درباره وب

سلام و عرض ادب و احترام

خدمت دوستان عزیز و گرامی

بنا به روز بودن وب سایت

از صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید

با تشکر فراوان از حضورتان

آیدی  چنل من در تلگرام👇👇

mohammadshirinzadeh@

صفحه اینستاگرام بنده

mohammad.shirinzadeh

شاعر بارانی (محمد شیرین زاده)

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تو را دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

تو را دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...


((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چشمانت را ببند

و دستت را

بر روی قلبم بگذار

اینبار خودش می خواهد

به تو بگوید

دوستت دارم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بیا عشق را

قمار کنیم

نترس

جز دل

چیزی بهم

نمی بازیم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یک روز

به وقت عشق

ساعت هايمان را

با هم تنظیم می کنیم

و از آن پس

دیگر فرقی نمی‌کند

به کدام وقت محلی

مشغول

دوست داشتن همیم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

من و تو

آنقدر شبیه هم

نفس کشیده ایم

که قلب هايمان

به یک شکل

برای هم می تپند...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا به خودت

محدود کن

آنقدر که

در این دنیا

جز آغوش ات

جایی نداشته باشم

برای زندگی...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بخند

تو نمی دانی

چقدر خنده هات

بهانه می دهند

به دست هایم

برای در آغوش گرفتن ات

چقدر اشتیاق

به نفس هایم

برای بویدنت...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوست داشتن ات

اسم و رسم من است

گفته بودم؟

بمان

آنقدر که ما

تعریف همیشه باشیم...

((محمد شیرین زاده))
جستجوی وب
برچسب ها وب
شعر (1310)

شب

بدون تو

چگونه تمام میشود ؟

شاخه های شکسته ی

گل های نرگس را

در لیوان آب

گذاشتم

بدون تو

در مهتاب

شمشادهای سبز

از رنگ آبی مهتاب

آبی رنگ شده بودند

ما برای عابران

از عقاید گذشته

می گفتیم

در همان زیرزمین نمور

که زندگی می کردم

به تو

گفتم :

دست هایت را

برای من

بگذار و برو

من می توانم

بدون تو

با سایه های

دستهای تو

روی دیوار

زندگی کنم

کودکان

با لپ های قرمز

در باران

به دنبال توپ سفید

می دوند

کاش

تو بودی

که در باران

به این کودکان

بوسه و عیدی

میدادی


((احمدرضا احمدی))


برچسب ها: احمدرضا احمدی , شعر دست های تو , اشعار احمدرضا احمدی , شعر عاشقانه

تاريخ : جمعه ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ | 2:25 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

quote_1689098973658_qnbh.png

بسان پرکشیدن

پرنده ای

به سوی آسمان

وداع تو

چقدر آبی بود


((محمد شیرین زاده))

🖤
🖤
🖤

یک روز سرانجام با تو

وداعی آبی می‌کنم

می‌دانم

روزی از من خواهی پرسید

مگر وداع هم رنگ دارد

آن هم به رنگ آبی

من در جواب تو

فقط چشمانم را می‌بندم


((احمد رضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , محمد شیرین زاده , اشعار احمدرضا احمدی , اشعار احمد رضا احمدی

تاريخ : چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲ | 0:37 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۱_۲۳۳۹۱۶_instagram_uei1.jpg

زمانی

با تکه ای نان سیر می شدم

و با لبخندی

به خانه می رفتم

اتوبوس های انبوه از مسافر را

دوست داشتم

انتظار نداشتم

کسی به من

در آفتاب

صدندلی تعارف کند

در انتظار گل سرخی بودم

-
((احمد رضا احمدی))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲ | 0:4 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۱_۲۱۱۱۲۲_instagram_cwwa.jpg

من همیشه با سه واژه زندگی کرده ام

راه ها رفته ام

بازی ها کرده ام

درخت

پرنده

‌آسمان

من همیشه در آرزوی واژه های دیگر بودم

به مادرم می گفتم

از بازار واژه بخرید

مگر سبدتان جا ندارد

می گفت

با همین سه واژه زندگی کن

با هم صحبت کنید

با هم فال بگیرید

کمداشتن واژه فقر نیست

من می دانستم که فقر مدادرنگی نداشتن

بیشتر از فقر کم واژگی ست

وقتی با درخت

بودم

پرنده می گفت

درخت را باید با رنگ سبز نوشت

تا من آرزوی پرواز کنم

من درخت را فقط با مداد زرد می توانستم بنویسم

تنها مدادی که داشتم

و پرنده در زردی

واژه ی درخت را پاییزی می دید

و قهر می کرد

صبح امروز به مادرم گفتم

برای احمدرضا

مداد رنگی بخرید

مادرم خندید :

