
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت
اکنون ز من خسته نمی آرد یاد
بوی تو گرفته بود و خوی تو گرفت
((ابوسعید ابوالخیر))
👇👇👇
برچسب ها: ابوسعید ابوالخیر , دو بیتی زیبا , عکس گل زیبا , شعر و عکس

وقتی میبینی من افسردهام
نباید بگذری، سکوت کنی
یا فقط همدری کنی!
بنا کنندهی شادیهای من باش
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطرهایم که میچکیم
در تن کویر و تمام میشویم...
((نادر ابراهیمی))
برچسب ها: نادر ابراهیمی , شعر کویر , اشعار نادر ابراهیمی , عکس گل زیبا

نوروز منی تو
با جان نو خریده به دیدارت می دوم
شکوفه های توام من
به شور میوه شدن
در هوای تو پر می کشم.
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودی , اشعار شمس لنگرودی , شعر نوروز , عکس گل زیبا

دستم را دراز مي کنم
در آرزوي لمس
به سيمي مسي بر ميخورم
که جريان برق را در خود ميبرد
تکه تکه مي بارم
مثل خاکستر
فرو مي ريزم
فيزيک ، حقيقت را مي گويد
کتاب مقدس ، حقيقت را مي گويد
عشق ، حقيقت را مي گويد
و حقيقت ، رنج است
((هالينا پوشوياتوسکا))
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , اشعار هالينا پوشوياتوسکا , شعر کوتاه

درختانی را از خواب بیرون می آورم
درختانی را در آگاهی کامل از روز
در چشمان تو گم می کنم
تو که
با همه ی فقر و سفره بی نان
در کنارم
نشسته ای
لبخند برلب داری
در چهر جهت اصلی
چهار گل رازقی کاشته ای
عطر رازقی ما را درخشان
مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد
همه چیز را دیده ایم
تجربه های سنگین ما
ما را پاداش می دهد
که آرام گریه کنیم
مردم گریز
نشانی خانه
خویش را گم کرده ایم
لطف بنفشه را می دانیم
اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی کنیم
ما نمی دانیم
شاید در کنار بنفشه
دشنه ای را به خاک سپرد باشند
باید گریست
باید خاموش و تار
به پایان هفته خیره شد
شاید باران
ما
من و تو
چتر را در یک روز بارانی
در یک مغازه که به تماشای
گلهای مصنوعی
رفته بودیم
گم کردیم
((احمد رضا احمدی))
برچسب ها: اشعار احمد رضا احمدی , شعر , شاعرانه , عکس گل زیبا

كاش
زمین ساخته می شد
با سفالینه های دیگری
منو تو و دیگری
با زایشی دوباره
آسایشی دوباره می یافتیم
((پروانه فتاحی طاری))
برچسب ها: شعر کوتاه , اشعار پروانه فتاحی طاری , شاعرانه , شعر ناب

با رنگ سرخ می افکنم طرحی از آبی را
از رنگ زرد برای قلبم بستری می سازم
و خاهم پوشانید رنگ سبز را در پیراهنی سیاه
تا به سوگواری هر چیز سبز ، تا به سوگواری
هر خواب سبز بنشیند
((ساناز کریمی))
برچسب ها: اشعار ساناز کریمی , شعر کوتاه , شاعرانه ساناز کریمی , شعر ناب

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش
زیستند
مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
می گفتی ای عزیز ! سترون شده ست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
((شفیعی کدکنی))
برچسب ها: اشعار شفیعی کدکنی , شاعرانه شفیعی کدکنی , شعر ناب , عاشقانه

دوستش می دارم .
لبخندش را
فریبی نه که هدیه ای می انگارم
من همه ی سنگهایش را پرستیده ام و
آتش و
آب و خاکش را
من آفتابش را پوشیده ام و
عصاره ی ماهتابش را
پیاله پیاله نوشیده ام
دوستش می دارم
زمینی که تو روی آن راه می روی
((رویا زرین))
برچسب ها: اشعار رویا زرین , شعر کوتاه , شعر عاشقانه , عکس گل زیبا

