
بی پناهی های دل را عشق تنها مأمن است
چشم نابینا علاجش بوی یک پیراهن است
آن زمانی که نگاهم در نگاهت خیره ماند
با خودم گفتم که این بت، قبله گاه این زن است
گرچه تاریکی بی مهری جهانم را گرفت
با وجودت در دلم شمع محبت روشن است
مرده بودم، آمدی، برخاستم از گور خود
دل شهادت داد عشق تو مسیحای من است
شاعرم اما برای وصف خوبی های تو
واژه هایم در سکوتند و زبانم الکن است
از خدا میخواهم آغوش تو را قسمت کند
آرزوی هر کسی آخر بهشتی بودن است
((سایه جوادی اردستانی))
برچسب ها: سایه جوادی اردستانی , اشعار سایه جوادی اردستانی , غزلسرا , شعر عشق

تو عشق بودی
این را
از بوی تنات فهمیدم
شاید هم خیلی دیر
به تو رسیدم
خیلی دیر.. اما مگر قانون
این نبود
که هر آنچه دیر میآید
عاقبت روزی به خانهی ما خواهد رسید؟
عادت کردهایم
به نداشتنها
و شاید به اندوه
آری
تو عشق بودی
این را
از رفتنات فهمیدم
وگرنه
استانبول
هرگز این چنین
سرسنگین نبود!
((جمال ثریا | شاعر ترکیهای))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , شاعران ترک زبان , شعر جهان , شعر عشق

باران،
صدای تو بود
چکاچک،
روی شیروانی احساسم.
هنوز منتظرم
آنقدر بباری تا یک شب در تو
غرق شوم
برای همیشه ...
((شیوا فرازمند))
برچسب ها: شیوا فرازمند , اشعار شیوا فرازمند , شعر عشق , کافه شعر

شبها غلیظ میشد و دنیا سیاهتر
تو بیگناه بودی و من بیگناهتر
آیینهها به حرمت غم کور میشدند
با هر سکوت کردنِ از آه، آهتر
دیگر کسی عزیز کس دیگری نبود
هر دلو، گرگ میشد و هر چاه، چاهتر
عریان میان معرکهی منطق و جنون
دل بیکلاه میشد و من بیکلاهتر
از سقف سرنوشت بلا میچکید و من
از اشک بیپناه تو هم بیپناهتر
میرفتی از خودت که به تقدیر تن دهی
من هم خراب عین تو اما تباهتر
تا خرخره درون خودم دفن میشدم
تو اشتباه بودی و عشق اشتباهتر
((سینا دژآگه))
برچسب ها: سینا دژآگه , غزلسرا , اشعار سینا دژآگه , شعر عشق

آدما یه خوب دارن تو زندگی
که همیشه قدرشو نمیدونن
به امید اینکه بهترش بیاد
پای خوب زندگی نمیمونن
خوب همونه که به جرم عاشقی
دلشو بشکنی دم نمیزنه
واسه اینکه حال تو خوب باشه
حرفی از غصه و غم نمیزنه
خوب اونه که توی بیحوصلگیت
همه احساسشو خرجت میکنه
نگرانت میشه و تو مشکلات
یه کاری برای رنجت میکنه
خوب اونه که زور عاشق بودنش
از غرورش خیلی بیشتره براش
صدشو میذاره که شاد باشی
خواهشاً دلیل غصههاش نباش
خوب زندگی فقط یک نفره
اگه داری، خیلی قدرشو بدون
واسه یک لحظه خوشی نگذر ازش
اونه که پات میمونه،توام بمون
-
((زهرا سلیم))
zahra_saliim@
برچسب ها: زهرا سلیم , ترانه های زهرا سلیم , اشعار زهرا سلیم , شعر عشق

دل، کوک نشد از تبِ ناسازیها
پروانه نشد در صفِ پروازیها
هِی میروی و دوباره برمیگردی
ای عشق، بساست با من این بازیها!
((شیوا فرازمند))
برچسب ها: شیوا فرازمند , اشعار شیوا فرازمند , شعر عشق , رباعی سرا

دلتنگی
با پیراهنت همدست شده
که مرا به ویرانی بکشاند
کاش بودی
دست و پایشان را میبستی
و باهم
از چهارخانهی پیرهنت
به دشت اطلسیها فرار میکردیم...!
((مهشید کاوه))
-
برچسب ها: مهشید کاوه , غزلسرا , اشعارمهشید کاوه , شعر معاصر

زنی هستم
که دستانم
تنی دیگر می سازند
برای تن تو ...
((لیلا صمدی))
برچسب ها: لیلا صمدی , اشعار لیلا صمدی , شعر زیبا , شعر عشق

عشق،
قرار است قسمت لذت بخش زندگی باشد
با این حال ما هیچ کسی را بیشتر از
آنهایی که دوست داریم،
آزار نمیدهیم و از آنان آزار نمیبینیم؛
میزان ظلمی که عشاق به هم روا میدارند
دشمنان خونیِ ما را شرم زده میکند...
-
((آلن دوباتن))
برچسب ها: شعر عشق , عکس دونفره , جملات مفهومی , سخن بزرگان

