
با نیزهی احساسِ خویش،
خودم را شکستم…
تنم هزار شیشه ی
خونینِ شکسته شد،
هر تکه پژواکی
از دستهای سرد و خالیِ دنیا
و لبخندِ آدمکها،
سایهای بر قلبِ سوختهام.
قلبم هنوز میتپد،
میانِ خاکسترِ پرهای پرندهای
که پرواز را فراموش نکرد…
و سکوتِ شب، کبود و بیرحم،
انعکاسِ عشق است
در آینهی ترکخوردهی درد.
و تنهایی،
امنترین همراهِ روزهای تلخ و کبود،
سایهوار، بیقضاوت، بیصدا،
قلبم را در آغوش میفشارد.
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

صدایی، چون نالهی بادی پیر،
از پسِ رؤیایی فراموش،
به پیکرِ دیروزِ من
در سکوتِ دیرسالِ خانه
زنگ میزند...
سایهی قامتت
از حصارِ شیشه
بر خاکسترِ آذرخشِ جانم
آتشِ تمنا میرقصاند...
دلم پیشتر
از قدمهایم،
از پنجرهی رؤیا
پر میکشد...
میلرزم،
چون سرگشتهای در هیچ،
که نامِ تو را
در دلِ بیباور
نجوا میکند...
پروانهی وجودم
غریبانه میگرید
دورِ شعمی
که سالهاست
خموش است...
و دیدگانم،
دو فانوسِ خستهاند
که بر سنگفرشِ ظلمت،
در پیِ نشانی از تو
میگردند...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

باران
بر شقیقهی کویر فرود آمد
خون زمین در رگهایش جاری شد
لبخندش
پرندگان از حصار تنم پرواز کردند
دیوار شب فرو ریخت
تازیانهی خاطرات
در رگهایم رقصید
آتش در سکوت جانم شعلهور شد
در گردباد عشق
چون قاصدکی، به خویش رسیدم
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

سنگِ كهكشان منم
گردنِ بلند آبشار تويی
چتر كهنهی پدربزرگ منم
برف خوشنمای نقرهبار تويی
واگن سياهِ مانده از نبرد منم
ايستگاه اول بهار تويی...
((محمد علی سپانلو))
-
برچسب ها: محمد علی سپانلو , شعر بهار , کانال شعر در یوتیوب , بهترین کانال های یوتیوب

من از تو نگفتم
تا شعر بمانم،
تا کسی
به اشکِ بیپرسشِ من
دل نبندد.
من از تو نگفتم،
اما…
هر واژه
عطر پیراهنت را
از خوابهای بیپناه من
دزدید.
نه،
تو نیامدی
اما جهان
هر بار
با صدای کفشهای تو
بیدار میشود.
بگذار ندانند…
که من
هر شب
با نام تو
پشت پنجرهای میمیرم
که هنوز
رو به نیامدنت باز است.
((سارا امیری فلاح))
-
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

در این هوای نفس گیر بی تو بودن
در این بهبوهه رنج مدام
قلبم بیتابانه تو را میجوید
در خیالی سرد
همسفر عشق محال تو
در تمام جاده ها می شوم
در این همه سال درد
چه اندوه عمیقی است
زیستن در مردن
خسته از صبر و سکوت
خسته از دویدن های بی مقصد
در پی نشانی از تو
کز ازل با من آمیختی
در آسمان دیدگانم
باران خون جاریست ....
در شبیخون سایه های شب
لیلی وار در تمنای تو
هم قدم با سایه ها
ره میسپارم
به شهر تاریک جنون ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

من بعد از تو
صدایی ام که پژواک ندارد
آسمانی ام
دلتنگ ستاره ها
اما ابر انزوا
مهمان ناخوانده
لحظاتم هست
پرنده ای هستم
که بال پرواز ندارم
جزیزه ای ام تنها
در اسارت اقیانوس
جنگجویی خسته
از جنگ های نابرابر
من بعد از تو
در امتداد تنهایی
پناه میجوید
به من قبل از تو ...!
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

بسان ماه تنها
نهفته در پشت ابرها
یک سکوت ادامه دارم
در این مرور بی ثمر
در شمارش مکرر ثانیه ها
انتظار هر نگاهم
بسان برگ خشک روی شاخه
در دستان بی رحم باد
از رها شدن می هراسم
در شتاب ثانیه ها
در گذر از مرزهای تردید
در شوره زار این کرانه
تا ابدیت
پا برجا می مانم
غبار آینه را
به اشک دیده پاک میکنم
از دل شب های سیاه
به فرداهای روشن پل میزنم
از هراس سیاهی عبور میکنم
و شب را
که لبریز قطرات الماس است
عاشقانه تماشا میکنم
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

