
لبخند می زنم
انگار
دوربین های جهان را کاشته اند
توی خانه ام
لبخند می زنم
و دردی سخت
راه می کشد توی سینه ام
زهر می شود توی این فنجان
سرد می شود نیامدن ات
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , شعر زن , اشعار عاشقانه , اشعار ناهید عرجونی

مثل درختی که شناسنامهاش را
میخ کرده اند
روی تن اش
زخم هایت را
به رهگذران
نشان
می دهم ...
((ناهید عرجونی))
-
👇👇👇
برچسب ها: ناهید عرجونی , کانال ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , عکس ناهید عرجونی

یک تار از موهایم را بردار
با خودت ببر
به هر شهر که می رسی
دری باز می شود به رویت
با هر کس حرف می زنی
روسریم تاب می خورد
هر زنی که عاشقت بشود
گونه های من گل می اندازد
و منتشر می شوم
توی تمام ایستگاه های جهان!
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , شعر زن , اشعار عاشقانه , اشعار ناهید عرجونی

لبخند می زنم
انگار
دوربین های جهان را کاشته اند
توی خانه ام
لبخند می زنم
و دردی سخت
راه می کشد توی سینه ام
زهر می شود توی این فنجان
سرد می شود نیامدن ات
((ناهید عرجونی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه ناهید عرجونی , گروه شعر در تلگرام

برایم بنویس
جالت چطور است را
طوری بنویس
که خوشبخت ترین زن جهان بشوم
برایم عکس بفرست
عکس هایی که پر اند از خودت
وخالی من ام
لبخند من است در کنار تو
موهای من در دست باد
چشم های من است در دوربین
در دور دست ها من ام
خالی دست های من است
دوری از دسترس
برایم بنویس
دوستت دارم را
طوری بنویس
که مانیتور
نبض پیدا کند
که گونه هایش گل بیاندازد
عاشق بشود !
((ناهید عرجونی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه ناهید عرجونی , گروه شعر در تلگرام

پیراهن ات را در آغوش گرفته ام
این پرچم سفید من است
در برابر
جنگ های
نابرابر دنیا!
((ناهید عرجونی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه ناهید عرجونی , گروه شعر در تلگرام

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه هایی
که لبخند وبوسه را
آزاد می خواهند
پای بیانیه هایی
که نمی خواهند
درختی قطع شود
پرنده ای بهراسد
چهار پایه ای بلغزد زیر پای کسی
پای بیانیه هایی
که
می ترسند کودکی گریه کند
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه ناهید عرجونی , دلنوشته عاشقانه
نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه هایی
که لبخند و بوسه را
آزاد می خواهند
پای بیانیه هایی
که نمی خواهند
درختی قطع شود
پرنده ای بهراسد
چهارپایه ای بلغزد زیر پای کسی
پای بیانیه هایی که
می ترسند کودکی گریه کند.
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شعر کوتاه , شعر ناب

حتی حبابهای کوچک چایی هم
بیهوده نیستند
بیهوده نیست که سیگار میکشی
و لبخندهایت تلخ میشود
نمیشود برگشت
و رد پاییز را
از نیمکتهای خیس
برداشت
نمیبینمت
نه توی حلقههای خاکستری دود
نه انتهای قهوهای فنجان
نه توی دایرهای که
قسمتام نبود !
چهارشنبه بود
من نام تمام نیمکتها را
چهارشنبهای گذاشتم که نیامدی
چای سرد شد چهارشنبه بود
تلختر شدم چهارشنبه بود
حتی چهارشنبه بود که ما
از کنار هم گذشتیم
و من از خانه دورتر شدم
از چارخانهی پیراهنت
هنوز فکر میکنم
میتوانستم توی دایرهها چرخ بزنم
انگشتم را توی حلقههای دود فرو ببرم
با چهارشنبه و تو
عکسهای یادگاری خوشحال بگیرم
هنوز فکر میکنم
توی چارخانهی پیراهنت
خوشبخت میشدم . . . .
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه های باد , شعر ناب

می گویند برای خودت مردی شده ای
از مرز می گذری
بی آنکه فرمان ایست تو را بترساند
مردی شده ای که نمی ترسی از گلوله های سر به هوا
واز هوای روزهایی که گردباد
پنجره ها را کور می کند
دیگر برایم شعرننویس
عاشقانه هایت را خرج تفنگی کن
که رد قلب می گیرد
وته مانده ی سیگارهایت را
بکش بر دیوار روزهایی که دورشده ایم از هم
نامه های مرادور بیانداز
نگذار جیب پیراهن ضد گلوله ات
در ازدحام پرنده وباران
بالا بیاورد
برای من
که نه
می گویند برای خودت مردی شده ای
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه های باد , شعر ناب

