میان خورشیدهای همیشه ..
زیبایی تو لنگری ست ـ
خورشیدی
که از سپیده دمِ همه ی ستارگان ،
بی نیازم میکند ...
((احمد شاملو))
-
کانال یوتیوب شعر های باران خورده
برچسب ها: احمد شاملو , کانال یوتیوب شعر , شعر ستاره , اشعار احمد شاملو
من بر می خیزم!
چراغی در دست
چراغی در دلم
زنگارِ روحم را صیقل میزنم
آینه ای برابرِ آینه ات میگذارم
تا با تو
ابدیتی بسازم !
((احمد شاملو))
-
کانال یوتیوب شعر های باران خورده
برچسب ها: اشعار احمد شاملو , کانال احمد شاملو , شعر ناب , شعر ابدیت
از تو حرف می زنم
چنان نوبرانه می شوم
که بهار هم
دهانش آب می افتد ...
((احمد شاملو))
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
شانه ات مجابم میکند
در بستری که عشق تشنگی است
زلالِ شانه های ات
هم چنانام عطش میدهد
در بستری که عشق مُجاباش کرده است.
-
((احمد شاملو))
-
👇👇👇
برچسب ها: احمد شاملو , شعر شانه هایت , شعر عشق , اشعار احمد شاملو
آه... کاش هنوز
به بیخبری
قطرهای بودم پاک
از نَمباری
به کوهپایهای
نه در این اقیانوسِ کشاکشِ بیداد
سرگشتهموجِ بیمایه ای...
-
((احمد شاملو))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شعر گرافی غمگین , عکس نوشته تنهایی
و دلت، کبوتر آشتی ست
در خون تپیده به بام تلخ
با این همه چه بالا
چه بلند
پرواز می کنی!
((احمد شاملو))
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه پرواز , شعر پرنده
بیشترین عشق جهان را
به سوی تو می آورم
چرا که هیچ چیز درکنار من
از تو عظیم تر نبوده است
((احمد شاملو))
👇👇👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
فریاد من همه گریز از درد بود
چرا که من در وحشت انگیزترین شب ها
آفتاب را به دعایی نومید وار
طلب می کرده ام...
((احمد شاملو))
👇👇👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
با زمزمه ی تو
اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنها رؤیای آن تویی .
((احمد شاملو))
👇👇👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند
که بازماندگان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.
((احمد شاملو))
👇👇👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
و كلام تو در جانِ من نشست
و من آن را حرف به حرف باز گفتم.
كلماتی كه عطرِ دهانِ تو را داشت...!
((احمد شاملو))
👇👇👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتیست؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است.
((احمد شاملو))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک ِ آن شب لبخند ِ عشقام بود.
□
قصه نیستم که بگوئی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من درد ِ مشترکام
مرا فریاد کن.
□
درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامات را به من بگو
دستات را به من بده
حرفات را به من بگو
قلبات را به من بده
من ریشههای ِ تو را دریافتهام
با لبانات برای ِ همه لبها سخن گفتهام
و دستهایات با دستان ِ من آشناست.
در خلوت ِ روشن با تو گریستهام
برای ِ خاطر ِ زندهگان،
و در گورستان ِ تاریک با تو خواندهام
زیباترین ِ سرودها را
زیرا که مردهگان ِ این سال
عاشقترین ِ زندهگان بودهاند.
□
دستات را به من بده
دستهای ِ تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بهسان ِ ابر که با توفان
بهسان ِ علف که با صحرا
بهسان ِ باران که با دریا
بهسان ِ پرنده که با بهار
بهسان ِ درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من
ریشههای ِ تو را دریافتهام
زیرا که صدای ِ من
با صدای ِ تو آشناست.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
تو طلوع كردی
و عشق باز آمد،
شعر شكوفه كرد
و كبوتر شادى بال زنان بازگشت؛
تنهايى و خستگى بر خاک ریخت.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
((احمد شاملو ))
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
آن روز
كه چشمانِ تو در من نگريست
میبايد مُرد و باز میبايد زيست...
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
و کلامی مهربان
در نخستین دیدارِ بامدادی...
فغان که در پسِ پاسخ و لبخند
دلِ خندانی نیست.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
در کنار تو خود را من
کودکانه در جامهی نودوزِ نوروزیِ خویش مییابم
در آن سالیانِ گم ، که زشتند
چرا که خطوط اندام تو را به یاد ندارند!
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
مرا لحظه اى تنها مگذار
مرا از زره ِ نوازشات رويين تن کن…
من به ظلمت گردن نمينهم
جهان را همه در پيراهن ِ کوچک ِ
روشن ات خلاصه کردهام !
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
هر چه مینویسم برای توست
و به خاطرِ تو...
آیدا من با تو ،
آن انسانی را که هرگز در زندگیِ خود پیدا نکرده بودم ،
پیدا کردم...
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
او شعر می نویسد،
یعنی او دست مینهد
به جراحاتِ شهرِ پیر
یعنی او قصه میکند
به شب از صبحِ دلپذیر....
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
گاه می اندیشم ،
چنان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم ،
همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران ...
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوچه
روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی.
روزی كه آهنگ هر حرف، زندگیست
تا من به خاطرِ آخرین شعر
رنجِ جست و جوی قافیه نبرم.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر عاشقی
تو بزرگی مثِ شب.
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی مثِ شب.
خودِ مهتابی تو اصلاً، خودِ مهتابی تو.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
آیدا، امید و شیشه ی عمرم!
تمامِ بدبختی های من،
بازیچهی مضحک و پیش پا افتاده یی بیش نیست.
تمام این گرفتاری ها فقط یک مگس مزاحم است
که با تکان یک دست برطرف می شود
بدبختی فقط هنگامی به سراغ من می آید
که ببینم آیدای من،
لبخندش را فراموش کرده است.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم
ای پریوارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلوارهی ناراستی نمیسوزد!
حضورت بهشتیست
که گریزِ از جهنم را توجیه میکند،
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
پیشانی ات آینه ئی بلند است
تاب ناک و بلند،
که خواهرانِ هفت گانه در آن می نگرند
تا به زیبائیِ خویش دست یابند.
((احمد شاملو))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
با ما گفته بودند:
«آن کلامِ مقدس را
با شما خواهیم آموخت
لیکن به خاطرِ آن
عقوبتی جانفرسای را
تحمل می بایدِتان کرد.»
عقوبتِ جانکاه را
چندان تاب آوردیم
آری
که کلامِ مقدسِمان
باری
از خاطر
گریخت!
((احمد شاملو))
برچسب ها: احمد شاملو , اشعار احمد شاملو , شاعرانه احمد شاملو , شعر کوتاه
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.