
باد مى آيد
پيراهن نازك تابستان را بالا می برد
دست وپایم را گم كرده ام
انگار خورشيد زير پيراهنم پنهان شده
درست حال کشاورزى رادارم كه باران
به كشتزارش رخنه کرده
مرگ شعبده ای ست
که هيج كس از آن
سر در نمى آورد
نزدیک تر بيا
نگاه کن
در دهانم
مردگان هزارساله نفس می کشند
((افسانه توکلی))
-
برچسب ها: افسانه توکلی , اشعار افسانه توکلی , شعر مرگ , شعرکده

من ...
آن کشتی بی نشانی ام ..
که برمودا
در چرخشی بیانتها
بلعید و
رهایم کرد،
جایی که حتی مرگ
نمیداند
کجایم.
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , شعر کشتی , اشعار سارا امیری فلاح , شعر مرگ

بیزارم از تو ای مرگ
اما هرگز از تو نمیهراسم...
میدانم که بسترت تن من است
و روح من روانداز توست
و میدانم که کرانههایت
بر من تنگ خواهد آمد...
بیزارم از توی ای مرگ
اما هرگز از تو نمیهراسم...
((سمیح القاسم))
برچسب ها: سمیح القاسم , اشعار شاعران عرب زبان , اشعار شاعران خارجی , شعر مرگ

بگذار که درحسرت دیدار بمیرم
درحسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذارکه چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار.... بمیرم .....
((سیمین بهبهانی))
برچسب ها: سیمین بهبهانی , شاعرانه مرگ , شعر مرگ , غزلسرا

قرار بود
مرگ ما را از هم بگیرد
و مرگ حتما مردی ست چهارشانه
با وضع مالی،
کمی بهتر از من
که تو دوستش داری
دستت را گرفته است
و با تو قدم می زند...
((حبیب ذوالفقاری))
برچسب ها: حبیب ذوالفقاری , شعر مرگ , شعر تنهایی , شعر جدایی

اکنون که مرگ ساعت خود را کوک می کند
و نام تو را می پرسد
بیا در گوشت بگویم
همین زندگی نیز زیبا بود
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودی , شعر مرگ , شعر ساعت , شعر زندگی

مرگ
آنچنان به سایه ات
آمیخته ست
که روشنایی صد آفتاب نیز
از رگانت
بازش نمیشناسد.
-
((محمد مختاری))
-
👇👇👇
برچسب ها: محمد مختاری , شعر مرگ , شاعرانه مرگ , اشعار محمد مختاری

-
تصویر مات کدام حادثه ام
که اینگونه
هراسان ِ خویشم
در بهت آینه ی مرگ..
هان ای تجسم هیچ
در انزوای چشم های شب
آرامتر بخوانم به شعر
شب زده ای مدهوشم
پیچیده در لفافه ی درد…!
🌈((نفس موسوي))🌈
برچسب ها: نفس موسوي , اشعار نفس موسوي , شاعرانه نفس موسوي , شعر مرگ

من هیچ گاه پس از مرگم
جرأت نکرده ام که در آیینه بنگرم
و آن قدر مُرده ام
که هیچ چیز مرگ مرا دیگر ثابت نمی کند
-
((فروغ فرخزاد))
-
👇👇👇
برچسب ها: فروغ فرخزاد , شاعرانه مرگ , شعر مرگ , شعر تنهایی

شاید که قطرهای چکد از خورشید
فانوس راه پرت شبی گردد
مهتاب خیس روی زمین ماسد
شعری شکفته روی لبی گردد
شاید که باد عطر تن او را
از لای در به بستر من ریزد
از روی برگهای گل زنبق
آوازهای گم شده برخیزد
شاید شبی کنار درخت کاج
آوای گام او شکند شب را
ریزد به روی دامن شب بوسه
ساید چو روی سنگ لبم، لب را
تف بر من و سکوت من و شعرم
تف بر تو باد و زندگی و شاید
تف بر کسی که چشم به ره ماند
تف بر کسی که سوی کسی آید
شاید که عشق هدیه ابلیس است
اندوه اگر سزای وفا باشد
شاید اگر شکوفه نومیدیست
شاید که مرگ هستی ما باشد
امشب صدای باد نمیآید
شاید که مرگ پیش زمان خفتهست
راز گناهکاری آنان را
شیطان به بندگان خدا گفتهست
نفرین به سر بلندی و پستی باد
نفرین به عشق باد و به هستی باد
نفرین به هوشیاری و مستی باد
نفرین به مرگ باد و به هستی باد
-
((نصرت رحمانی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: نصرت رحمانی , شعر نفرین , شعر مرگ , شعرکده

