نه! نگفتم دوستت دارم ولی جانم تویی
خالق هر لحظه از این عشق پنهانم تویی
با نگاهت داغ یک رویای شیرین بر دلم
مینشانی تا بفهمم حکم ویرانم تویی
بیقراری میکند در شعر هم رویای تو
باعث بیتابی چشمان گریانم تویی
آمدی تا من فقط مومن به چشمانت شوم
«ربّنا و آتنا»ی بین دستانم تویی
عشق ِ دورم از کجای قلعه ام وارد شدی؟
که ندیدی در حریمم، ماه و سلطانم تویی
درد یعنی حرفی از نام تو در این شعر نیست
من غلط کردم نگفتم! دین و ایمانم تویی
نه زلیخا هم نمیفهمد همین حال مرا
تا جهنم میروم حالا که شیطانم تویی
در غزلهایم شکستم، ذره ذره... راضیام
منزوی باشم، نباشم،حرف پایانم تویی
تا قیامت در میان سینه حبست میکنم
تا قیامت حسرت چشمان حیرانم تویی
-
((پویا جمشیدی))
-
👇👇👇
برچسب ها: پویا جمشیدی , شعر جانم تویی , عکس های عاشقانه , جملات شاعرانه
روزی از پس روزی
خیابانی از پس خیابانی
و رد پایی از پس ردپایی
دیگر
مصرف شده ای
در لباس هایی با زمینه ی
خاکستری
در کفش های ساده ی ساییده
در راه راه خطوط پیشانی
گربه ها که خوابیده اند می روی
و در غیاب تو مصرف می شوم
روزی از پس روزی
در لباس هایی با زمینه ی مشکی
و گل بوته های وحشی پژمرده
که بوی شیر می دهند و گریه ی نوزادی
گربه ها
که خوابیده اند
بر می گردی
و غرق می شوی
در آرامشی خاموش
((رویا زرین))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: اشعار رویا زرین , شعر زیبا رویا زرین , شعر عاشقانه , شعر های زیبا
حتي تن نسيم ازين سيم خاردار
خونين است
شور گريز در من
مي جوشد
مي خواهم
هر تكه از لباس مرا خاري
بردارد و به باد بسپارد
مي خواهم
يك شب گلوله اي
بر شيشه ي سكوت پراند
سنگي
اي كاش بين ما
گر خار مي كشيدند
با خارهاي ساق گل سرخ
ديوار مي كشيدند
((عمران صلاحي))
برچسب ها: عمران صلاحي , اشعار عمران صلاحي , شعر عاشقانه , جملات شاعرانه
کاش می شد
بی آنکه کسی بداند
یکی به روزهای هفته
اضافه کنیم
برای با هم بودن
((مجید رفعتی))
برچسب ها: مجید رفعتی , اشعار مجید رفعتی , شعر کوتاه , شعر های عاشقانه
همه ی سفرهایم تو
همه ی دریاهایم تو
همه ی کشتی شکستگی هایم تو
وقتی به تو فکر می کنم
بادی مرا و تختخوابم را
با خود می برد
بی قطب نما،بی سکان،بی بادبان....
((فریدون فریاد))
برچسب ها: فریدون فریاد , اشعار فریدون فریاد , شعر خیال تو , شعر کوتاه
شاید امشب را در کنار فرزندت
به ستاره چینی بگذرانی
و حتی به یاد نیاوری
ستاره ای که باهم در دل آسمان کاشتیم
و برایش اسم انتخاب کردیم
تا حاصل عشقمان را
هرشب،با چشمکی جشن بگیریم
شاید امشب آن ستاره همانی باشد
که تو
از میان لالایی ها برای دخترت
از آسمان میچینی و
در موهایش میگذاری...
و من چه سرد بیهوده میشوم
در شب های جوانیم.....
و تو نمیدانی
سالها بعد
در پیری انتظار
با آلزایمری که بعد از یک،سه را می شمارد
بی حساب و کتاب،
در پی چشمکی
هنوز هم جشن میگیرم
عشق ستاره ای که دیگر حتی
اسمش یادم نیست....!
