نمی توانی انکار کنی
نمی توانی
تو به دنبال عشق بودی
در همان زمان که دزدان
در خرابه های «بم»
به دنبال طلا می گشتند
کمی صبرکن!
کمی صبرکن!
با زلزله ی بعدی به خانه ی من بیا
از خاک ها چاقویی بخواه
و سینه ام را بدر
شاید بتوانی عاشق شوی
((علی محمد مودب))
-
👇👇👇
برچسب ها: علی محمد مودب , اشعار علی محمد مودب , شعر عاشق شدن , شعر عاشقانه
تو را از دور دیدن از غم جانم نمی کاهد
دلم،دیوانه جانم، غیر آغوشت نمیخواهد
-
((ساحل خدمتگزار))
برچسب ها: ساحل خدمتگزار , تک بیتی ساحل خدمتگزار , اشعار ساحل خدمتگزار , شعرکده
دلم را ورق می زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده ی این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من …
-من شعرهایم که من هست و من نیست -
به دنبال نامی که تو …
-توی آشنا-ناشناس تمام غزل ها-
به دنبال نامی که او …
به دنبال اویی که کو؟
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر دل , شعر نیمایی , اشعار قیصر امین پور
بی مقدمه گفتی: «دوستت دارم!»
و من بودنت را تجسم کردم
دستانت را گرفتم
به آغوشت کشیدم
و سبز شدن احساسم را
از لابه لای دریچههای قلبمان،
به تماشا نشستم…
بیمقدمه دوستت دارمت را شنیدم
و فاصلهها را نادیده گرفتم
حس کردمت، درست کنار خودم
کنار معصومیت واژههایم
و مگر عشق چیزی جز این میتواند باشد؟
((ساحل اربابی))
برچسب ها: ساحل اربابی , اشعار ساحل اربابی , شاعرانه ساحل اربابی , شعر های ساحل اربابی
شاید انتهای این خیابان تنگ و تاریک
به تو ختم میشود.
شاید چشمهای دلتنگم،
ردی از آغوشت را مییابند
و صدای قدمهای گنگ و خستهام،
پس از سالها به گوشات میرسد.
شاید بازگشت تو، امری محال نیست
وگرنه چه دلیلی دارد
این همه انتظار،
این همه اشتیاق،
این همه زنده ماندن؟!
((ساحل اربابی))
برچسب ها: ساحل اربابی , اشعار ساحل اربابی , شاعرانه ساحل اربابی , شعر های ساحل اربابی
شب بود و پاییز،
به من گفتی:
«نبض زندگی ام به بودن توست!»
و این عهد من بود با این فصل سرد
که عشق، لاعلاج ترین نیاز تو باشد
و شیرین ترین درد من…
((ساحل اربابی))
برچسب ها: ساحل اربابی , اشعار ساحل اربابی , شاعرانه ساحل اربابی , شعر های ساحل اربابی
کنار خاطرههایت قدم میزنم
و سعی میکنم به روزگار،
به شکلی وارونه نگاه کنم.
دوباره در سیاهی چشمانت،
تصویر دلبرانهی عشقی را ببینم
که هر رهگذری حتی با یک نگاه،
به صداقت این حس ایمان میآورد.
دستهایم را در دستانت بگیری
و کوچه پس کوچههای شهر را متر کنیم
و بگویی:
«چقدر این شهر،
برای با تو بودن کوچک است…»
دوباره حرفهایمان به درازا بکشد،
خندههایمان کودکانهتر شود
و ماه، ضامن جدایی کوتاهمان باشد
تا طلوع دیداری دوباره…
کنار خاطرههایت قدم میزنم
و با خودم فکر میکنم:
«چه میشد اگر تا ابد،
در خیالاتمان زندانی میشدیم
و هیچکس
ضامن رهایی از این حس نمیشد؟»
آخر آدمیزاد نیاز دارد
گاهی در این دنیا نباشد،
با واقعیتها رو به رو نشود
و نبیند نبودن کسی را که بودنش،
شیرینترین دروغ دنیاست!
((ساحل اربابی))
برچسب ها: ساحل اربابی , اشعار ساحل اربابی , شاعرانه ساحل اربابی , شعر های ساحل اربابی
زنی هستم
که دستانم
تنی دیگر می سازند
برای تن تو ...
((لیلا صمدی))
برچسب ها: لیلا صمدی , اشعار لیلا صمدی , شعر زیبا , شعر عشق
تا نسوزم
تا نسوزانم
تا مبادا بی هوا خاموش...
پس چگونه
بی امان روشن نگه دارم
سالها این پاره۫ آتش را
در کف دستم؟
تا بدانم همچنان هستم!