مگر چند بار دیگر می توانیم
بر لاشه های خسته مان لباس بپوشانیم
صداهای مان را به میدان بیاوریم
صورت های مان را برگردانیم
از دوربین هایی که مال ما نیستند
و از خون های مان که فواره می زند
عکس برداریم!
مگر چند بار دیگر زنده ایم
که هر روز کسی از ما گم شود
یکی از ما زهر میخورد
و یکی از ما
می ترسد که گم بشود
می ترسد که زهر بخورد
می ترسد که سلول هایش فلج بشود
توی سلولی که هیچ کس نمی بیند!
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شعر ناب , شعر کوتاه
به دست هایم شک نکن
به عاشقانه هایی که کشیده ام روی پوست تن ات
و به حرف هایی که
هر از چند گاهی نمی زنم!
من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم
یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم
و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند
از استخوانهایم
از موهایم
سینه ام
و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , دلنوشته , دبنوشته تنهایی
می توانی حرف بزنی
برای هر کسی دست تکان دهی
دست بدهی به هر کس
که دوستت ندارد مثل من
به گنجشک ها بیشتر از من فکر کنی
به من دورتر از مرگ
گوشی ات پر از اسم هایی باشد که من نیستم
همیشه پس از صدایم عذر بیاوری
به جایم نیاوری هیچوقت
بخندی که روبرویت نیستم
خط بزنی لب هایم را
از روزهایی که بوسیده ای
از من کنار تر بکشی
خودت را
جمع کنی
پشت توری که عروس می شدم
پشت گوش بیاندازی حرف هایت را
موهایم را که توی صورتت بود
بالا بیاندازی قرص های فراموشی مرا
آب را
و دکمه های همآغوشی ام را
اصلا فراموش کنی نوشیدنم را
مثل شیر مادرت حرامم کنی
توی چهار خانه ای که پیراهن تو نیست
توی خانه ای که
هم خانه ام نیستی !
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه ناهید عرجونی , دلنوشته عاشقانه
دلم برایت تنگ می شود
وقتی قرار است جنگ
به خاور میانه کشیده شود
کشیده شود به انگشت های تو
به موهای عاشقم
و قرارگاه کوچکی
که چهارشنبه است!
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: اشعار ناهید عرجونی , شعر کوتاه عاشقانه , شعر کوتاه , جملات شاعرانه
یک تار از موهایم را بردار
با خودت ببر
به هر شهر که می رسی
دری باز می شود به رویت
با هر کس حرف می زنی
روسریام تاب می خورد
هر زنی که عاشقت بشود
گونه های من گل می اندازد
و منتشر می شوم
توی تمام ایستگاه های جهان!
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: شعر کوتاه , شعر ناب , اشعار ناهید عرجونی , ناهید عرجونی
چقدر این که تو می آیی
و سر به سر روزهایم می گذاری را
حفظ کرده ام
توی این دفترچه ی ممنوعه
لای صفحه ای که نام هایت را
موریانه ها جویده اند
هنوز توی خواب راه می روم
و نوزادی را شیر می دهم
انگار پسر است
و می خواهد پلنگ شود و سینه کش کوه ها را بالا برود
هنوز خواب هایم را پشت و رو پوشیده ام
و دستپاچه ی شبی هستم که آرام آرام دستت به گردنم
دستت به سیب هایی که نرسیدند تا رسیدنت
بگذار فریاد های پدر را این جا بیاورم که گریه هم هست
و سیزده کبوتر را توی شناسنامه ای که چند خط بیشتر ندارد
تا چند خطای سر به زیر
تو را می گذارم اینجا روی رف
جایی که مادر بزرگ بوسه هایش را
من بزرگ نشدم
تنها تقویم ها ورق خوردند و
چله هایی از زمستان
مرا رسانده اند به چهل کبوتر نا راه بلد
باید برای بیداریام فکری بکنم
تو را بچسپانم روی تمام تابلوهای بین راه
باید برای راه های صعب العبورت هم راه بشوم
پدر نوشته مرا از وراثت چهار دیوار پاک می کند
حتی از نقاشی های کوچک خودم
من از سنگ هایی به خودم می آیم
که لای پرهای کوچک سارهاست
سال ها ست
تقویم ها دست به دست می شوند
تا خاک درست شکل اندام من بشود
وقتی به خواب می روم
وقتی سرم به جای بادهای پیاپی
سنگ می خورد !
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , دلنوشته , دبنوشته تنهایی
مگر چند بار دیگر به دنیا می آیم
که یکی را بدون تو
بدون لبخندت
برسانم به انتها
و بارهای دیگر
با دست هایی که خاک شده اند
دوباره برویم به روی زمینی که رد می شوی
و باد که می آید
برساند به پیراهنت
که این گرد و خاک
چقدر عاشق آغوش تو بوده است
یک بار منصفانه نیست زندگی
کم است برای من که گم ات کردم
در اولین نشانه که داشتم
و آن لحن صدایت بود
که در ازدحام خیابان
در لحظه محو شد
و رهگذران
روی لحن تو
آن قدر در آمد و شد بودند
که گم کردن ات بدیهی بود
درست مثل این که بدیهی است
تو گم شده ای
من پیر می شوم
و مرگ که می رسد
فکر می کند
چقدر شبیه حرف های ناتمام
باز مانده است دهانم
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه , شعر ناب
عاشق ات شده ام
درست مثل این که زمین
تنها در تو راه برود
و مردهای دیگر
تنها راه بروند
در امتداد زن هایی
که توی کوچه
عاشق ات می شوند
و توی خواب هایشان کوچ می کنند
از لباس های مردانه ات
به لباس های مردهایشان
من اما همیشه توی لباسی هستم
که دکمه هایش را
دوخته ای روی پوست نازکم
و دلش می خواهد باز شود
رو به ساعت هفت
روبه زن هایی
که دکمه هایشان را تند تند می بندند
تا بچه هایشان را به مدرسه برسانند!
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه ناهید عرجونی , دلنوشته , دلنوشته عاشقانه

دوباره به من دروغ بگو
بگو که رویاهایت
میان مرگ و من
پرسه نمی زند
تن ات را چند بار خلاصه کرده ای
میان تن آب و طناب؟
چند بار مرد شده ای
به مرگ فکر کرده ای
چند بار به من
به پیراهن ام که نباشد؟
دروغ بگو قهرمان
مگر یک مرد
چقدر می تواند راست بگوید!؟
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شعر کوتاه , شعر ناب

دنیا
جای خوبی
برای شاعر شدن نیست
این بار که برگردم
درخت میشوم !
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: اشعار ناهید عرجونی , شعر درخت , شعر کوتاه , شعر گرافی
.: Weblog Themes By Pichak :.

