((درنا محمودی))
برچسب ها: درنا محمودی , اشعار درنا محمودی , شعر ناب , جملات شاعرانه
اگر بايد زخمي داشته باشم
كه نوازشم كني
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه كنم
زخم ها زيبايند
و زيباتر آنكه
تيغ را هم تو فرود آورده باشي
تيغت سحر است و
نوازشت معجزه
و لبخندت
تنظيمي از قواره نور
و تيمار داري ات
كرشمه اي ميان زخم و مرهم
عشق و زخم
از يك تبارند
اگر خويشاونديم يا نه
من سراپا زخمم
تو سراپا
همه انگشتِ نوازش باش
((حسين منزوي))
برچسب ها: حسين منزوي , اشعار حسين منزوي , شاعرانه آرام , مجله هنری ژوان
از روی مهر با من دلخسته یار شو
پاییز کوچه های دلم را بهار شو
ای مانده در نهانِ درختان و آفتاب
چون غم میان سینه ی من ماندگار شو
پایان التهاب شروع نگاه توست
من یک کویر تشنگی ام جویبار شو
در دوزخی که معصیت بودن آفرید
آرامش بهشتی یک چشمه سار شو
کی بی حضور آینه ها می توان شکفت
ای دل تو روبه روی من آیینه دار شو
((سلمان هراتی))
برچسب ها: سلمان هراتی , اشعار سلمان هراتی , شعر ناب , جملات شاعرانه
تاریک کوچههای مرا آفتاب کن
با داغهای تازه، دلم را مجاب کن
ابری غریب در دل من رخنه کرده است
بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن
ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز
برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن
ای تیغ سرخ زخم، کجا میروی چنین
محض رضای عشق، مرا انتخاب کن
ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهادهایم
لطفی اگر نمیکنی، اینک عتاب کن
((سلمان هراتی))
برچسب ها: سلمان هراتی , اشعار سلمان هراتی , شعر ناب , جملات شاعرانه
دلم برایت تنگ می شود
وقتی قرار است جنگ
به خاور میانه کشیده شود
کشیده شود به انگشت های تو
به موهای عاشقم
و قرارگاه کوچکی
که چهارشنبه است!
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: اشعار ناهید عرجونی , شعر کوتاه عاشقانه , شعر کوتاه , جملات شاعرانه
دلتنگی
لحظه ای رهایم نمی کند
فقط از رنگی به رنگ دیگر در می آید
گاهی از آبی چشمانت
به سرخی لب هایت
و گاهی از سیاهی موهایت
به تیرگی بختم
((کاظم خوشخو))
برچسب ها: کاظم خوشخو , اشعار کاظم خوشخو , شعر کوتاه , جملات شاعرانه
خیلی زود میفهمی
همه چیز را در آغوش من جا گذاشتهای
مثل مسافری
که تمامِ زندگیاش را
در یک ایستگاه بین راهی جا میگذارد!
((نسترن وثوقی))
برچسب ها: نسترن وثوقی , اشعار نسترن وثوقی , شعر کوتاه , جملات شاعرانه
از هر خیالی که بنفشه ای سر می زند
زندگی ام را برگ برگ روی میز می چینم
خدانگهدار عُمرهای کاغذی!
که بقای باشکوهتان
به بازیگوشی کبریت و انگشتی بسته است
با اینهمه خاکسترم را روی مزارعی بپاشید
که از یادِ دیم و دانه و داس رفته باشند
از کجا که گنجشک های خشک شده
در طاقچه ها، دوباره نخوانند؟
از کجا که هیمه های زمستانی
در کوره ها، دوباره سبز نشوند؟
از کجا که من دوباره باز نگردم؟
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شاعرانه , شعر ناب
بو کشان
تمام حفره های شب را می کاوم
بر فطرت خزه ها دست می سایم
که به انتشار عطر تو
بر سنگ ها پهن شده اند
یک وهم با رویاهای سبز
در مزرعه میخواند
من فکر می کنم آنجا
عطر تو
دگرگون کننده تر به گوش می رسد
"عزیز" راست می گفت
شب ها آسمان به مزرعه می آید
((سلمان هراتی))
برچسب ها: سلمان هراتی , اشعار سلمان هراتی , شعر ناب , جملات شاعرانه
اگر چه عمر تو در انتظار می گذرد
دل فقیر من! این روزگار می گذرد
بهار فرصت خوبی است گل فشانی را
به میهمانی گل رو بهار می گذرد
چه مانده ای به تماشای تیرگی و غبار
همیشه هست غبار و سوار می گذرد
تمام چشمه دلان از کنار ما رفتند
اگر نه سنگدلی جویبار می گذرد
دلی که شوق رهایی در اوست ای دل من
بدون واهمه از صد حصار می گذرد
((سلمان هراتی))
برچسب ها: سلمان هراتی , اشعار سلمان هراتی , شعر ناب , جملات شاعرانه
این روزها
از بلندی موهایت فهمیده ام
چند وقت است
تو را نوازش نکرده ام!