کسی عطر ماگنولیای تاریک درونات را درنیافت
کسی بلبل مجروح عشق، میان دندانهایت را ندید
هزار اسب باریک ایرانی
در ماه پیشانیات خفتهاند
آنگاه که من چهار شب
کمرگاه تو را
که دشمن برف است
در آغوش خود داشتم
نگاه تو میان گچ و یاسمین
دستهگلی بیرنگ بود
از بذری که در خاک شد
در سینهام حروف سخت عاجی را برای تو جستم
همیشه، همیشه، همیشه
باغ من، جنگ مرگ و زندگی
جسم تو، فنا شدنی
خون رگان تو، دهان من
دهان تاریک تو، مرگ من.
-
((فدریکو گارسیا لورکا))
ترجمه از علی اصغر فرداد
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: فدریکو گارسیا لورکا , اشعار فدریکو گارسیا لورکا , شعر مرگ , شعرکده

بیش از اینها، آه، آری
بیش از اینها میتوان خاموش ماند.
میتوان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
-
((فروغ فرخزاد))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: فروغ فرخزاد , شعر سیگار , شعر مرگ , شاعرانه مرگ

شب های تنهایی، نگاهم کنج آیینه
رقص مسلسل وار غم در عمق چشمانم
اندوه خیسی بر تن جام شرابم خفت
لاجرعه می نوشم غمت را توی لیوانم
حتی به قلب بالشم، هجرت اثر کرده
شب ها بغل کردم سکوتِ ازدحامت را
دستان نامشروع حسرت بر تن لختم
تب می کنم در مستی ام، یاد مُدامت را
از غربت خاکستر و از ذهن سیگارم
از لحن تلخ لحظه ها، پیوسته می ریزی
غمگین ترین غم را درون واژه ام دارم
من را در این ثانیه های خسته می ریزی
عکسی که اینجا مانده در بغضم به راه افتاد
اشکی که من بودم، فرو افتاد و پرپر شد
بعد از تو شریان حیاتم را دگر بستم
با مرگ من شاید خدا هم دیده اش تر شد
-
((سمیرا محمد زاده))
-
👇👇👇
برچسب ها: سمیرا محمدزاده , شعر مرگ , اشعار سمیرا محمدزاده , غزلسرا

گُزیدم از میان مرگها، این گونه مردن را:
تو را چون جان فشردن در بر آنگه جان سپردن را
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر ناب , شعر مرگ
_uee9.jpg)
دستهات!
دستهات را از من نگیر.
وقتی شیفته در رویاهام
دنبال تو میگردم
چیزی ته دلم زیر و زبر میشود
سرم را توی بغلم میگیرم
حیف که نیستی
حیف که برای من
شمع هم نمیتوانی روشن کنی ...
((عباس معروفی))
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
-
👇👇👇
برچسب ها: عباس معروفی , اشعار عباس معروفی , عاشقانه ها عباس معروفی , شعر مرگ

-
و میرفتم و میرفتم و میرفتم
تا بدانم تا بدانم تا بدانم
از صفحهای به صفحهای
از چهرهای به چهرهای
از روزی به روزی
از شهری به شهری
زير آسمان وطنی كه در آن
فقط مرگ را
به مساوات تقسيم میكردند
((حسین پناهی))
-
👇👇👇
برچسب ها: حسین پناهی , اشعار حسین پناهی , شعرکده , شاعرانگی

چرا
چطور
چگونه سفر کنم
تو مردهای
و فاصله ات از تمام شهرها یکی ست...
((گروس عبدالملكيان))
👇👇👇
برچسب ها: گروس عبدالملكيان , اشعار گروس عبدالملكيان , شعر مرگ , شعر فاصله

اگه قیمتیترین سنگ زمینم
توی تابستون دستای تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر کتابم
برای اسم تو چنتا دونه حرفم
اگه سیلم، پیش تو قد یه قطره
اگه کوهم، پیش تو قد یه سوزن
اگه تنپوش بلند هر درختم
پیش تو اندازهی دکمهی پیرهن
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی به مرگم
((شهیار قنبری))
👇👇👇
برچسب ها: شهیار قنبری , اشعار شهیار قنبری , شعر مرگ , شاعرانه مرگ

خیال می کنی
آواز خواندنم
از شادی ست؟
من
قناریِ کوچکی هستم
میمیرم
اگر برایت آواز نخوانم
((عبدالوهاب البیاتی))
ترجمه محسن آزرم
👇👇👇
برچسب ها: عبدالوهاب البیاتی , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان , شعر قناری

ای نوازندهی تار صوتی قوها!
چمدانی که از دریا
به دریا
میبندی
در وقتِ مرگ
از خورشید ورم خواهد کرد.
((بیژن الهی))
👇👇👇
برچسب ها: بیژن الهی , اشعار بیژن الهی , شعر قو , شعر مرگ

