شعر های باران خورده ....

بازنگشتند ؛

رودهایی که به دریا رفتند،

سربازانی که به جنگ

و یارانی که به دیارِ غریب.»

((عباس کیارستمی))

-

برای عضویت در کانال یوتیوب

شعر های باران خورده کلیک کنید

از ارتفاع می ترسم

افتاده ام از بلندی

از آتش می ترسم

سوخته ام به کرات

از جدایی می ترسم

رنجیده ام چه بسیار

از مرگ نمی هراسم

نمرده ام هرگز

حتی یک بار ....

((عباس کیارستمی))

باب طبع من نیست

انتظار کشیدن

اما، برای باران‌های بهاری

ناگزیرم.

((عباس کیارستمی))

تن

بر خاک

پای

در گل

دل

بر آتش

سر

برباد

((عباس کیارستمی))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

از ارتفاع می ترسم

افتاده ام از بلندی،

از آتش می ترسم

سوخته ام به کرات،

از جدایی می ترسم

رنجیده ام چه بسیار،

از مرگ نمی هراسم

نمرده ام هرگز

حتی یک بار.

((عباس کیارستمی))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

رنگ سبز

به زردی گرایید ،

هوا

به سردی ،

من

به مرگ اندیشیدم.

((عباس کيارستمی))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

چه باک از باد

ریشه در خاک دارم

((عباس کیارستمی))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

فراسوی نیک و بد

آسمانی است

آبی.

((عباس کیارستمی))

همیشه با کسی

قرار ملاقات دارم که نمی‌آید...

نام او در خاطرم نیست...

((عباس کیارستمی))

چه راه دشواری است

گذر از شب ، از روز

گذر از خیر ،  از شر

از نیک و بد

گذر از سکوت

از هیاهو

از نفرت

از خشم

از عشق

از عشق

((عباس کیارستمی))

فراوانند

بی خوابانی چون من

هر یک در کنج خلوت خویش

((عباس کبارستمی))

https://telegram.me/sherebarankhorde

باب طبع من نیست

انتظار کشیدن

امّا برای باران های بهاری

ناگزيرم...

((عباس کیارستمی ‌‌))

چشمه هایی

در دل کوه های دوردست

کسی آب نمی نوشد

حتی پرنده ای

((عباس کیارستمی))

در غیاب تو

گفتگو دارم

با تو،

در حضورت

گفتگو با خویش.

((عباس کیارستمی))

صبح سپید است

شام سیاه،

اندوهی خاکستری

در میان

((عباس کیارستمی))

شب طولانی

روز طولانی

عمر کوتاه ...

((عباس کیارستمی))

در برهوت تنهایی‌ام

‏روییده است

‏هزاران تک درخت

((‏⁧عباس کیارستمی⁩))

تنهایی

نتیجه ی توافقهای بی قید وشرط

با خودم

((عباس کیارستمی))

گفت

از دست من کاری بر نمی آید

کاش گفته بود

از دلم!

((عباس کیارستمی))

بالاخره

من ماندم‌ و من

من از من رنجیده است

هیچ‌کس نیست

برای پا در میانی...

((عباس کیارستمی))

چه دشوار است

تماشای قرص ماه

به تنهایی

((عباس کیارستمی))

امروز را در خانه می‌ مانم

و در به روی کس نمی‌ گشایم

اما بی در و پیکر است

خانه ذهنم

می‌ آیند و می‌ روند

دوستان ناموافق

آشنایان ناسازگار …

((عباس کیارستمی))

لبخند میزنم ... بی دلیل

عشق می وَرزم ... بی تناسب

زندگی می کنم ... بی خیال

مدتی است...!

((عباس کیارستمی))