گناه
از کوتاهی انگشتان من است
که بشکنند
که بند بند با دیوار این سلول بر سرم بریزند
که قلم شوند و
روزگارم را سیاه کنند.
((منیره حسینی))
برچسب ها: منیره حسینی , شعر کوتاه , شعر , جملات شاعرانه
شعر چیست؟
بهانه ی دیدارت اگر در میان نباشد.
جهان به تصادفی زاده شده
به تصادفی خواهد مُرد
و من رها شده در بادها
به بال تو پیوند خورده ام.
نجاتم بده!
فرشته کودک خوش گمانی بودم
در پی سیمرغی بی نشان
که نشانی خانه ام را گم کردم.
ارابه ران دیر رسیده ای
که چرخ رانه اش
از برف تُرد بهار است.
نجاتم بده، آفتاب من!
که پیشاپیشم راه می روی
و تقدیر مرا می پاشی
دستم را بگیر
تا چون سایه، کنارت
لنگان لنگان
به خانهء اولم بر گردم.
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودی , اشعار شمس لنگرودی , شعر چیست , شعر ناب
شهرزاد من !
وقتی نیستی
فکر میکنم تو آمدهای
من هم آمدهام
ولی شکل نیافته هستی
هنوز جهان را نساختهاند
و من به دنبال زمین میگردم
که با انگشت روی زمین خط بکشم
بر تنت
و بگویم خانهی ما اینجاست.
((عباس معروفی))
برچسب ها: عباس معروفی , شعر عاشقانه , جملات شاعرانه , شعر کوتاه
می خندی
گونه هایت گود می افتد
و شهر پر می شود
که شاعری دوباره به دام افتاد!
گریه می کنی
خطِ لبانت پر می شود
و با اولین هق ِهق
یک پنجره از خواب هایم کم می شود!
نباید با طنابِ چشم هات
به چاه رفت
و از کوری چشم ِ یازده ستاره
به یوسف قصه ها گفت
نباید طاق باز دراز کشید
وقتی رکابی ام هنوز
بوی تو را می دهد.
ملافه های سفید
که تمامِ حرفهای درِ گوشیمان را شنیده بودند
اکنون دربند پاییز اند
پس بی دلیل نیست
در نبودنت
درخت ها برگ می ریزند
و تو، آب پاکی به دستم ..
نمی خواهی نباش
من با تمامِ ستاره های کور
که روی شانه ام گذاشته ام
سرهنگی بی رکابم
که درجنگِ بوی تو
لب هایم را از دست داده ام!
نباید با طنابِ چشم هایت به چاه رفت
و ماه را با دَلوی سوراخ
به پنجره باز گرداند …
((بهرنگ قاسمی))
برچسب ها: اشعار بهرنگ قاسمی , شعر ناب , شاعرانه , دلنوشته
بیا یک ماه عاشق هم شویم.
بعد، دوباره به سر کار خود بر می گردیم.
و فقط به هم سلام می کنیم.
مثل دیروز.
اگر موافقی..
وقتی همه به خانه شان برگشتند؛
حوالی همین پرسه های هر روزه
منتظرم بمان....
من
معنای این نگاه مردد را،
نمی فهمم.
لطفا
یک بار دیگر،
در لحظه ای که نمی دانم؛
با بوسه ای
مرا غافلگیر کن.
((نیلوفر لاری پور))
برچسب ها: اشعار نیلوفر لاری پور , عکس نیلوفر لاری پور , شعر عاشقانه , شعر
دستگیره در را که می گیری
پرنده ای بال می گشاید
پلنگی خیز بر می دارد
نهنگی باله می جنباند
کودکی برای اولین بار
روی پا می ایستد
تا بروند
مانندِ تو
که دستگیره در را گرفته ای.
