
عصر دستانش را
روی گلوگاهم می فشرد،
پاییز برگ هایش را روی بغض هایم
سرازیر کرده بود،
غروب کوچه به کوچه
دنبالم میکرد
در کافه ها انگار
مشتی خاک ریخته بودند؛
راه گریزی نبود
نشستم و در صندلی کافه ای
دفن شدم
((نفیسه روحی))
برچسب ها: نفیسه روحی , اشعار نفیسه روحی , شعرکده , کافه شعر

خیابان دهان باز کرده بود تا مرا ببلعد
پیاده رو دستانم را گرفته بود
و به کافه ها می برد
میزها بزرگ بودند،
آن قدر بزرگ که نمی توانستم نفس بکشم
به در کافه چشم دوختم تا بیایی
مگر آمدن چند حرف داشت
که از این در رد نمیشد
آسمان رنگ و رو باخته بود
ابرها نفسم را بند آورده بودند؛
باریدم و چشم هایم را به در وصله زدم
((نفیسه روحی))
برچسب ها: نفیسه روحی , اشعار نفیسه روحی , شعرکده , کافه شعر

روزی
خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد
دررگ ها، نور خواهم ریخت
وصدا درخواهم داد:
ای سبدهاتان پرخواب!
سیب آوردم، سیب سرخ خورشید.
خواهم آمد،
گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبای جذامی را،
گوشواری دگر خواهم بخشید.
کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد،
کوچه ها را خواهم گشت،
جارخواهم زد:آی شبنم،شبنم،شبنم.
رهگذاری خواهد گفت:
راستی را شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش.
روی پل دخترکی بی پاست،
دب اکبر را بر گردن او
خواهم آویخت.
هرچه دشنام، از لب ها خواهم برچید.
هرچه دیوار، ازجا برخواهم کند.
رهزنان را خواهم گفت:
کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را، پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد،
چشمان را باخورشید،
دل ها را با عشق،
سایه ها را با آب،
شاخه ها را با باد.
و به هم خواهم پیوست،
خواب کودک را با زمزمه ی زنجره ها.
بادبادک ها به هوا خواهم برد.
گلدان ها آب خواهم داد.
خواهم آمد، پیش اسبان، گاوان،
علف سبز نوازش خواهم ریخت.
مادیانی تشنه،
سطل شبنم را خواهم آورد.
خر فرتوتی در راه،
من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری،
میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره یی، شعری خواهم خواند.
هرکلاغی را، کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت:
چه شکوهی دارد غوک!
آشتی خواهم داد.
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
((سهراب سپهری))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: سهراب سپهری , عکس سهراب سپهری , اشعار سهراب سپهری , کافه شعر

باران،
صدای تو بود
چکاچک،
روی شیروانی احساسم.
هنوز منتظرم
آنقدر بباری تا یک شب در تو
غرق شوم
برای همیشه ...
((شیوا فرازمند))
برچسب ها: شیوا فرازمند , اشعار شیوا فرازمند , شعر عشق , کافه شعر

در چینِ پیراهنی
که بوی تازهی برگشتن میداد،
کاغذی لهیده بود
با واژههایی که
باران،
نامِ ما را از لابهلایش شسته بود...
نوشته بودم:
«اگر بخوانیام،
جهان از نو آغاز میشود»
اما دیر رسیدی عشق...
و خشکشویی،
تاریخ را اتو زده بود.
((سارا امیری فلاح))
-
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعرکده , کافه شعر

من از تو نگفتم
تا شعر بمانم،
تا کسی
به اشکِ بیپرسشِ من
دل نبندد.
من از تو نگفتم،
اما…
هر واژه
عطر پیراهنت را
از خوابهای بیپناه من
دزدید.
نه،
تو نیامدی
اما جهان
هر بار
با صدای کفشهای تو
بیدار میشود.
بگذار ندانند…
که من
هر شب
با نام تو
پشت پنجرهای میمیرم
که هنوز
رو به نیامدنت باز است.
((سارا امیری فلاح))
-
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعرکده , کافه شعر

تا نسوزم
تا نسوزانم
تا مبادا بی هوا خاموش...
پس چگونه
بی امان روشن نگه دارم
سالها این پاره۫ آتش را
در کف دستم؟
تا بدانم همچنان هستم!
((قیصر امین پور))
-
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر کوتاه , کافه شعر , شعرکده