در ابتدای آن ناگهان
که کودک شدم
در ابتدای این ناگهان
که حالا مردی برای خودم
همیشه گفته ام
چیزی به انتهای
این همه ناگهان نمانده است
کاشی های آن همه آبی
کنار دستشویی همیشه
آسمان کودکی را به یاد می آورند
و آیینه ی شکسته هر بار
گوشه ای از دنیا را از یاد می برد
ابتدای آن ناگهان که کودک شدم
همیشه گوشه ای از دنیا به دست می آید و از دست می رود
ولی همیشه ی
هر ناگهان گفته ام
نگفته ام ؟
گفته ام شبی ماه می آید
و ما ، پشت بام های از دست رفته را به یاد می آوریم
و زندگی را به دست می گیریم
در ابتدای آن ناگهان
که از پشت بام های رو به ماه
و بعد زیر چتری که با خودم
همیشه گوشه ای از ماه پریده است
در انتهای این
ناگهان
که باز هم زیر چتر
گوشه ای از زندگی پریده است
و آسمان کودکی
همیشه از کاشی های کنار دستشویی آغاز شده است
آیینه هم حالا
از تمام دنیا
فقط دو چشم خیس
دو چشم خسته ی زیر چتر را به یاد می آورد
و حالا باز ناگهان در سفرم
در تماشای باغ زیر شب
چه
غربنی میان سایه های این باغ انگار آشنا پیداست
گاه کسی با دوچرخه از وهم راه می گذرد
گاه وانتی سبز از باغ سیب می آید
و امتداد وهم راه و غربت سایه ها را
به ابتدای آن ناهان عروسی زیر ماه می برد
گفته ام ، نگفته ام؟
گفته ام که در این ساعت ناگهان
شبی برای آسمان
کودکی ترانه ای می خوانم
تا تمام باران ها
بر کاشی ها و بام های از دست رفته ببارند
تا کاشی های آن همه آبی
آسمان کودکی و
بام های خفته
ماه را به یاد آورند
مثل همین ماه ناگهان
که تمام کودکی های دنیا را به یاد می آورد
و از پشت بام های رو به آسمان
به
هر چه ناگهان تا دو چشم زیر چتر
خیره می شود
تا ساعتی دیگر
که ترانه ای برای آسمان و ترانه ای برای ماه
تمام پشت بام های از دست رفته برق می زنند
و گام های بی راه
به شب ناگهان باران و ماه می آیند
و زندگی را به دست می گیرند
((هیوا مسیح))
برچسب ها: شعر ابتدای هر ناگهان , اشعار هیوا مسیح , شاعرانه هیوا مسیح , شعر ناب

هر روز
همان روسری تیره
همان لاک صورتی کمرنگ
_لبخندی که یادت نیست آخرین بارش را_
و عطری که
تو را یاد کسی می اندازد که نیست
نه! روزها تکرار نمی شوند هرگز
درست مثل تو که تکرار نمی شوی دیگر
اینها تکرار خستگی های من اند
در روزهای نو...!
((فاطمه ضیاالدینی))
برچسب ها: شعر کوتاه , فاطمه ضیاالدینی , اشعار فاطمه ضیاالدینی , شعر ناب

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
حافظ از معتقدان است گرامی دارش
زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست
((حافظ))
برچسب ها: غزلیات حافظ , عکس گل زیبا , عکس و شعر , شعر ناب

قار قار هیچ کلاغی
در این غروب غم انگیز،
سپیدی موهایمان را
پرکلاغی نمی کند!
((سلبی ناز رستمی))
برچسب ها: شعر کوتاه , اشعار سلبی ناز رستمی , شعر ناب , سلبی ناز رستمی

نذر می کنم که برگردی
گرم و خیس
میان گونه هایم!
((سلبی ناز رستمی))
برچسب ها: اشعار سلبی ناز رستمی , شعر کوتاه , شعار ناب , سلبی ناز رستمی

سوگند یاد می کنم
که بر فراز تمام بلندی های آسیایی
به رکوع در آیم
برای پرستش تو
آه ای شب
دعایم را قبول کن
ای خداوند
مرا بشنو
محبوبم را در دشت ها بکار
و ریشه کن اش مکن
تمام روزگاران نیامده را به عمرش بیفزای
تمام عمر مرا به او ببخش
برگ های خرمش را جاودانه کن
عطرش را پراکنده مساز
خیمه گاهش برافراشته باشد
و بلندایش در دسترس گنجشکان
درهای خانه اش گشوده باشد
تا امید در بیابان ها سر بر بالین نگذارد
خداوندا
برف های سالیان ببارند بر او
او که جدایی ها را سامان می دهد
خداوندا
ستاره ی چشمانش را پاسبان باش
که هر آنچه تولد در آن چشم هاست
((انسی الحاج))
مترجم : سودابه مهیجی
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , شعر , اشعار انسی الحاج

