
من چه میدانستم گفتنی ها کم نیست
واژه ها سگ خورده، حسِ یک همدم نیست...
گرگ گلّه تنها قصه اش بد گفتند
لاجَرَم میدانم بدتر از آدم نیست!
عاشقی ها مرده، خر به ریشَاش خندید
عشق این دوران هم قصه ی رستم نیست
مثل یک بادی هی حسّ ما میچرخید
گر نمیدانی هم، عاشقی پرچم نیست...
هی غلط میگفتی:"جفتیم و در یک تن"
لااقل فهمیدم قلب ما باهم نیست
دیر میآیی "ما" از دهن میافتد
عاشقی ها شد این؟ اینکه جز شلغم نیست!
باورم کن اینها از زبان زن است
عشق همچیزی جز واژه ای درهم نیست...
((نیک ناز رضوی))
برچسب ها: نیک ناز رضوی , اشعار نیک ناز رضوی , غزلسرا , شاعرانه ها
تاريخ : سه شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ | 2:37 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.
