ای اتحاد ساده ی بین منو و این تن
ای زاده ی ذهن زمینی در پی یک من
من سالها با من غریب و بی صدا بودم
اینجا نمان ،هرگز نداری نسبتی با من
همخانه ی پر حرف، گوشم بسته و کر شد
هر نقشه ای در من کشیدی در سرم حل شد
صدبار رد دادم از آن سوداگری هایت
رد دادم اما رد شدم از دیو و دو هایت
چیزی بجز روح دمیده نیستم آری
گرچه به بودن در تنم دائم طمع داری
بیهوده میجنگی برای بودن درمن
من رد شدم از من منه من بودن این تن
((ساحل خدمتگزار))
برچسب ها: ساحل خدمتگزار , اشعار ساحل خدمتگزار , شعرکده , کافه شعر
_duhq.jpg)
تو
واژه ای، تو کلامی
تو بوسه ای، تو سلامی
چگونه میتوانم که غایبت بدانم...
((محمدعلی سپانلو))
برچسب ها: محمدعلی سپانلو , شعر عشق , شعر یاد تو , کافه شعر

ماندن یا نماندن
سوال این نیست
آی که چشم های تو میگویند: بمان
می مانم
حتی اگر جهان را
بر شانه های خسته ی من آوار کرده باشی
-
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , شعر کوتاه , عاشقانه کوتاه , کافه شعر

جانا
امشب جان پناه من باش
بگذار در امنیت بازوانت
در داغی خاک تنت
در شتاب تپش های قلبت
سیال در شریان هایت
زندگی را معنا دهم ...
یارا
پناهی باش
بر این هم دم دایم خیالت
در این شب های بی رحم تشویش
تا دگر ، راز بی خوابی اش را
در گوش باد نجوا نکند ...
تا بشکند سد سکوت
این قلب زخمی
خو گرفته بر سختی را
که در شبیخون فاصله ها
با لب های مهمور
از عشق می سراید ...
تا چو پرنده ای رها
در این غروب نا باوری ها
با نشانی از آغاز
پر زند در طلوع آسمان خویش ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعرکده , کافه شعر

چیدنیها کم نیست،
من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی،
بیسبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم.
-
((شهیار قنبری))
برچسب ها: شعر گل سرخ , شعر کوتاه , شعرکده , کافه شعر

ای دیر سفر پنجره بگشای و تماشا کن
این شب زده مهتاب گل آسا را
این راه غبار آلود
این زنگی شب فرسود
وین شام هراس آور یلدا را.
این پنجره بگشای، که مرغ شب
می خواند
شادمانه
دریا را...
((محمود مشرف آزاد تهرانی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: محمود مشرف آزاد تهرانی , شاعرانه های باد , کافه شعر , شعر مرغ شب

باز من مانده ام
و شانهای که تکیه گاه نمیشود
بسان عصایی فرسوده
یار این فتاده پا نمیشود
باز من مانده ام
با خاطره ی چشمان سیاهت
که کهنه و تار نمیشود
باز من مانده ام
بوسه زنان بر دست سرنوشت
که مجالی دهد
ماندنت را
دریغا...
این شب سیه
غرق ناله تب
سپید نمیشود
باز من مانده ام
و نگریستم
غروب فراغت را
در طلوعی نو
با یار دگر ...
و غریبانه دانستم
ماندنت ، قرار دل بی قرارم نمیشود...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعرکده , کافه شعر

جانا
امشب جان پناه من باش
بگذار در امنیت بازوانت
در داغی خاک تنت
در شتاب تپش های قلبت
سیال در شریان هایت
زندگی را معنا دهم ...
یارا
پناهی باش
بر این هم دم دایم خیالت
در این شب های بی رحم تشویش
تا دگر ، راز بی خوابی اش را
در گوش باد نجوا نکند ...
تا بشکند سد سکوت
این قلب زخمی
خو گرفته بر سختی را
که در شبیخون فاصله ها
با لب های مهمور
از عشق می سراید ...
تا چو پرنده ای رها
در این غروب نا باوری ها
با نشانی از آغاز
پر زند در طلوع آسمان خویش ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعرکده , کافه شعر

سکوت کردم
خندهاش گرفت
به یاد ندارم
راههایی را که پیمودهام
درهایی را که کوبیدهام
و غزلهایی را که سرودهام
سکوت کردم
به گریه افتاد
به یاد دارم هنوز
راه هایی را که نپیمودهام
درهایی را که نکوبیدهام
و غزل هایی را
که برای او
نسرودهام
((واهه آرمن))
برچسب ها: شعر دلتنگی , شعرکده , کافه شعر , شعر ناب

روزی که عشق را قسمت می کردند
پرواز را
به تو دادند
قفس را
به من
از پشت میله
آسمان پیدا نیست
تا جای پای آبی ات را
تماشا کنم!
((ناهید کبیری))
برچسب ها: ناهید کبیری , شعر آبی , شعرکده , کافه شعر

پنجره خوابیده است
آرام باش
پرده ها خوابیده اند
حرف نزن
حتا اگر برف صدا کند
و پرده ها و پنجره پلک هاشان را باز کنند
تو حرف نزن
دنیا خوابیده است
و در رویایی بی پایان انگار
آرام گرفته
آرام بگیر
شاید دنیا دارد رویای ما را می بیند
((شهاب مقربین))
برچسب ها: شهاب مقربین , اشعار شهاب مقربین , شعر پنجره , کافه شعر

