
این ساحل،
شاهدِ بوسههاییست
که مهتاب بر لبانِ دریا میزند.
و من،
چون قایقی سرگردان،
در این آبیِ بیکران،
به دنبالِ تو میگردم.
عشق،
نه یک واژه،
که ریشهایست در اعماقِ جان،
تا ابد جاری.
بیا،
تا در این شبِ مهتابی،
با هم به سویِ نا کجا آبادِ عشق
سفر کنیم.
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر , شاعرانه های باد

در میان تکه تکه های
تصویر این خیال
تو حقیقت ماهی در شب مهتابی
در خیال عاشقانه تاریک
من آن آهوی گریزانم
که بسان پلک ستاره می پرم....
در تفسیر صادقانه تو
من آن کشش ثانیه هایم
من آن خواب شیرین حیاتم
در قاب حسرت هایم
بسان سوز برف ، سوزانم
حیران، آواره گرد زمانم ....
بازیچه چرخ فلک
جا مانده سادگی کودکی ام
تهی از بیم و امید
پروانه سوز شمعی واهی ام
پیکری بی جان ز همیاری ام
وامانده از طرح تازه
در تصویر پنجره فرداها
خونین بی تیغ زمانه ام
ساز شکسته، نت های نا نوشته ام
تلخ و بیمار
در انتظار تباهی ام
اشکی غلتیده بر گونه ام
لرزش بغضی در صدایم
ستاره ای بی نور
در ظلمت شبانه ام
اقاقی سرخ
پر پر شده ام ...
عصیان واژه ها
در ترانه غمین سکوتم ...
تبعیدی جنون هجرت ات
محکوم ابدی جدایی ام ...
من غم انگیز ترین
حالت ویران شدنم ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر , شاعرانه های باد

آیا باید فراموش کرد
یا باید در شفافیت آبهای ناممکن
به دنبال عکسش بود
که هنوز خنجری را که در سینهی من
به یادگار گذاشته است
در سینه ی من مانده است
((احمد رضا احمدی))
-
👇👇👇
برچسب ها: کانال احمد رضا احمدی , احمد رضا احمدی , شعر

-
وقتی به مرگ فکر میکنم
میدانم
باید به زندگی فکر کرد
وقتی به زندگی فکر میکنم
میدانم
چیز دیگری نیست
باید به تو فکر کنم
وقتی به تو فکر میکنم
نمیدانم
چه کنم
((شهاب مقربین))
برچسب ها: شعر کوتاه , شعر , شاعرانه ها , عاشقانه ها

-
ای محتمشان حضرت آنید شما
کز فضل در آفاق نشانید شما
این پایه چرا همی ندانید شما
منصور سعید را نمانید شما
-
((ابوالفرج رونی))
برچسب ها: ابوالفرج رونی , شعر آفاق , شعر حضرت , شعر

شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست...
((سعدی)
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

گیرم که به فتوای خردمندی و رای
از دایرهٔ عقل برون ننهم پای
با میل که طبع میکند چتوان کرد؟
عیبست که در من آفریدست خدای
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

کی دانستم که بیخطا برگردی؟
برگشتی و خون مستمندان خوردی
بالله اگر آنکه خط کشتن دارد
آن جور پسندد که تو بیخط کردی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

هر سو شتافتم
در عمق بیشه های غم آلوده ی خموش
بر اوج قله های دل انگیز برف پوش
در جاده های مخملی ماهتاب ها
بر سنگفرش نقره ای موج آبها
هرسو شتافتم
هرسو ولی دریغ
هرگز وجود گمشده ام را نیافتم
اینک تو مانده ای
آیا
در خویشتن وجود مرا حس نمیکنی ؟
((عمران صلاحی))
-
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: شعر حس , شعر , کافه شعر , در کوچه باغ شعر

-
گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری
باشد که بلای عشق گردد سپری
چندانکه نگه میکنم ای رشک پری
بار دومین از اولین خوبتری
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

هر روز به شیوهای و لطفی دگری
چندانکه نگه میکنمت خوبتری
گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

-
ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی
سرمست هوی و پایبند هوسی
ترسم که به یاران عزیزت نرسی
کز دست و زبان خویشتن در قفسی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