((علیرضا روشن))
برچسب ها: اشعار علیرضا روشن , جملات شعر , جملات شاعرانه , شعر کوتاه علیرضا روشن
در اين زمانه هيچکس خودش نيست
کسي براي يک نفس خودش نيست
همين دمي که رفت و بازدم شد
نفس نفس نفس ، نفس خودش نيست
همين هوا که عين عشق پاک است
گره که خود با هوس خودش نيست
خداي ما اگر که در خود ماست
کسي که بيخداست ، پس خودش نيست
دلي که گرد خويش ميتند تار
اگرچه قدر يک مگس ، خودش نيست
مگس ، به هرکجا ، بهجز مگس نيست
ولي عقاب در قفس ، خودش نيست
تو اي من ، اي عقاب بستهبالم
اگرچه بر تو راه پيش و پس نيست
تو دستکم کمي شبيه خود باش
در اين جهان که هيچکس خودش نيست
تمام درد ما همين خود ماست
تمام شد ، همين و بس : خودش نيست
((قيصر امين پور))
برچسب ها: اشعار قيصر امين پور , شعر عشق قيصر امين پور , جملات زیبا , جملات شاعرانه
دردا که درد ما به دوائی نمیرسد
وین کار ما به برگ و نوائی نمیرسد
در کاروان غم چو جرس ناله میکنم
در گوش ما چو بانگ درائی نمیرسد
راهی که میرویم به پایان نمیبریم
جهدی که میکنیم بجائی نمیرسد
این پای خسته جز ره حرمان نمیرود
وین دست بسته جز به دعائی نمیرسد
بر ما ز عشق قامت و بالاش یک نفس
ممکن نمیشود که بلائی نمیرسد
هرگز دمی به گوش گدایان کوی عشق
از خوان پادشاه صلائی نمیرسد
گفتم گدای کوی توام گفت ای عبید
سلطانی این چنین به گدائی نمیرسد
((عبید زاکانی))
برچسب ها: اشعار عبید زاکانی , عبید زاکانی , شعر ناب , جملات شاعرانه
لمس کن
صدای من این جاست
ترانه ی آرام
روی نبض آبی دستت …
((رویا زرین))
برچسب ها: اشعار رویا زرین , شعر زیبا رویا زرین , کارت پستال عاشقانه , شعر های زیبا
جهان کاردستی نیمه کارهی کودکیست
که همیشه ی خدا
قیچی را به چسب
ترجیح داده است …
((مهدیه لطیفی))
برچسب ها: اشعار مهدیه لطیفی , شاعرانه مهدیه لطیفی , جملات شاعرانه , کارت پستال عاشقانه
وصیت کرده ام
قلبم را
به کسی شبیه خودم بدهند
می خواهم بعد از مرگ هم
عاشقت بمانم
((کامران رسول زاده))
برچسب ها: اشعار کامران رسول زاده , شعر کوتاه کامران رسول زاده , جملات شاعرانه , شعر گرافی عاشقانه
عشق درخششی جادویی است
که از درون هسته سوزان روح می تابد
و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد
و توانمان می دهد تا زندگی را
در قالب رویایی شیرین و زیبا
بین دو بیداری درک کنیم
((جبران خلیل جبران))
برچسب ها: اشعار جبران خلیل جبران , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان , شعر گرافی زیبا
يک لحظه مکث کرد خيال
وگرنه از پل گذشته بوديم و حالا داشتيم
برای همهچيز دست تکان میداديم
من اما روبهروی شهری ايستادهام
که نای ايستادن ندارد
و نیمرخِ ماه بر شَبَش سوراخ است
و ردپاهای تو
در هزار کوچهاش سوراخ است
و جای لبهایت بر پیشانیام سوراخ است
کليد را در جمجمهام بچرخان و
داخل شو
به آغوشِ اعصابم بيا
در تاريکیِ سرم بنشين
اتاق را بگرد
و هرچه را که سالهاست پنهان کرده ام
از دهانم بيرون بريز
پردهها را کنار بزن
چشمها را بشکن
و متن را از نقطهای که در آن اسير شده
آزاد کن
((گروس عبدالملکیان))
برچسب ها: اشعار گروس عبدالملکیان , شعر کوتاه گروس عبدالملکیان , جملات شاعرانه , شعر گرافی
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.