((قیصر امین پور))
-
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر کوتاه , کافه شعر , شعرکده
هرجا که سرزدم همه در مرز بودن است
کو مرز تازه ای که فراتر ز بودن است
پروانه وار بال و پر گُر گِرفته ام
پروانه عبور من از مرز بودن است
خاموش می شویم و فراموش می شویم
ما را اگر که وسوسه در سر ز بودن است
کو عمر خضر رو طلب مرگ سرخ کن
کاین شیوه جاودانه ترین طرز بودن است
هان ای گیاه هرزه که با لاله همدمی
رو خار باش خار به از هرزه بودن است
((قیصر امین پور))
-
برچسب ها: قیصر امین پور , کانال قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور
چند بالش که چید دور و برش تختخوابش شبیه سنگر شد
دور این سنگر از عروسک هاش آنقدر چید تا که سنگر شد
چند خمپاره با مداد سیاه چند موشک هم از مقوا ساخت
خواست بازی کند ولی کم کم جنگ یه جنگ نابرابر شد
موشک امد خیال تختش را به همین سادگی پریشان کرد
دست بر دامن دل امن چادر گل گلی مادر شد
پابرهنه دوید سوی اتاق روی یک توپ پای او سر خورد
توپ مانند مین عمل کرد و خانه غرق پر کبوتر شد
شکل بی سیم کرد دستش را داد می زد پدر پدر دختر
پدر از قاب عکس بیرون زد جنگ آن شب به نفع دختر شد
هر طرف رفت تیر و ترکش بود پشت عکس پدر پناه گرفت
شب او مثل هر شب هر سال باز با خنده ی پدر سر شد
((مائده هاشمی))
-
👇👇👇
برچسب ها: مائده هاشمی , اشعار مائده هاشمی , کانال مائده هاشمی , غزلسرا
از تکه های قلب و روحم جسم میسازم
چندین هزار آدم که در حال فروپاشیست
مثل عبادتگاه توی هر نفر نور است
تاریکیام هم بهترین استاد نقاشیست
جادوگرانه هر کدام از آدمکها را
به کارهای خانه راحت مبتلا کردم
آنها که ماهر بوده را هر روز آزردم
و مابقی را در تنم با زور جا کردم
در سمفونی ظرفشستن جایزه بردم
قاشق وَ قوری، ریتم ضرب آهنگ خوبی داشت
یک تمپوی آرام روی سینک با بغضی
که حال و احوال غم ساز جنوبی داشت
یک آدمک دارد برایم شعر میگوید
دارد خودش را میگذارد جای هر چیزی
شکل خمیری میشود در دست آدم ها
یا اینکه گاهی هم شبیه شیشهی تیزی
گاهی صدایی در سرم میآید از آنها
ما بین پهلوهام توی استخوانهایم
هر روز میخواهند بشکافند جانم را
آنها نمیدانند بی آنها چه تنهایم
من با تمام آدمکها مهربان هستم
جادوگری که در خودآزاریش استاد است
حتی اگر ناراضی از زندان من باشند
گفتم به آنها خودکشی و مرگ آزاد است
من با تمام آدمکها مهربان بودم
آنها که ماهر بوده را هر روز آزردم
گفتم به آنها خودکشی و مرگ آزاد است
من با تمام آدمکهایم شبی مردم...
((باران محمدی))
برچسب ها: باران محمدی , اشعار باران محمدی , شاعرانه باران محمدی , غزلسرا
یک شب که روی کاجها هم برف بارید
وقتی خیابان هم پر از یخ های سُر شد
آنجا که بغضی میشوی توی خیالی
وقتی که مشتت از غم روزانه پُر شد
من را به آرامی به دیواری بکوبم
من را که توی پنجهی دردت اسیرم
آرام آرام از تنت من را جدا کن
بعدش برو تا پشت پاهایت بمیرم
روزی که پشت پنجره خورشيد تابید
یک پرتقال خونی از چاقو نرنجید
وقتی خیالاتت به نبضی پیچ میخورد
رگهات آنجا از لب زالو نرنجید
من را به یاد آور درون تارو پودت
جایی کنار وصلههای زخم و سوزن
بین کتاب لعنتی داستایوفسکی
من را به یاد آور تو در شبهای روشن
یادت بیاید در خیابانهای ممتد
چیزی شبیه قاصدک پشتت میآمد
آن حلقه که دیگر نشان وصل ما نیست
تا آخر دنیا به انگشتت میآمد
من را رها کردی، رها کردی، رها... که
گمتر شوی در کوچههای بیسرانجام
من بین باد و شر شر باران نشستم
وقتی بیایی هم دوباره من همینجام
اینجا کنار خاطرات مهگرفته
یک قاصدک تا آخرش پشتت میآید
من را رها کردی، رها کردی، رهایم
آن حلقه هم بی شک به انگشتت میآید...