ای پیش تو لعبتان چینی حبشی
کس چون تو صنوبر نخرامد به کشی
گر روی بگردانی و گر سر بکشی
ما با تو خوشیم گر تو با ما نه خوشی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , غزلسرا

کردیم بسی جام لبالب خالی
تا بو که نهیم لب بران لب حالی
ترسنده ازان شدم که ناگاه ز جان
بیوصل لبت کنیم قالب خالی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

-
در وهم نیاید که چه شیرین دهنی
اینست که دور از لب و دندان منی
ما را به سرای پادشاهان ره نیست
تو خیمه به پهلوی گدایان نزنی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

-
گر کام دل از زمانه تصویر کنی
بیفایده خود را ز غمان پیر کنی
گیرم که ز دشمن گله آری بر دوست
چون دوست جفا کند چه تدبیر کنی؟
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , غزلسرا

ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی
تا صورت حال دردمندان بینی
گر من به تو فرهاد صفت شیفتهام
عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , غزلسرا

یا روی به کنج خلوت آور شب و روز
یا آتش عشق بر کن و خانه بسوز
مستوری و عاشقی به هم ناید راست
گر پرده نخواهی که درد، دیده بدوز
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

گر بیخبران و عیبگویان از پس
منسوب کنندم به هوی و به هوس
آخر نه گناهیست که من کردم و بس
منظور ملیح دوست دارد همهکس
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , غزلسرا

همسایه که میل طبع بینی سویش
فردوس برین بود سرا در کویش
وآن را که نخواهی که ببینی رویش
دوزخ باشد بهشت در پهلویش
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

نونیست کشیده عارض موزونش
وآن خال معنبر نقطی بر نونش
نی خود دهنش چرا نگویم نقطیست
خط دایرهای کشیده پیرامونش
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

گویند مرا صوابرایان به هوش
چون دست نمیرسد به خرسندی کوش
صبر از متعذر چه کنم گر نکنم
گر خواهم و گر نخواهم از نرمهٔ گوش
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , غزلسرا

گر دست دهد دولت ایام وصال
ور سر برود در سر سودای محال
یک بوسه برین نیمه خالی دهمش
از رویش و یک بوسه بران نیمهٔ خال
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

هر که سودای تو دارد چه غم از هر دو جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش
وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هر که از یار تحمل نکند یار مگویش
وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
چون دل از دست به در شد مثل کره توسن
نتوان باز گرفتن به همه شهر عنانش
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش
خفته خاک لحد را که تو ناگه به سر آیی
عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش
شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت
که همه عمر نبودهست چنین سرو روانش
گفتم از ورطه عشقت به صبوری به درآیم
باز میبینم و دریا نه پدید است کرانش
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش
چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی
بنده بی جرم و خطایی نه صواب است مرانش
نرسد ناله سعدی به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند کز سر دردیست فغانش
گر فلاطون به حکیمی مرض عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , غزلسرا

تو را نوشتم
تو را تصویر کردم.
در من؛ تو را خواندند!
در من؛ تو را دیدند!
پنهان در آینه شدم
...و سنگها که تو را تکثیر کردند...
چهقدر عاشقام؟!
هیچ در تو به نظر نمیآیم!
چهقدر شاعرم؟!
تا هنوز به لبخوانیِ چشمهایم نیامدی...
نه، تمام نمیشود
این حسِ از تو نوشتن!
نه، رنگ پایان نمیپذیرد
این نگاهِ از تو تصویر کردن!
الهام همارهی در من...
((گویا فیروزکوهی))
👇👇👇
برچسب ها: گویا فیروزکوهی , اشعار گویا فیروزکوهی , شعر کوتاه , شعرکده

غلام دولت آنم که پای بند یکیست
به جانبی متعلق شد از هزار برست
((سعدی))
👇👇👇
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست
سفر کنید رفیقان که من گرفتارم
((سعدى))
👇👇👇
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه

ما پراکندگان مجموعیم
یار ما غایب است و در نظر است
((سعدی))
👇👇👇
برچسب ها: سعدی , اشعار سعدی , شعر , شاعرانه
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























