ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﺁﻧﭽﻪ ﺑﮕﺬﺷﺖ ، ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﺎﺯ
ﻗﺼﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﯾﮕﺮ
ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺷﺪ ﺁﻏﺎﺯ ...
((ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ))
-
کانال یوتیوب شعر های باران خورده
برچسب ها: سهراب سپهری , اشعار سهراب سپهری , شعر ناب , شاعرانه آرام
به پنجره ها نور بپاش
ای سیاره ی بخشاینده!
اینجا
پشت شیشه ها
گلی از یاد رفته است.
((پونه ندایی))
برچسب ها: پونه ندایی , شعر نور , شعر گل , شاعرانه آرام
از پشت شانههای شبی تاریک
آسمان را دیدیم.
لبهای باد
سرد بود
لرزیدیم
و به آینه خندیدیم
در آسمان مگر چه بود
چه بود
چه بود در آسمان پر راز
در آن فراز
که زیر انبوه خاک پنهان شدیم
از هراس؟
((ناهید کبیری))
برچسب ها: ناهید کبیری , شعر هراس , شعر کوتاه , شاعرانه آرام
-
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی ...
((مهدی اخوان ثالث))
برچسب ها: مهدی اخوان ثالث , اشعار مهدی اخوان ثالث , شعرکده , شاعرانه آرام
شعری ترک خورده ام
که
گلوگاه پنهانی واژه هایش
لبریز احساسی سنگ
شده
اندوهی نا آرام می نشیند
بر شانه های تنهایی ام
خیس میشوم ازنبودنت
بر سکوت حنجره ام
صدایی مرا می خواند
از شنود خاموش
زبان مردد
راه بررویا بسته میشود
فریب خورده از
ثانیه های لجوج
میان
هم آغوشی فاصله ها
چشم برهم میگذارم و
تسلیم عشق
دروغین میشوم
((فرانک سلطانی))
برچسب ها: فرانک سلطانی , اشعار فرانک سلطانی , شعرکده , شاعرانه آرام
از کدورت شوره زار
تا نگاه خاکستری
جراحت بی منطق را
مرهمی نیست
بر فرسوده ی سرخِ ذهن پریشانم
کوردلی معکوس راه میرود
وجسارتی مرتعش درگوشم زمزمه میکند
از سقف خرفت آلاله ها
نوری برمن نمی تابد
مانده ام در سماجت دل
تافاصله ی گیج خاطره ها
لب های خواب را می بوسم
ازشهوت تکرار
ارتعاشی سرخ
اخطار می شود
بر خطوط روزگار
((فرانک سلطانی))
برچسب ها: فرانک سلطانی , اشعار فرانک سلطانی , شعرکده , شاعرانه آرام
آنکه رخسار تو را این همه زیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد
-
((عماد خراسانی))
-
👇👇👇
برچسب ها: عماد خراسانی , تک بیت , اشعار عماد خراسانی , شاعرانه آرام
عشق وحشی ست
و وحشی تر از آن
عشق است
ما دو خط بودیم
همیشه موازی
همیشه موازی
در حالی که نمی دانستیم
خط دایره یی ست
به شعاع بی نهایت
من در کنار تنهایی
تنهایی
در کنار تو
من به تو
از رطوبت به شن
نزدیک تر
انگشتان تو
نت های موسیقی را
پرواز می دهد
و ساق پای تو
مفهوم الکل است
C2
H5
O
H
ای که بلوغ آفریقا را در پستان هایت ارمغان می کنی
امشب چشمانت را به من بده
تا با شعله آن
سیگاری روشن کنم
امشب چشمانت را به من بده
امشب چشمان آسمانیت را به من بده
چرا که
انتظار باران
باران را
به تاخیر میندازد
((کیومرث منشی زاده))
برچسب ها: شعر عشق , شعر ناب , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد
در شهر ، دلبری که بخندد به ناز نیست
عشقی که آتشم بزند بر نیاز نیست
برق صفا نمانده به چشمان دلبران
دیدار هست و دیدهی عاشق نواز نیست
ساقی مریز باده که میدانم این شراب
مرد افکن و تب آور و مینا گداز نیست
رازیست بر لبم که نخواهم سرودنش
مردیم از این که محرم دانای راز نیست
مردم اگر چه قصهی ما ساز کرده اند
ما را زبان مردم افسانهساز نیست
آن گل به طعنه گفت که در بزم درد ما
روی نگار و جام می و اشک ساز نیست
ای تازه گل مناز به گلزار حسن خویش
ناز این همه به چهره ی گلهای ناز نیست
سوزم چو لاله در دل صحرای زندگی
نازم به بخت ژاله که عمرش دراز نیست
((فرخ تمیمی))
برچسب ها: شعر دلبر , شعر ناب , غزلسرا , شاعرانه آرام
نوروز منی تو
با جان نو خریده به دیدارت می دوم
شکوفه های توام من
به شور میوه شدن
در هوای تو پر می کشم
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شعر نوروز , شعر شکوفه , شعرکده , شاعرانه آرام
چه نمایش هراسانگیزی
اگر قلبام را
روی صورتام میگذاشتم
و در دنیا
قدم میزدم
((سیلویا پلات))
مترجم : مرجان وفایی
برچسب ها: سیلویا پلات , اشعار شاعران خارجی , اشعار سیلویا پلات , جملات تنهایی
تو را صدا کردم
تو عطری بودی و نور
تو نور بودی و عطر گریز رنگ خیال
درون دیده من ابر بود و باران بود
صدای سوت ترن
صوت سوگواران بود
ز پشت پرده باران
تو را نمی دیدم
تو را که می رفتی
مرا نمی دیدی