هر آشنایی تازه
اندوهی تازه است
مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان
هر سلام
سرآغاز دردناک یک خداحافظی است
((نادر ابراهیمی))
برچسب ها: نادر ابراهیمی , اشعار نادر ابراهیمی , کافه شعر , کافه تنهایی

آن چه را که میدانم
این است که من
به نوشتن برای تو ادامه خواهم داد
و تو همچنان دور خواهی ماند.
((غسان کنفانی))
برچسب ها: آرشیو شعر جهان , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی , کافه شعر

بازگشته ام
از ترس، از ناامیدی
و در کف دستانم
گلی زیبا می روید
اینک می شنوم
صدای پای رود را
که در رگانم جاریست
و پرندگان تشنه
از چهار سوی تنم
سیراب می شوند
باز گشته ام
از ترس، از ناامیدی
و در کف دستانم
گلی زیبا می روید.
((راحله شوقی جمیل))
برچسب ها: راحله شوقی جمیل , اشعار راحله شوقی جمیل , شعرکده , کافه شعر

در شب های مخوف فاصله
در رد هر رویایی
به تو می رسم
به پاس موهبت عشق
از این دهلیز سرد تنهایی
در سوز کولاک فراموشی
ازخاطراتت
پشمینه ای گرم
بر عریان منجمد
شریان حیاتم
می پوشانم
تا این پهنه یخ
استوایی شود
و به شوق زیستن
از دل سنگ زمان
بسان بذر امید
جوانه دهم ...
سبز شوم
و شروعی نو
بر آن رخوت شوم ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعرکده , کافه شعر

-
آواز تازه ای بخوان
آوازی شبیه نوای داوود
با غزلی به زیبایی غزلهای سلیمان
با صوتی حزین بخوان
با چشمانی شاد
ومن روبروی تو به لبهایت فکرمی کنم
ودراین فکر
موسیقی متولد میشود
((ندی انسی الحاج))
برچسب ها: ندی انسی الحاج , آرشیو شعر جهان , کافه شعر , اشعار شاعران خارجی

راضی ام اگر عاشقانه بمیرم
راضی ام که من با عشق زاده می شوم
و با عشق می میرم
به آن پناه می برم
و جز آن راهی برای رهانیدن نمی شناسم
راضی ام که عاشقانه مردن
تولدی دگر است
عاشقانه مردن تولدی دگر است
((ندی انسی الحاج))
برچسب ها: آرشیو شعر جهان , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی , کافه شعر

اگر که نتوانتم تو را تا ابد ببینم
بدان که همواره تو همراه من خواهی بود
از درون
و از برون
همراه من خواهی بود
بر نوک انگشتانم
بر تیغه های ذهنم
و در میانه ها
در میانه های آنچه که هستم
از آنچه که از من باقی خواهد ماند
((چارلز بوکوفسکی))
برچسب ها: آرشیو شعر جهان , شعرکده , اشعار شاعران خارجی , کافه شعر

خندیدی
و باران آمد
بارانی رنگارنگ
که به گریه وا می داشت
انسان را
تو
صدایی داری
صمیمی و گرم
به سانِ چشمان آهویی زخمی
و پر احساس
به سانِ قلب آهویی زخمی
((سزایی کاراکوچ))
برچسب ها: آرشیو شعر جهان , شعرکده , اشعار شاعران خارجی , کافه شعر

نوای موسیقی
دلم را سرشار می کند از هوای تو
ابر ، کوه و ستاره
دلم را سرشار می کند از تمنای تو
چیزها هر چه شگفت تر ، هر چه غریب تر
دلم را سرشار می کند از دلتنگی برای تو
نقاشی های پرشکوه نگارخانه ها
زنده می کند
داغ رویاهای نقش برآبم را برای تو
بیت بیت ترانه های عاشقانه
عاشق تر می کند گام های بی قرارم را در جستجوی تو
در این غربت بی کرانه
دردآشنا و مانوس جلوه می دهد
همه چیز و همه جا را
هر لحظه از یاد تو
((ریکاردا هوخ))
برچسب ها: آرشیو شعر جهان , شعرکده , اشعار شاعران خارجی , کافه شعر

نامت
گلواژهای به سپیدای ماهتاب و سپیده است
با عطر باغ اطلسی
و دشتهای گرم شببوهای دشتستان
نامت گلِ هزار بهارِ نیامده است
نامت تمام شبهایم
و گسترهی خمیدهی رویاهایم را
پر میکند
و در دهانم
مانند ماه در حوض
مد میشود
نامت در چشمانم
چون لاله سرخ
چون نسترن سپید
و مثل سرو ، سبز میایستد
نامت مژگانم را در میگیرد
نامت در جانم
گُر میگیرد
((منوچهر آتشی))
برچسب ها: منوچهر آتشی , شعر گل , کافه شعر , کافه شاعرانه
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