مستی ما ، مستی از هر جـام نیست
مست گشتن کار هر بـد نـام نیست
ما ز جـام دوست ، مستی می کنیم
خویش را فـارغ ز هستی می کنیم
مِی ، پلیـــدی را ز سر بیـرون کند
عشق را در جـام دل افزون کند
چون که ما مستیم و از هستی تهی
کِی شود هستی به مستی منتهی ؟
مست یعنی عاشقی بی قید و بند
فـــارغ از بود و نبود و چون و چند
چون و چند از ابلهـــی آید میـــان
در طریق عاشقی کی میتـــوان ؟
مست بود و فکـــر هستی داشتن
کـــوه غـــم را از میان برداشتن
کـِـی بُــوَد کـــار حساب و هندسه ؟
کــِی چنین درسی بود در مدرسه ؟
عاشقی را خود جهــان دیگــریست
منطق عاشق همــان پیغمــبریست
عشق بر عاشق دهـــد دستور را
عقـــل کِی فهمـد چنین منظور را ؟
تا نگـــردی عاشق از این ماجـــرا
کـــی توانی کرد درک نکته هـــا ؟
فهـم عاقل را به عاشق راه نیست
هرچه گویم باز میگویی که چیست
بایـــد اول تـــرک هشیاری کنی
عشق را در خویشتن جاری کنی
هر زمان گشتی تو مست جام عشق
خویش را انــداختـــی در دام عشق
آن زمان شاید بدانـــی عشق چیست
چون کنی درک یکـــی را از دویست
((مولانا))
برچسب ها: اشعار مولانا , شاعرانه مولانا , شعر ناب , عکس گل زیبا

بانوی من
در این دفتر
هزاران واژه مییابی
برخی سپید
برخی سرخ
کبود
و زرد
با این همه
تو ای ماه سبزگون
شیرینترین
و عظیمترین واژه منی
((نزار قبانی))
برچسب ها: اشعار نزار قبانی , اشعار شاعران خارجی , شعر کوتاه , عکس گل زیبا

بیدارم کن ، من تازه متولد شدهام
زندگی و مرگ
در تو آشتی میکنند ، بانوی شب
برج زلالی ، ملکهی بامداد
دوشیزهی مادر ، مادر مادرِ آبها
جسم جهان ، خانهی مرگ
من از هنگام تولدم تاکنون سقوطی بیپایان کردهام
من به درون خویش سقوط میکنم بیآنکه به ته برسم
مرا در چشمانت فراهم آر ، خاکِ بر باد رفتهام را بیآور
و خاکستر مرا جفت کن
استخوان دو نیمه شدهام را بند بزن
بر هستیام بدم ، مرا در خاکت مدفون کن
بگذار خاموشیت اندیشهای را که با خویش عناد میورزد
آرامش بخشد
دستت را بگشای
ای بانویی که بذر روزها را میافشانی
روز نامیراست ، طلوع میکند ، بزرگ میشود
زاییده شده است و هیچ گاه از زاییده شدن خسته نمیشود
هر روز تولدیست ، هر طلوع تولدیست
و من طلوع میکنم
((اوکتاویو پاز))
مترجم : احمد میرعلایی
برچسب ها: اشعار اوکتاویو پاز , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , شاعرانه آرام

با شبی که در چشمهایت در گذر است
مرا به خوابی دیگر گونه بیداری بخش
چرا که من حقیقت هستی را
در حضور تو جسته ام
و در کنار تو صبحی است
که رنج شبان را
از یاد می برد
بگذار صبحم را به نام تو بیاغازم
تا پریشانی دوشینم
از یاد برده شود
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: اشعار شمس لنگرودی , شعر کوتاه , شعر ناب , شاعرانه شمس لنگرودی

تنهایی را
در کنار کسانی که
تنهایی را دوست دارند
بسیار دوست دارم
((واهه آرمن))
برچسب ها: شعر کوتاه , اشعار شاعران خارجی , اشعار واهه آرمن , شعر ناب

اغلب فکر می کنیم
اینکه به یاد کسی هستیم
منتی است بر گردن آن شخص
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم
این هنر اوست نه ما
به یاد ماندنی بودن
بسیار مهمتر از به یاد بودن است
((بهومیل هرابال))
برچسب ها: شعر کوتاه , اشعار بهومیل هرابال , اشعار شاعران خارجی , عکس گل زیبا

هر آنکه بیاموزدم
که چگونه روی برگ های تنم جان دهم
تا بشر پیروز گردد
هر آنکه بیاموزدم
که چگونه قلبم را تکه نانی گردانم
تا بشر بدان سیر گردد
هر آنکه بیاموزدم
که چگونه رنج را از بین دفتر شعرم
و از بین دل گفته های فقرا پاک کنم
هر آنکه بیاموزدم
که چگونه سادگی را پیشه کنم
همچو علف
همچو آب
هر آنکه بیاموزدم
واژه ای برگزینم بیانگر
جوش و خروش کودکان
و حس و حال پاکدلان
هر آنکه بیاموزدم
شعر، نامه عشقی است برای بشر
شعر، حرف دلی است از آن بشر
هر آنکه در تعریف شعر چنین حکمتی بیاموزدم
تا ابد بنده اویم
((نزار قبانی))
برچسب ها: عاشقانه ها نزار قبانی , شعر ناب , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان

دستی به در می کوبد
و قلب من
چون آشیانه ای تُهی
از شاخسار استخوانی اش
به زیر می افتد
می دانم تو نیستی
تو با کلید تمام درهایی که بر خود بسته ام
در تردید بی پایان سنگ ها و سایه ها
پنهان شده ای
پرنده و باد نیز
فقط در شعر شاعری سودایی
به در می کوبند
در قاب استخوانی ام می ایستم
و آهسته می گشایم
دری که لولایش را
بر چهارچوب هراس من میخ کرده ای
چشمانم را
مانند دو تیله ی چینی
به تاریکی پرتاب می کنم
و جز باد و پرنده ای خیس
هیچ نمی بینم
((عباس صفاری))
برچسب ها: اشعار عباس صفاری , شعر نو , شعر ناب , شاعرانه

گفت : تو را دوست دارم
رقصید و به آسمان رفت
درون آسمان چنگی به دست گرفت
هر روز صبح طلوع می کرد کنار خورشید
غروبی نداشت
وبا ماه دوباره می تابید
من چشمانم از آسمان پایین نمی افتد
این عاشقی زیباست
عشقی که تو را سر بلند می کند
گفت : با من نخواهی خوابید
تنها با آواز من هم آغوش باش
ببوس
نوازش کن
درآمیز
این عاشقی زیباست
((نجوان درویش))
مترجم : بابک شاکر
برچسب ها: اشعار نجوان درویش , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب , عاشقانه

هر بار که آمده ای
آخرین بار بوده است
و هربار که رفته ای اولین بار
فردا تو را
برای اولین بار خواهم دید
همانطور که دیروز
برای آخرین بار دیدمت
شاید امروز نیز صدایت
که بارش شیرین توت
بر پرده کتای است
دهانم را آب بیندازد
ماه نیستی
تا در قاب نقره ای ات
هر بار که نو می شوی
حکایتی کهن باشد
افتاده به جان من
آغوش شعله وری هستی
که در چشم بر هم زدنی
کن فیکون می کنی مرا
و هر بار که رفتنم را
از پاگرد پلکان
تماشا می کنی
مانند قزل آلای نگون بختی
که یک عقاب تیز چنگ
از رودخانه قاپیده باشد
گیجم و نمی دانم
چه بر سرم آمده است
((عباس صفاری))
برچسب ها: اشعار عباس صفاری , شعر ناب , شاعرانه , شعر

زبانی که
تمام ساکنان زمین
آن را
در قلب خود می فهمند
زبان عشق است
((پائولو کوئیلو))
برچسب ها: اشعار پائولو کوئیلو , شعر کوتاه , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب

من کیستم تا هر زمان ، پیش نظر بینم تو را
گاهی گذر کن سوی من ، تا در گذر بینم تو را
افتاده بر خاک درت ، خوش آنکه آیی بر سرم
تو زیر پا بینی و من ، بالای سر بینم تو را
یک بار بینم روی تو ، دل را چه سان تسکین دهم ؟
تسکین نیابد جان من ، صد بار اگر بینم تو را
از دیدنت بیخود شدم ، بنشین به بالینم دمی
تا چشم خود بگشایم و ، بار دگر بینم تو را
گفتی که هر کس یک نظر بیند مرا ، جان میدهد
من هم به جان در خدمتم ، گر یک نظر بینم تو را
صد بار آیم سوی تو ، تا آشنا کردی به من
هر بار از بار دگر ، بیگانهتر بینم تو را
تا کی هلالی را چنین ، زین ماه میداری جدا ؟
یا رب که ای چرخ فلک ، زیر و زبر بینم تو را
((هلالی جغتایی))
برچسب ها: اشعار هلالی جغتایی , شعر ناب , عکس گل زیبا , شاعرانه

ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی
از تیر کج تابی تو ، آخر کمان شد قامتم
کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا می کنی
ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می کنی
با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا می کنی
امروز ما بیچارگان امید فرداییش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا می کنی
ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن؟
در گوشه ی میخانه هم ما را تو پیدا می کنی
ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن
شور افکن و شیرین سخن اما تو غوغا می کنی
((شهریار))
برچسب ها: اشعار شهریار , شعر ناب , شاعرانه آرام , عکس گل زیبا
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