درد شما را واژه دوا میکند

-
((احمد رضا احمدی))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | 23:56 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۱_۲۱۰۶۲۸_instagram_oitf.jpg

از پشت شیشه های

مه آلود با من حرف می زدی

صورتت را نمی دیدم

به شیشه های مه آلود نگاه کردم

بخار شیشه ها آب شده بود

شفاف بودند ، اما تو نبودی

صدای تو را از دور می شنیدم

تو در باران راه می رفتی

تو تنها در باران زیر یک چتر به انتهای خیابان رفتی

از یک پنجره در باران

صدای ویلن سل شنیده می شد

سرد بود

به خانه آمدم

پشت پنجره تا صبح باران می بارید

-
((احمد رضا احمدی))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی , اشعار احمد رضا احمدی

تاريخ : سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | 23:50 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۱_۲۱۱۷۴۰_instagram_2pux.jpg

از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم

تا پله‌ها و تو را گم نکنم

کبریت را که افروختم ، آغاز پیری بود

گفتم دستان‌ات را به من بسپار

که زمان کهنه شود

و بایستد

دستان‌ات را به من سپردی

زمان کهنه شد و مُرد

-
((احمد رضا احمدی))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh


برچسب ها: احمد رضا احمدی , درگذشت احمد رضا احمدی , شعر زمان , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | 23:33 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۱_۲۱۱۷۱۹_instagram_49k.jpg

چه سرگردان است این عشق

كه باید نشانی اش را

از كوچه های بن بست گرفت

چه حدیثی است عشق

كه نمی پوسد و افسرده نیست

حتی آن هنگام

كه از آسمان به خانه آوار

شود

-
((احمد رضا احمدی))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شعر حدیث عشق , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | 23:30 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۱_۲۱۱۶۴۳_instagram_pd32.jpg

به دنبال لبخند ناب تو هستم

چنین عمرم را می گذرانم

مرا نه شکوه است

نه گلایه

قلبم اگر یاری کند

برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم

که دارند از پاییز جدا می شوند

و به زمستان متصل می شوند

برای زیستن هنوز بهانه دارم

من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است

فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد

به قلبم فرمان می دهم

میوه های زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند

تو در تابستان از راه برسی

سبدهای میوه را که وصیت نامه من است

از زمین بی برکت و فرسوده برداری

از قلب بیمارم می خواهم تا آمدن تو بتپد

-
((احمد رضا احمدی))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh


برچسب ها: احمد رضا احمدی , درگذشت احمد رضا احمدی , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | 23:26 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۷۱۱_۲۱۱۹۴۰_instagram_clw7.jpg

حقیقت دارد

تو را دوست دارم

در این باران؛

می‌خواستم تو

در انتهای خیابان نشسته باشی

من عبور کنم

سلام کنم

لبخند تو را در باران می‌خواستم

-
((احمد رضا احمدی))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | 23:20 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

از سرما هم اگر نمی‌مردیم

از عشق می‌مردیم

این دست‌های تو

پاسخ روز را خواهد داد

اگر گم شوند

همیشه در سایه‌های تابستان می‌مانم

بی‌آن‌که نام کوچه‌ی بن‌بست را بدانم

در انتهای کوچه یک کوه است

و چون قلب از حرکت بازماند

و چون شکوفه فولاد شود

و میوه نشود

من ندانسته

در یک صبح‌گاه تابستانی

راه‌ام را بر گندم‌زار به‌دوزخ به ‌بهِشت

متوقف می‌کنم

به خانه‌ی تو می‌آیم

موها را تازه شانه کرده‌ای

از ایشان ساعت حرکت

قطار را پرسیده‌ای

هر کس تو را ببیند

گمان نمی‌کند

که قطار سه‌روز است

در برف مانده

پس ایست‌گاه‌ها

در زمستان گم می‌شود

و هر کس ندانسته

مرگ را صدا می‌کند

پس دیدار کنیم

از لادنی که در گل‌دانِ شکسته

گُل داد

پس با پای پیاده

در این سنگلاخ بدویم

این اردیبهشت

این فروردین

حتی سراسر تابستان ما را تسلی نیست

پس چگونه

در این کوچه‌های بن‌بست

سرازیر شدیم

دیگر ما مانده‌ایم و تا پایان عمر

این پرسش

شاخه‌ها در قدم‌های ما

چه هستند

آغاز خلقت

آیا گل جوانه زده بود

در چشمان من

در گرمای مرداد ماه

در آفتاب

ساعت‌ها گفتگو کردیم.