من آن شعر تب آلودم ...
آن دم که عشق را از نگاه تو خواندم
آن دم که با نفس هایم
باغ تنت را عطر آگین کردم
آن دم که ضرب قلبم را
از سینه ات شنیدم
آن دم که هراس گریز
از شررهای نگاهم را
از چشمانت خواندم ...
چون غباری ز خود فرو ریختم
و در جاده ما شدن عاشقانه ،تاختم ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

تنت گندم زاریست
که در حرارت آفتاب
گل میدهد
گیسوان شب رنگت
سیاهی شب را
چه ماهرانه با درخشش ستارگان
در قاب لحظه هایم
به تصویر میکشد
عطر آغوشت
بسان شکوفه های سیب
تمنا ،آدمی را زنده میکند
چشمانت
من را
بسان گمگشته ای در پی مقصد
سرگردان نگاهت میکند
بوسه هایت
بسان انگورهای لهیده در تاکستان
مستم میکند
و من
از شراب چشمانت
ذره ،ذره تو را میچشم
و خود را به تو میسپارم
و در آغوشت ،رها میشوم...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

چه سرنوشت تلخ تر از زهری
که این روزها جرعه جرعه مینوشم
ای کاش من هم چون تو
فارغ از هر دردی، میشدم
ای کاش ،میتوانستم راحت از تو رد شوم
و رد پایم را بر قلبت نادیده بگیرم
تو چگونه با من ،سر بر یک بالین نهادی
با من خندیدی
با من سفر کردی
اما همیشه ،جدا از من بودی ؟
تو چه میدانی ،از حال دل من
تو که ،بی شرمانه تمام من را گرفتی
بال هایم را بریدی
نمک بر زخم هایم شدی
وقیحانه از من رد شدی
عشقم را به پای نیازم گذاشتی
و تلاشم را برای ماندنت
خاص بودن خود ،تعبیر کردی
حرمت عشقم را شکاندی
سقف آرزوهایم را بر سرم ویران کردی
با دشمن من ، همسفر شدی
و زخمی کاری بر اعتمادم زدی
تو خود را برنده پنداشتی
حال که بازنده ای بیش نبودی
من برای پروانه شدن
درد این پیله را به جان میخرم
از رنج تو بلند ترین
قله تنهایی را فتح میکنم
و تنهایی ام را عاشقانه
به آغوش میکشم ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

تمام تو
سال هاست با من نیست
و من
در جستجوی تمام تو
قله های ناامیدی را فتح کرده ام
تمام تو را که ندارم
از من ناتمام چه می ماند؟
تو سالهاست که ناتمامی
و حسرت شانه هایت ،مرا تنهاتر میکند
تو خود مرا به این جنون کشانده ای
تو مرا از قعر تنهایی ام ،برون کشانده ای
تو عشق را نشانم دادی
تو من را ، نشانم دادی
من با تو
عاشق تمام بودن ها شدم
من با تو ،عاشق تمام هست ها شدم
من بی تو ،مجنونی است ناتمام
من بی تو،غریبی است در غربت ما
ناتمام من ،به چهکار جهان آید
نا تمام من
با تو تمام میشود
و من ، چه میخواهم
جز تمام تو ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

آن زمان که دست هایم را گرفتی
دست هایم واژه شدند
تا سطر به سطر
از عشقت بنویسم
لب هایم را که بوسیدی
از تاکستان لب هایت
مست شدم
طپش قلب
تو را که شنیدم
معیار زمان جهانم
ضرب قلب تو شد
و آن زمان که پل بستم
به نگاهت
ما چه عاشقانه معنا شد ...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

از ارتفاع می ترسم
افتاده ام از بلندی
از آتش می ترسم
سوخته ام به کرات
از جدایی می ترسم
رنجیده ام چه بسیار
از مرگ نمی هراسم
نمرده ام هرگز
حتی یک بار ....
((عباس کیارستمی))
برچسب ها: عباس کیارستمی , اشعار عباس کیارستمس , شعر بهار , شعر کوتاه

قرص کن دلم را با نگاهت
بگذار از چشمانت
هزاران مثنوی بسرایم
بگذار در هرم خورشیدی چشمانت
آب شوم
بگذار شعرهایم را
با نگاهت ترجمه کنم
با نگاهت
یک تو ، به زندگیم برگردان...
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