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخار شب بیقراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاریام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاریام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود، رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر دل , اشعار قیصر امین پور , شعر عشق

صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق، نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشمهای تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگِ راه جز ردّ پای تو نیست
مزار تو بیمرز و بیانتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعۀ زخمهای تو نیست
به آن زخمهای مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر دل , اشعار قیصر امین پور , شعر عشق

من با امید مهر تو پیوسته زیستم
بعد از تو؟
این مباد
که بعد از تو نیستم
بعد از تو آفتاب سیاه است
دیگر مرا به خلوت خاص تو راه نیست
بعد از تو ٬
در آسمان زندگیم مهر و ماه نیست.
((حمید مصدق))
برچسب ها: حمید مصدق , اشعار حمید مصدق , شعر رفتن , شعر عشق
_duhq.jpg)
تو
واژه ای، تو کلامی
تو بوسه ای، تو سلامی
چگونه میتوانم که غایبت بدانم...
((محمدعلی سپانلو))
برچسب ها: محمدعلی سپانلو , شعر عشق , شعر یاد تو , کافه شعر
_jj19.jpg)
هنوز از گریستن فارغ نشده بودم
مرا صدا کردند
لباسم را پوشیدم
به کوچه رفتم
کسی در کوچه نبود
به خانه آمدم
کسی در خانه نبود
پس دیگر تنهایی ابدی بود...
((احمد رضا احمدی))
-
👇👇👇
برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعر عشق , گروه ادبی

سرم را تکان میدهم و میگویم
بدن من، تصمیم من
میخواهم سقط شوم
میخواهم پایم را از این سوی نقاشی
به آن سو ببرم
و به آنها بفهمانم
باید روی سنگ قبرم
به جای تاریخ تولد و مرگم
تنها، آن چند روزی را حک کنند
که فانوس عشق شعله داشت!
((پریسا قاسمی))
برچسب ها: پریسا قاسمی , اشعار پریسا قاسمی , شعر فانوس , شعر عشق

من شاعرم!
خوش می زنم،
از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم،
چشم "تو" خوش ترمی زند...!
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , ؛شعر چشم تو , شعر عاشقانه , شعر عشق

حرفهایت عجیب بود
مثل آنکه در خیابان
از پیادهای بپرسی
کجا پیاده میشوی؟
و یا زیر باران
از نور آفتاب گلایه کنی
تو گفتی دوستم داری
و بعد رفتی
عجیب بود
مثل آنکه راننده تاکسی را ببوسی
بی آنکه در آلبوم
عکسی از او داشته باشی
من اما به حرفهای عجیب تو
محتاج بودم
مثل آنکه خون از زخم دست زنی یائسه
او را خوشحال کند.
((حانیه فراهانی))
برچسب ها: حانیه فراهانی , اشعار حانیه فراهانی , شعرکده , شعر عشق

از شانه ات پرنده ی رنگ بهار رفت
نشکفته پر کشید و از آن شاخسار رفت
گنجشک کوچکی شد و بر شاخه ات نشست
بی آب و دانه پر زد و از چشمه سار رفت
وقتی به لطف عشق پشیمان تر آمدی
دیدی بهار از قفس سرد سار رفت
دیگر خیال باغچه ها بی تو سبز نیست
از بس نیامدی که از اینجا بهار رفت
((مهشید کاوه))
برچسب ها: مهشید کاوه , غزلسرا , اشعارمهشید کاوه , غزل معاصر

یک لحظه گذر کردم از آن کوچه و باران
با خاطرههایی که تمامن شده اکران
از شهر پر از حادثه و کوچهی پر راز
غم مانده و دلتنگی و آغوش خیابان
از آن همه معشوقه و عاشق اثری نیست
جز خاطرهای گم شده در گوشهی تهران
از همهمهی پنجره ها باز بگیرید
بیپرده سراغ از همه در خانهی طوفان
غمگینی لبخند تو قاب است به دیوار
زل میزند از عکس بهجاماندهی ایوان
خاکستر یادت که نشستهست به خانه
بر شاخهی نیلوفر و دلتنگی گلدان
پیچیده به یک شهر فقط عطر عبورت
تو نیستی و خانه و این خاک پریشان
رویای قشنگیست ولیکن شدنی نیست
برگشتن آن کودکی و عشق دبستان
((مهشید کاوه))
برچسب ها: مهشید کاوه , غزلسرا , اشعارمهشید کاوه , غزل معاصر

نگاه کن
چهار قد ایستاده ام
اینجا
درست در وسط
سرزمین تپنده ی سینه ات
حصارم کن
می خواهم در استعمار بازو های
تو باشم
((ساحل خدمتگزار))
برچسب ها: ساحل خدمتگزار , اشعار ساحل خدمتگزار , شعر عشق , شعرکده

-
تردید کن
در هر چه می خواهی
هر قدر که می توانی
تا هر وقت که می دانی
تقدیر تو تغییر نخواهد کرد
من
به کاری که با قلبت کرده ام
یقین دارم
((افشین یداللهی))
برچسب ها: شعر یقین , شعر عشق , شعر ناب , شعران بزرگ ایران