مرگ
در من زانو زده است
سوسنی که در دلم کاشته ای
زندگی را
هر روز
به خانه می آورد...
((آرزو کاظمی))
👇👇👇
برچسب ها: آرزو کاظمی , شعر مرگ , شاعرانه مرگ , اشعار آرزو کاظمی

بر دخمه ی تاریک روحَم تار می بافند
با رشته ی پوسیده ی افکار می بافند.
بر شیشه های اعتقادم سنگ می کوبند
بر گردن رسوایی اَم افسار می بافند
هی حرف .. پشتِ حرف.. پشت ِ حرف.. پشت ِحرف ،
سبابه ها ، پشت سرم ریچار میبافند
رجاله گان ِ کوچه های پیش و پس - بن بست - ؛
از منجلاب ِ ذهن شان ، مردار میبافند
حتی درختان ِ حیاط ِ خانه ی شعرم
بر شانه هاشان ،چوبه های دار میبافند
این دست ها، آوازهای زخمی من را
با جیغ های زخمی ِ گیتار میبافند
با منطق الطیر تمام آرزوهایم
هر شب مصیبت نامه ی عطار می بافند
هی درد، روی درد ،روی درد ،روی درد
این درد ها از درد من تکرار میبافند
جایی برای گم شدن تا مرگ می خواهم
گرچه برای ختم من، آمار میبافند
با مُردنم این بیت ها را هم بسوزان که...
از بیت های ساده ام طومار میبافند
((طاهره مقتدری))
👇👇👇
برچسب ها: طاهره مقتدری , اشعار طاهره مقتدری , شعر طومار , شعر مرگ

از من می خواست
فراموش اش کنم
بی آنکه بداند
مرگ و زندگی
فقط دست خداست ...
((محمد شیرین زاده))
👇👇👇
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شاعر بارانی , شعر مرگ , اشعار محمد شیرین زاده

دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی
من مردهام!
اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی
بلند میشوم
با هم صبحانه میخوریم
گپ میزنیم
بعد هم میروم
سری به خاک دوستانم بزنم برگردم
اگر هم حوصلهام نشد
شاید همان دور وُ برها خودم را چال کنم
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی
اگر گلولهای به سمتم شلیک شود
سرم را هم
خم نخواهم کرد
یعنی اگر برای بریدنِ این رگ
تیغ در خانه نباشد
تا مغازه هم نخواهم رفت
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
اگر به خانهام بیایی
تمامِ خانه را گل خواهم کاشت
اگر نیایی هم
تمام خانه را گل خواهم کاشت
اگر بروی هم
اگر بمیری هم!
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی زمان را از دستم باز کردهام
چاقو را از جیب درآوردهام
و رابطهی علت و معلول را
بریدهام
چرا که میخواهم
بیدلیل تنها باشم
درست چون نوازندهای
که در میان اجرا
سازش را زمین میگذارد
تا موسیقیاش تمام نشود
درست چون خدایی
که انساناش را زمین گذاشته
تا بر آسمان بنویسد:
دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری …
((گروس عبدالملکیان))
👇👇👇
برچسب ها: گروس عبدالملکیان , اشعار گروس عبدالملکیان , شعر مرگ , شعر های گروس عبدالملکیان
![]()
مرد ماهیگیر
طعمههایش را به دریا ریخت
در میان تور خالی
مرگ، تنها دست و پا می زد...
((قیصر امین پور))
👇👇👇
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شعرکده , شعر مرگ

آه چقدر وحشتناک است!
ما پیشاپیش
مرگ کسانی را که دوست داریم،
مجسم میکنیم!
((میلان کوندرا))
👇👇👇
برچسب ها: میلان کوندرا , اشعار شاعران خارجی , شاعرانه مرگ , شعر مرگ

سیب زنی بود
در خواب های شرجی شاعر
از تقویم جا ماند
پرواز را به بادها باخت
به مرکز زمین چسبید
کلاغی در چشم هایش پوست انداخت
حالاچه فرق می کند
سریا باشم
یا زنی زیباتر از آفتابگردان ها
یکی از ما از عشق می میرد
یکی از ما برای همیشه می میرد.
((سریا داودی حموله))
👇👇👇
برچسب ها: سریا داودی حموله , اشعار سریا داودی حموله , شعر مرگ , شاعرانه مرگ

برون آ از دلم جانا و یا نزدیک خویشم خوان
که نزدیکست از دوری که جان من برون آید ...
((امیر خسرو دهلوی))
👇👇👇
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: امیر خسرو دهلوی , کانال تک بیتی , شعر جان , شعر مرگ
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.


