بوسه لب های آتشین تو
شیرین ترین گناه عمرم بود
من از این گناه بر نمیگردم
من با بوسه تو ،
آبی آسمان را دیدم
سبزی درخت را دیدم
پرواز قاصدک را دیدم
من با بوسه تو ،خدا را دیدم
من از این گناه بر نمیگردم
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

نمیدانم چه شوق رسیدنی در آرزوهایم است
که از کوبیدن به درهای همیشه بسته
خسته نمیشوند ؟
می ترسم
این تلاش پیوسته
آهسته آهسته توانشان را بگیرد
میترسم تاب زیستنم نباشد
در جهان تلخ بی آرزو
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

تو مرا در بند تن خود کشاندی
بی آنکه بدانی
مرا از بند تن خویش آزاد کردی
من که با تن پوش زخمی ام
آبادی ساختم از تو که ویرانم کردی
روح من عاشق تو ماند
تنم با سرخی زخم هایم
سبز شد
و آنگه
که قلبم با خون تو هم نبض شد
مرگ عاشقانه رهسپار نور شد
در دیاری که نگریستن به تو جرم است
من عاشق در بند تو بودنم
و معنای آزادی را نمیداند
قلبی که تا ابد
به نگاه تو ،مجرم است
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

بهار که میآید
هم مشتاقم
هم مضطرب
مشتاق باران بهاری
و هراسان از بی آشیان بودن در باران
اما این بار از دریچه نو ،مینگرم
بهار ،جزئی از زندگیست
چه با اشتیاق ،چه با هراس میگذرد
و مهم مسافری است
که در پس این همه جاده های ایست
به مسیر خود ادامه میدهد
((سارا امیری فلاح))
برچسب ها: سارا امیری فلاح , اشعار سارا امیری فلاح , شعر بهار , شاعرانه های باد

باب طبع من نیست
انتظار کشیدن
اما، برای بارانهای بهاری
ناگزیرم.
((عباس کیارستمی))
برچسب ها: عباس کیارستمی , اشعار عباس کیارستمس , شعر بهار , شعر کوتاه

نمی شود که تو باشی و شعر هم باشد
نمی شود که تو باشی
ترانه هم باشد
نمی شود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
محبوبه های شب هم باشند
نمی شود که تو باشی
من عاشق تو نباشم
نمی شود که تو باشی
درست همینطور که هستی
و من هزار بار خوبتر از این باشم
و باز هزار بار ، عاشق تو نباشم
نمی شود ، می دانم
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد
((نادر ابراهیمی))
برچسب ها: نادر ابراهیمی , شعر بهار , شعر عشق , کافه شعر

چه هیاهوی سبزی میوزد
از شاخههای درخت
همنفس با پرندههایی
که دیگر نیستند
و شکوفهها
صدای ریشههاست
که از پشت تبسم خاک میروید
کاش میدانستی
بهار وقتی زیباست
که بارانش
از دستهای تو ببارد...
((رضوان ابوترابی (حسرت))
برچسب ها: رضوان ابوترابی , اشعار رضوان ابوترابی , حسرت , شعر بهار

پیراهن کبود پر از عطر خوش را
برداشتم که باز بپوشم پی بهار
دیدم ستاره های نگاهت هنوز هم
در آسمان آبی آن مانده یادگار
آمد به یاد من که ز غوغای زندگی
حتی تو را چو خنده فراموش کرده ام
آن شعله های سرکش سوزان عشق را
در سینه گداخته خاموش کرده ام
-
((ژاله اصفهانی))
-
👇👇👇
برچسب ها: ژاله اصفهانی , اشعار ژاله اصفهانی , شعر بهار , شعر عشق

تو بهاری ؟
نه
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار اینهمه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
((حمید مصدق))
برچسب ها: حمید مصدق , شعر بهار , شاعرانه بهار , شعر باغ

به دشت خیال من
تو آن شقایقی
که بی بهانه بهار
می رویی ...
((زری جوادی (مایا))
برچسب ها: زری جوادی , مایا , اشعار زری جوادی , شعر شقایق

فرقی نمی کند
چقدر از سال بگذرد
تو که بخندی
برای من
همیشه
اول فروردین است ...
-
((محمد شیرین زاده))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شعر بهار , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده

چشمانت
با من همان می کند
که بهار
با درختان
باران
با خاک تشنه
و عشق
با قلب آدمی ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده , شعر بهار
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.


