((باران محمدی))
برچسب ها: باران محمدی , اشعار باران محمدی , شاعرانه باران محمدی , غزلسرا
عشق،
قرار است قسمت لذت بخش زندگی باشد
با این حال ما هیچ کسی را بیشتر از
آنهایی که دوست داریم،
آزار نمیدهیم و از آنان آزار نمیبینیم؛
میزان ظلمی که عشاق به هم روا میدارند
دشمنان خونیِ ما را شرم زده میکند...
-
((آلن دوباتن))
برچسب ها: شعر عشق , عکس دونفره , جملات مفهومی , سخن بزرگان
حال خود گفتی: بگو،
بسیار و اندک هرچه هست
صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟
((هلالی جغتایی))
برچسب ها: هلالی جغتایی , شعر کوتاه , شعر غم , شعر دلتنگی
دلم مشتاق پرواز است تا این مشت پر ماندهست
نگاهم كن، برایم نیمهجانی مختصر ماندهست
تو چون نی غربت خود را چه مظلومانه مینالی
كجا پنهان كنم در سینهام آهی اگر ماندهست
نگاهم میكنی من در تو میبینم غم خود را
هزار آیینه از اشك تو در این چشم تر ماندهست
حدیث رهگذار و سیلی دشمن مپرس از من
به روی آفتاب از پنجۀ ظلمت اثر ماندهست
پس از من سورۀ تنهاییات ناخوانده میماند
كه چندین آیه از آیات قرآن پشت در ماندهست
((جعفر رسول زاده))
برچسب ها: جعفر رسول زاده , غزلسرا , شعر مذهبی , اشعار جعفر رسول زاده
همیشه که نباید لب ها حرف بزنن
همیشه که نباید حرفها رو
از میونِ واژه های
سردرگم بیرون کشید وُ شنید
بعضی از حرفها رو باید
به نگاه ها سپرد
چشمها طفره رفتن بلد نیستن
چشمه ی زلالِ ذهنمون هستن
بعضی از حرفها رو باید
لابه لای سکوت شنید
سکوت نهایت مگوهاییه که
بغض وُ سنگینیشون رو
تاروُپودمون یدک میکشه
بعضی حرفها رو
میشه از رفتارها فهمید
رفتارها حرفهایی هستن که
با تمامِ شهامت وُ صبوریمون
یارای گفتنشون رو نداریم
بعضی از حرفها رو
باید به دستها سپرد
دستها که به هم برسن
دیگه حرفی برای گفتن وُ شنیدن
نمیمونه
اما
بعضی از حرفها
فقط به قلب تعلق دارن
باید با قلبمون حسشون کنیم
با قلبمون بگیم
با قلبمون بشنویم
با قلبمون لمسشون کنیم
فقط
با قلبمون
((ساقی یگانه))
برچسب ها: ساقی یگانه , اشعار ساقی یگانه , شاعرانه ساقی یگانه , شعر قلب
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخار شب بیقراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاریام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاریام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود، رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر دل , اشعار قیصر امین پور , شعر عشق
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق، نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشمهای تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگِ راه جز ردّ پای تو نیست
مزار تو بیمرز و بیانتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعۀ زخمهای تو نیست
به آن زخمهای مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر دل , اشعار قیصر امین پور , شعر عشق
دلم جواب بَلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را...
بهجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ
مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را
تو از دریچۀ دل میروی و میآیی
ولی نمیشنود کس صدای پای تو را
غبار فقر و فنا توتیای چشمم کن
که خضر راه شوم چشمۀ بقای تو را
خوشا طلاق تن و دلکشا تلاقی روح
که داده با دل من وعدۀ لقای تو را...
شبانیام هوس است و طواف کعبۀ طور
مگر به گوش دلی بشنوم صدای تو را
به جبر گر همه عالم رضای من طلبند
من اختیار کنم زآن میان رضای تو را...
دلِ شکستۀ من گفت «شهریارا» بس
که من به خانۀ خود یافتم خدای تو را
((سید محمد حسین شهریار))
-
👇👇👇
برچسب ها: سید محمد حسین شهریار , شهریار , غزلسرا , غزل ناب
پشت یک اتفاق خوب هستی
بیا و رخ بده
بگذار تمام حادثه های خاک خورده
به معجزه
ایمان بیاورند
((زهرا علی زاده))
برچسب ها: زهرا علی زاده , اشعار زهرا علیزاده , شاعرانه زهرا علی زاده , شعرکده
من با امید مهر تو پیوسته زیستم
بعد از تو؟
این مباد
که بعد از تو نیستم
بعد از تو آفتاب سیاه است
دیگر مرا به خلوت خاص تو راه نیست
بعد از تو ٬
در آسمان زندگیم مهر و ماه نیست.