-
((احمدرضا احمدی))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/


برچسب ها: احمدرضا احمدی , شعر دست های تو , اشعار احمدرضا احمدی , شعر عاشقانه

تاريخ : جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ | 11:24 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

آیا باید فراموش کرد

یا باید در شفافیت آب‌های ناممکن

به دنبال عکسش بود

که هنوز خنجری را که در سینه‌ی من

به یادگار گذاشته است

در سینه‌ی من مانده است


((احمدرضا احمدی))

-

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : چهارشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۱ | 0:38 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

k841591_.jpg

 

من گلدان‌های کوچک را

که عطرهای پهناور دارند

دوست دارم


((احمد رضا احمدی))

 

 

👇👇👇 

6cx5_10.png


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ | 1:7 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

d481732_.jpg

 

چنان چشمانش

به چشمان من شباهت داشت

که ما در آینه یکدیگر را گم می‌کردیم


((احمد رضا احمدی))

 

 👇👇👇   

6cx5_10.png


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ | 1:35 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

s343404_.png

 

من انتظار نداشتم

با این برف محض رو به رو شوم

من انتظار نداشتم 

با این عشق محض رو به رو شوم

این مرغان خفته در لعاب کاشی‌ها

به ما اعلام می‌کننداین عشق محض

در آن برف محض آب می‌شود...


((احمد رضا احمدی)) 

 

  👇👇👇   

6cx5_10.png


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : شنبه ۶ آذر ۱۴۰۰ | 4:18 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

v945611_.jpg

 

دوست‌ات دارم

باید در چشمان نگریست

یا در گوش‌ها گفت ؟

جنبش انگشتان‌ات که به روی هم انباشته شده بود

و مروارید چشمان‌ات

دلیل بود ؟

در عصر یک پاییز

در اتوبوس بودیم

دورمان دیوار شیشه‌ای سبز

سبزی شیشه‌ها، زرد پاییز را

سبز خرم کرده بود

از سبزی برگ‌ها بهار به اتوبوس نشست

بیرون خزان در کار بود

نمی‌دانستم در بهار درون باید گفت ؟

یا در خزان برون ؟
 
من و بهار پیاده شدیم

بهار در خیابان محو شد

پاییز در کنارم راه می‌آمد


((احمد رضا احمدی))

 

  👇👇👇   

k961514_.jpg


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : پنجشنبه ۴ آذر ۱۴۰۰ | 16:51 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

x481549_.jpg

 

من راه خانه‌ی تو را گم کرده‌ام

در کنار دریا می‌مانم

سالیان است

که من قطره‌قطره

دریا را از یاد می‌برم

راستی

پارچه‌های آغشته به دریا را

در ستایش ابر

در خانه‌ی تو گم می‌کنم

راستی

خانه‌ی تو در بیداری کجاست؟ 


((احمد رضا احمدی)) 

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۰ | 4:57 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

w657494_.jpg

 

به خانه می‌آیم

در فرهنگ ِ لغت به دنبال کلمه‌ی بهار هستم

در غیبت ِ بهار همه‌ی کلمات ِ فرهنگ

 بی‌معنی و پوچ است

در غیبت ِ بهار رنج، هراس، بیم، تردید، حِرمان،

 وحشت را از یاد نبرده‌ام

به دنبال ِ تسلّی هستم

چه کسی باید در غیبت ِ بهار مرا تسلّی دهد

می‌خواهم بخوابم

پرنده‌ای به پنجره‌ی من نوک می‌زند

از پنجره با حرمان جهان را نگاه می‌کنم

جهان ناگهان غرق در شکوفه‌ها، 

گل‌های شقایق و بنفشه است

پنجره را باز می‌گذارم

باران می‌بارد

در باران می‌گویم

بهار را یافتم

بهار آمد...

((احمد رضا احمدی))

 

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعر بهار , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : جمعه ۶ فروردین ۱۴۰۰ | 5:29 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

c160030_.jpg

 

تا همه‌ی ما در پاییز

در گل‌های داوودی غرق نشدیم

تند پارو بزن

درد می‌آید و می‌رود

اما

پاییز پشت پنجره

استوار ایستاده است

تند پارو بزن

تا عمر به پایان نرسیده است...


((احمد رضا احمدی‏))

 

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ | 21:41 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

w704887_d746ae0e2f964fa0a752746912432108.jpg

 

در کنار تو در کوچه

چهار فصل سال ناگهان گل دادند

نرگسى در چشمان تو

گل سرخى بر لبان تو

شقایق بر گیسوان تو

اقاقیایى در دستان تو

و من در پیشگاه تو سکوت کردم ...
 