خاکستری خاکستری خاکستری
صبح ، مه ، باران
ابر ، نگاه ، خاطره
در من ترانه ای نبود تو خواندی
در من آینه ای نبود تو دیدی
ریشه ای بودم در خوابِ خاک های متبرک
بی باران در نگاه تو سبز شدم
برقی از چشمانت برخاست
نگاهم بارانی شد
گونه هایت خیس باران
چشمهایت آفتابی
گرگ ها میزایند بره ها را دریابیم
تو با چشمانت مرا بنواز
چوب دست چوپانی ام سلاحی کارگر خواهد شد
بعد از جنگ با چوب دستم
انجیر های تازه را برای تو خواهم چید
با تو خواهم ماند
با تو خواهم خواند
و تورا در بهت آفتابی ات خواهم بوسید
اگر ابرها بگذارند
((محمد ابراهیم جعفری))
-
برچسب ها: محمد ابراهیم جعفری , شعر عشق , اشعار محمد ابراهیم جعفری , شعرکده

پدرم میگوید از سولماز بگذر
که رنج میآورد
مادرم گریه می کند از سولماز بگذر
که مرگ می آورد
خواهرهایم به من نگاه می کنند . . . باخشم
که ذلیل دختری شده ام
آه سولماز . . .
اینها چه می دانند که عاشق سولماز بودن چه درد شیرینی است...
به کوه می گویم سولماز را می خواهم
جواب می دهد من هم...
به دریا می گویم سولماز را می خواهم
جواب می دهد من هم...
در خواب می گویم سولماز را می خواهم
جواب می شنوم من هم...
اگر یک روز به خدا بگویم سولماز را می خواهم . . .
زبانم لال . . . چه جواب خواهد داد؟
((نادر ابراهیمی))
برچسب ها: شعر عشق , شعر عاشقانه , شعر زیبا , شعرکده

خلق عشق مسئله ای نیست
حفظ عشق مسئله است
عاشق شدن مهم نیست
عاشق ماندن مهم است
عاشق شدن حرفه بچههاست
عاشق ماندن هنر مردان و دلاوران
مهم پنجاه سال بعد است
دوام عشق ، دوام زیبایی و شکوه عشق
((نادر ابراهیمی))
برچسب ها: نادر ابراهیمی , عوامل دوام عشق , شعر عشق , زیبایی عشق

من نه خوش بینم نه بد بینم
من شد و هست و شود بینم
عشق را عاشق شناسد ، زندگی را من
من که عمری دیده ام پایین و بالایش
که تفو بر صورتش،لعنت به معنایش
دیده ای بسیار و می بینی
می وزد بادی ، پری را می برد با خویش
از کجا ؟ از کیست ؟
هرگز این پرسیده ای از باد ؟
به کجا ؟ وانگه چرا ؟
زین کار مقصد چیست ؟
خواه غمگین باش ، خواهی شاد
باد بسیار است و پر بسیار ، یعنی این عبث جاریست
آه باری بس کنم دیگر
هر چه خواهی کن ، تو خود دانی
گر عبث یا هر چه باشد چند و چون
این است و جز این نیست
مرگ می گوید : هوم چه بیهوده
زندگی می گوید اما
باز باید زیست
باید زیست
باید زیست
-
((مهدی اخوان ثالث))
برچسب ها: شعر ناب , شعر عشق , شعر زیستن , شعر زندگی
_5mpf.jpg)
چشمان تو وطن من است !
شهرهای بسیار دارد
شهرهایش خانه های سبز
به خانه هایش کسی سرنمی زند
از پنجره هایش کسی سرک نمی کشد .
درون چشمان تو وطنی آزاد است
هیچ دیکتاتوری حکومت نمی كند
مردمش آزادانه به خیابان می آیند
روی هم را می بوسند
عاشق هم می شوند .
مردم چشم های تو زندان نمی شناسند
در ساحل دریای آبی و زیبا نشسته اند
تازیانه نمی خورند
اعدام نمی شوند
مردم چشمهای تو یک دین دارند
وبه آن ایمان دارند .
وطن من چشمهای توست !
((انور سلمان))
برچسب ها: انور سلمان , شعر وطن , آرشیو شعر جهان , شعر عشق

ای لبخندِ آفتاب
طلوع کن
بر حافظه ی عریان دلتنگی!
طلوع کن
بر استخوان ترک خورده ی پنجره
طلوع کن
بر تاریکی سکوتم
و بگذار
عشق را با تمام
کم و کاستی هایش در آغوش بگیرم
تا به آنهایی که عشق را کتمان کردند
نشان بدهم عشق چه رنگی دارد
طلوع کن
و بگذار ببوسمت
نزدیک شو؛
«اگر چه حضورت ممنوع است »
((نسیم دادستان))
برچسب ها: نسیم دادستان , اشعار نسیم دادستان , شعر صبح , شعر عشق

می دانم
این نفس ها
روزی نسیمی خواهند شد
در میان موهایت
و من تا آن روز
همچنان
دلتنگ خواهم بود ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده , شعر عشق
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