مرا که می ماندم
میان ماندن و رفتن
حصار فاصله فرسنگهای سنگی بود
غروب غمزدگی
سایه های دلتنگی
تو را صدا مردم
تو رفتی و گل و ریحان تو را صدا کردند
و برگ برگ درختان تو را صدا کردند
صدای برگ درختان صدای گلها را
سرشک دیده من ناله تمنا را
نه دیدی و نه شنیدی
ترن تو را می برد
ترن تو را به تب و تاب تا کجا می برد؟
و من حصار فاصله فرسنگهای آهن را
غروب غمزده در لحظه های رفتن را
نظاره می کردم
((حمید مصدق))
برچسب ها: شعر عشق , شعرکده , کافه شعر , شاعرانه آرام
هنگامه شکوفه نارنج بود و من
با یاد دستهای تو
سرمست
تن را به آن طبیعت عطرآگین
جان را به دست عشق سپردم
با یاد دستهای تو
ناگاه
مشتی شکوفه را بوسیدم
و به سینه فشردم
-
((فریدون مشیری))
برچسب ها: شعر دست تو , شعرکده , شاعرانه آرام , شعر ناب
به آتش نگاهش اعتماد نکن
لمس نکن
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند
به سرزمینی بی رنگ
بی بو ، ساکت
آری
بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو
اگر خواستار جاودانگی عشقی
((حسین پناهی))
برچسب ها: شعر عشق , شعر جاودانگی , شعرکده , شاعرانه آرام
باران صبح
نم نم
می بارد
تورا به یاد می آورد
که نم نم باریدی
و ویران کردی
خانه کهنه را
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودی , شعرکده , شاعرانه آرام , کافه دل
هر واژه ای
وقتی به گوش می رسد از جانب شما
موسیقی و ترانه و آهنگ می شود
هر نغمه ای
از پیله چون درآید
پروانه ای شکفته و خوش رنگ می شود
با چشمهایتان
جنگل ها را گستردید
با دستهایتان
دریاها را آوردید
با آن که ما شما را
کم دیده ایم
اما برایتان دلمان تنگ می شود
((عمران صلاحی))
برچسب ها: شعرکده , شعر دلتنگی , شاعرانه آرام , عاشقانه ناب
شهادت میدهم به مرغان سپید بال
هنگامی که تو را به یاد میآورم
و از تو مینویسم
قلم در دستم شاخه گلی سرخ میشود
نامت را که مینویسم
ورقهای زیر دستم غافلگیرم میکنند
آب دریا از آن میجوشد
و مرغان سپید بال بر فراز آن پرواز میکنند
هنگامی که از تو مینویسم
مداد پاک کنام آتش میگیرد
پیاپی باران بر میزم میبارد
و بر سبد کاغذهای دور ریختهام
گلهای بهاری میرویند
و از آن پروانههای رنگارنگ
و گنجشگکان پر میگیرند
وقتی آنچه نوشتهام را پاره میکنم
کاغذ پارههایم
قطعههایی از آینهی نقره میشوند
مانند ماهی که روی میزم بشکند
بیاموز مرا چگونه بنویسم از تو
یا
چگونه فراموشت کنم
((غاده السمان))
برچسب ها: شعرکده , شاعرانه آرام , شعر تنهایی , مجموعه عکس تنهایی
آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
مثل شب با روز ، اما از شگفتیها
ما مقدس آتشی بودیم و آب زندگی در ما
آتشی با شعله های آبی زیبا
آه ، سوزدم تا زنده ام یادش که ما بودیم
آتشی سوزان و سوزاننده و زنده
چشمه ی بس پاکی روشن
هم فروغ و فر دیرین را فروزنده
هم چراغ شب زدای معبر فردا
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه
آتشی که آب می پاشند بر آن ، می کند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
آبهای شومی و تاریکی و بیداد
خاست فریادی ، و درد آلود فریادی
من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد
هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود
من نخواهم برد ، این از یاد
کآتشی بودیم بر ما آب پاشیدند
گفتم و می گویم و پیوسته خواهم گفت
ور رود بود و نبودم
همچنان که رفته است و می رود
بر باد
((مهدی اخوان ثالث))
برچسب ها: مهدی اخوان ثالث , اشعار مهدی اخوان ثالث , شعرکده , شاعرانه آرام
نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن
نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن
ای نگاه تو پناهم ! تو ندانی چه گناهی ست
خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن
تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی
خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستن
دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان
لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن
امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست
ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن
سوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست
آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن
((شفیعی کدکنی))
برچسب ها: غزلسرا , شفیعی کدکنی , شعر ناب , شاعرانه آرام
آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
مثل شب با روز ، اما از شگفتیها
ما مقدس آتشی بودیم و آب زندگی در ما
آتشی با شعله های آبی زیبا
آه ، سوزدم تا زنده ام یادش که ما بودیم
آتشی سوزان و سوزاننده و زنده
چشمه ی بس پاکی روشن
هم فروغ و فر دیرین را فروزنده
هم چراغ شب زدای معبر فردا
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه
آتشی که آب می پاشند بر آن ، می کند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
آبهای شومی و تاریکی و بیداد
خاست فریادی ، و درد آلود فریادی
من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد
هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود
من نخواهم برد ، این از یاد
کآتشی بودیم بر ما آب پاشیدند
گفتم و می گویم و پیوسته خواهم گفت
ور رود بود و نبودم
همچنان که رفته است و می رود
بر باد
((مهدی اخوان ثالث))
برچسب ها: مهدی اخوان ثالث , شعر آتش , اشعار مهدی اخوان ثالث , شاعرانه آرام
زمانی
با تکه ای نان سیر می شدم
و با لبخندی
به خانه می رفتم
اتوبوس های انبوه از مسافر را
دوست داشتم
انتظار نداشتم
کسی به من
در آفتاب
صدندلی تعارف کند
در انتظار گل سرخی بودم
-
((احمد رضا احمدی))
-
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی
من همیشه با سه واژه زندگی کرده ام
راه ها رفته ام
بازی ها کرده ام
درخت
پرنده
آسمان
من همیشه در آرزوی واژه های دیگر بودم
به مادرم می گفتم
از بازار واژه بخرید
مگر سبدتان جا ندارد
می گفت
با همین سه واژه زندگی کن
با هم صحبت کنید
با هم فال بگیرید
کمداشتن واژه فقر نیست
من می دانستم که فقر مدادرنگی نداشتن
بیشتر از فقر کم واژگی ست
وقتی با درخت
بودم
پرنده می گفت
درخت را باید با رنگ سبز نوشت
تا من آرزوی پرواز کنم
من درخت را فقط با مداد زرد می توانستم بنویسم
تنها مدادی که داشتم
و پرنده در زردی
واژه ی درخت را پاییزی می دید
و قهر می کرد
صبح امروز به مادرم گفتم
برای احمدرضا
مداد رنگی بخرید
مادرم خندید :
درد شما را واژه دوا میکند
-
((احمد رضا احمدی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی
از پشت شیشه های
مه آلود با من حرف می زدی
صورتت را نمی دیدم
به شیشه های مه آلود نگاه کردم
بخار شیشه ها آب شده بود
شفاف بودند ، اما تو نبودی
صدای تو را از دور می شنیدم
تو در باران راه می رفتی
تو تنها در باران زیر یک چتر به انتهای خیابان رفتی
از یک پنجره در باران
صدای ویلن سل شنیده می شد
سرد بود
به خانه آمدم
پشت پنجره تا صبح باران می بارید
-
((احمد رضا احمدی))
-
👇👇👇
t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: احمد رضا احمدی , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی , اشعار احمد رضا احمدی
به دنبال لبخند ناب تو هستم
چنین عمرم را می گذرانم
مرا نه شکوه است
نه گلایه
قلبم اگر یاری کند
برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم
که دارند از پاییز جدا می شوند
و به زمستان متصل می شوند
برای زیستن هنوز بهانه دارم
من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان می دهم
میوه های زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیت نامه من است
از زمین بی برکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم می خواهم تا آمدن تو بتپد
-
((احمد رضا احمدی))
-
برچسب ها: احمد رضا احمدی , درگذشت احمد رضا احمدی , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران؛
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران میخواستم
-
((احمد رضا احمدی))
-
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی
عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان
هوسِ گردشِ پیمانه اگر بگذارد
-
((عماد خراسانی))
-
👇👇👇
برچسب ها: عماد خراسانی , تک بیت , اشعار عماد خراسانی , شاعرانه آرام
کنــار قفــس اش،
"پــرنــده"،
صــدايــش نــزنیــد!
داغ دلــش، تــازه مــی شــود . . .
-
((جواد نوروزی))
-
👇👇👇
برچسب ها: جواد نوروزی , شعر پرنده , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد
و این خاطرات من و توست
که توت میشود یک روز
انار میشود گاهی
که دیروز انگور شده بود
که فردا زیتون و تلخ...
-
((بیژن نجدی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: بیژن نجدی , اشعار بیژن نجدی , شعرکده , شاعرانه آرام
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.