((احمد رضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ | 14:28 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

عکس ‏مینیمال هایی برای زندگی‏

 

ما سرانجام توانستیم

پاییز را از تقویم جدا کنیم

اما‌ طعم لبان تو

بر همه‌ی لیوان‌ها و بشقاب‌ها

حک شده بود...


((احمد رضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ | 4:22 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

عکس ‏آسپرین‏

 

از هر ليوانی که آب نوشيدم

طعم لبان تو و پاييزی

که تو در آن به جا ماندی به يادم بود

فراموشی پس از فراموشی

اما

چرا طعم لبان تو و پاييزی که تو در آن

گم شدی در خانه مانده بود ؟


((احمد رضا احمدی ))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۸ | 2:40 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

عکس ‏شعری که زندگی ست‏

 

در کمین اندوه هستم

بانو

مرا دریاب

به خانه ببر

گلی را فراموش کرده ام

که بر چهره ام نمی تابید

زخم های من دهان گشوده اند

همه ی روزگار پر، از

اندوه بود

بانو مرا

قطره قطره دریاب

در این خانه

جای سخن نیست

زبان بستم

عمری گذشت

مرا از این خانه

به باغ ببر

سرنوشت من

به بدگمانی

به خوناب دل

خاموشی لب

اشک های من بسته

بر صورت من است

هیچکس یورش دل را

در خانه ندید

بانو

من به خانه آمدم

و دیدم

که عشق چگونه

فرو می ریزد

و قلب در اوج

رها می شود

و بر کف باغچه می ریزد

بانو مرا دریاب

ما شب چراغ نبودیم

ما در شب باختیم.


((احمد رضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۸ | 20:43 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

عکس ‏چشمه شعر‏

 

در کنار هر آتشی که روشن می‌کردند

یک بار دیگر جهان را

مرور می‌کردند

دیگر جهان با تنهایی تفاوت نداشت

پرنده‌های نیلی رنگ

قلب‌شان را به گذشته بردند

همه‌ی سعی‌شان آن بود

که قلب‌شان در زمان حال بتپد

دیگر

صداها را با وضوح نمی‌‌شنیدند

یک روز تا غروب

پرنده‌های نیلی رنگ

در اطرافشان پرواز کردند

و سپس پیر شدند

و برای همیشه

روی شاخه‌های شکسته ماندند

رنگ نیلی پرنده‌ها

آنان را

به هذیان و کابوس و دلهره

می‌‌سپرد


((احمدرضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸ | 0:44 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

بوسه‌های ما نه گزاف بود

نه دروغ

پناه بود


((احمدرضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ | 5:39 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

front yard landscaping for beginners #beginnerfrontyardlandscaping

 

همیشه هراسم آن بود 

که صبح از خواب بیدار شوم 

با هراس به من بگویند 

فقط تو خواب بودی 

بهار آمد و رفت... 

از خواب بیدار می شوم می پرسم بهار کجا رفت؟ 

کسی جواب مرا نمی دهد 

سکوت می کنند! 

 

((احمدرضا احمدی))


برچسب ها: احمدرضا احمدی , شاعرانه احمدرضا احمدی , اشعار احمدرضا احمدی , شعر

تاريخ : چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ | 15:15 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

صبح امروز به مادرم گفتم

برای احمد رضا مداد رنگی بخرید

مادرم خندید

درد شما را واژه دوا می کند ...


((احمد رضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : چهارشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۷ | 5:49 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

عکس ‏مینیمال هایی برای زندگی‏

 

از سرما هم اگر نمی‌مردیم

‎از عشق می‌مردیم

‎این دست‌های تو

‎پاسخ روز را خواهد داد

‎اگر گم شوند

‎همیشه در سایه‌های تابستان می‌مانم

‎بی‌آنکه نام کوچه‌ی بن‌بست را بدانم


((‎احمدرضا احمدی))


برچسب ها: احمد رضا احمدی , شعرکده , شاعرانه آرام , اشعار احمدرضا احمدی

تاريخ : دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷ | 11:56 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

من از خواب

برگی ریحان آورده‌ام

ریحان را به لبانم نزدیک می‌کنم

صبح می‌شود


((احمدرضا احمدی))


برچسب ها: احمدرضا احمدی , اشعار احمدرضا احمدی , شعر عاشقانه , شعر بهار

تاريخ : چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۷ | 11:53 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
مطالب قدیمی تر