((حمید مصدق))
برچسب ها: حمید مصدق , اشعار حمید مصدق , شعر رفتن , شعر عشق
پیوند سیگار و کمی تنهایی
آسان نیست
حتی در این حالت، خندیدن
آسان نیست
از سایه ها بیزارم و مردم نمی فهمند
من !
سایه ها !
سیگار !
خندیدن !
آسان نیست .
((ساحل خدمتگزار))
برچسب ها: ساحل خدمتگزار , اشعار ساحل خدمتگزار , شعر تنهایی , شعر سیگار
ای اتحاد ساده ی بین منو و این تن
ای زاده ی ذهن زمینی در پی یک من
من سالها با من غریب و بی صدا بودم
اینجا نمان ،هرگز نداری نسبتی با من
همخانه ی پر حرف، گوشم بسته و کر شد
هر نقشه ای در من کشیدی در سرم حل شد
صدبار رد دادم از آن سوداگری هایت
رد دادم اما رد شدم از دیو و دو هایت
چیزی بجز روح دمیده نیستم آری
گرچه به بودن در تنم دائم طمع داری
بیهوده میجنگی برای بودن درمن
من رد شدم از من منه من بودن این تن
((ساحل خدمتگزار))
برچسب ها: ساحل خدمتگزار , اشعار ساحل خدمتگزار , شعرکده , کافه شعر
ساده نامت را صدا میزنم
ساده تو را می نویسم
ساده می گویم دوستت دارم
من دست های ترا یاد گرفته ام
تو چشم های مرا
و معادله پیچیده ای نیست
خواستن تو
در دنیایی که
ساخته ام آن را
با تو ...
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
یه چیزی بسته راه حنجرم رو
یه چیزی شکل بغضای شبونه
تا حرفی میزنم گریهم میگیره
گاهی میریزه اشکام بیبهونه
یه جاده پهن شد روی زمین و
تو رفتی و همه دنیامو بردن
آدمها اومدن تو خلوت من
همه چیزو به دست غم سپردن
من اینجا زخمی یه درد کهنه
تو اونجایی که از من دور دوری
دیگه طاقت ندارم از تو مُردم
دیگه بسه برای من صبوری
تو کوچه خالیه جای قدمهات
دلم میخواد تو رو بازم ببینم
دلم میخواد واسه یه بار دیگه
کنار تو توو اون کافه بشینم
همه میگن که من از دست رفتم
همه میگن که دیگه جون ندارم
همه دیدن منو با این همه درد
میگن دیگه تو رگهام خون ندارم
توی کوچه تو رو میبینم انگار
توی صف، حتی توی راه خونه
توی مترو میشینی روبروم و
یهو میریزه اشکام روی گونه
دلم بدجور از دنیا گرفته
به تنهایی دیگه عادت ندارم
بیا برگرد من از دست رفتم
بیا برگرد من طاقت ندارم
((روشنک آرامش))
برچسب ها: روشنک آرامش , اشعار روشنک آرامش , شعرکده , شاعرانه ها
ازت دنیامو دارم پس میگیرم
میخوام مثل تو بیاحساس باشم
شبا با فکر تو رویا ببینم
ولی پیش تو ظاهر ساز باشم
ازت دنیامو دارم پس میگیرم
نمی دونی چه تنهایی قشنگه
نمی دونی چه دردایی کشیدم
تا فهمیدم دل تو مثل سنگه
هوا از خاطره پر بود وقتی
تو دنیامو ازم پس میگرفتی
تا اشکامو توی چشمام میدیدی
میخندیدی واسم دس میگرفتی
برات یه بازی چند روزه بودم
دلم رو خیلی راحت میشکوندی
روی لبهام به جای خنده و عشق
همش یه بغض تازه مینشوندی
ازت دنیامو دارم پس میگیرم
میخوام با تو تموم شه آرزوهام
میخوام وقتی دارم میمیرم از غم
دیگه عشقت نباشه توی دنیام
((روشنک آرامش))
برچسب ها: روشنک آرامش , ترانه های روشنک آرامش , اشعار روشنک آرامش , شعرکده
لبخند می زنم
انگار
دوربین های جهان را کاشته اند
توی خانه ام
لبخند می زنم
و دردی سخت
راه می کشد توی سینه ام
زهر می شود توی این فنجان
سرد می شود نیامدن ات
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , شعر زن , اشعار عاشقانه , اشعار ناهید عرجونی
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.