ساده نامت را صدا میزنم
ساده تو را می نویسم
ساده می گویم دوستت دارم
من دست های ترا یاد گرفته ام
تو چشم های مرا
و معادله پیچیده ای نیست
خواستن تو
در دنیایی که
ساخته ام آن را
با تو ...
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
اشکی شبیه قطره ی باران
دلگیرکرده صبح سردم را
من بغض گیج این گلوگاهم
باران نوازش کرد دردم را
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعر کوتاه
حق من نیست که
گریان بشوم
اینگونه
روز و شب
زار و پریشان بشوم اینگونه
حق من نیست به دور از نم
لب های ترت
خشک
در بستر
گلدان بشوم اینگونه ...
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
هرگز
نمي تواني
حال امروزم را
بفهمي
من از
تكرار اين
جمعه هايي
كه مي رسد
مي سوزاند
و مي رود هم
دلتنگ تر شده ام
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
-
شب روی کاناپه خوابش برده است
و چراغی که خانه را
روشن کرده است
نامش خاموشی ست ...
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
کنار خاطرات مه گرفتهت
تموم شهرو تنهایی مي گردم
نکردی یادی از عشق من،اما..
من عاشق فراموشت نکردم
توی هر کافه با یادت میشینم
لب فنجون سردم غرق آهه
بازم درگیر احساس تو میشم
همه میگن که این راه اشتباهه
کسی جنس نگاهش مثل تو نیست
نمیتونه کسی مثلت بخنده
يه دنيا حرف دارم كاش مي موندي
تا دستای تو زخمامو ببنده
چقد حالم عجيبه واسه مردم
سکوتم بین آدمها چه سخته
کنار تو همیشه خوب بودم
هنوزم اسمت از یادم نرفته
ميخواستم باشی و عشق تو باشم
تا وقتی زندهام عشقم بمونی
چه کاری مونده بود و من نکردم
که قدر این همه عشقو بدونی
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
هربار نگاهت مي كنم
خنجري نشانه مي گيرد قلبم را
اعلام جنگ مي كنند بامن
چشم هايت
درخود مي سوزند مردمك هايم
مي چسبند به ديواره ي پلك هايم
آماده مي شوند هرشب
براي كشتاري دسته جمعي
آنها پذيرفته اند
سربازاني بي سلاح باشند
در برابر تو
وتو را
شبانه روز هاي بسياري ديده اند
كه قلبم را گرفته اي در مشت
راه میروی بر استخوان هاي شکستهام
و دستهایت
كه چنگ زده تارهايم را
در تمام دقيقه ها
تا تسليم شوم به سكوت
وقتي كه از تو
جنگ شعله میکشد در من...
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , گروه شعر در تلگرام
من
به موازات جاده اي كه تورا مي بُرد
طي مي كردم هر روز
دوست داشتنت را...
و تو ركاب مي زدي
تو همچنان رکاب مي زني
تكه ابرهاي رها شده در چشم هایم را
رفتن در ردِّ پاهايت
روزمرگي هايم را
کفایت مي کرد
و ابرها را باد برده بود
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
اطرافم را گرفته
چنگ مي زند لابهلاي افكارم را
و هرشب
مي افتد به جان چشم هايم
تا صبح..
من دير فهمیده بودم
راز مبهم موريانهها را
تو فرو رفتهای در رگ هايم
و من فكر مي كنم
دوستت دارم..
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
کنار خاطرات مه گرفته ت
تموم شهرو تنهایی مي گردم
نکردی یادی از عشق من،اما..
من عاشق فراموشت نکردم
توی هر کافه با یادت میشینم
لب فنجون سردم غرق آهه
بازم درگیر احساس تو میشم
همه میگن که این راه اشتباهه
کسی جنس نگاهش مثل تو نیست
نمیتونه کسی مثلت بخنده
يه دنيا حرف دارم كاش مي موندي
تا دستای تو زخمامو ببنده
چقد حالم عجيبه واسه مردم
سکوتم بین آدمها چه سخته
کنار تو همیشه خوب بودم
هنوزم اسمت از یادم نرفته
ميخواستم باشی و عشق تو باشم
تا وقتی زندهام عشقم بمونی
چه کاری مونده بود و من نکردم
که قدر این همه عشقو بدونی
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , غزلسرا
سرد ميشدم بين دست هايت
در حرارت ملموس چشمهایي
كه انعكاسش تكه ابري بارور ميشد
واز گونه ام ميچكيد..
من دست و پايم را
من راه خانه ات را
من تمام رد پاها را
گم كرده بودم
ونمي دانستم
به دور ها برده اند تو را
بادهاي ولگرد
بادهاي هر جايي..
فاصله هاي سياه
هميشه مارا طي كرده اند
مثل آغوشهاي خسته
مثل باريدن هاي مدام
و ذره ذره
سلولهايي كه ميفشردند تنم را
متلاشي میکرد
خونم را
بالشها
حرف هاي نگفته زياد دارند
آنها در بارانهاي بسياري جا ماندهاند
بي چتر.
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
براي ديدنت
قرار عاشقانه كه هيچ،
نه پاييز و باران مي خواهم
و نه كافه و اسپرسو.
جا خوش كرده
پاييز بر پلكهايم
باریده باران در چشمهايم
و من
كوچك ترين پرندهام در جهان
كه خلاف جهت باد
آواز ميخوانَد
ديگر
دلخوش نيستم
به هیچ قرار عاشقانهاي
تنها براي توست
که آغوشم كافهاي دنج مي شود و
لب هايم قهوهاي تلخ.
به دوردست برو
قهوهاي سفارش بده
و با سرانگشت مهربانت
بر بخار پنجرهي كافه
بنویس
زيبا ترند قرارهاي ناگهان.
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعر دیدار
تمام قرارهای
دنیارا
از یاد می برم
اگر تو
بی قرارم باشی..
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شعر ناب , شاعرانه غزال ترکمان
ميخواهمت، ایکاش که جرات كني امشب
یک بوسه، یک لبخند، اگر فرصت كني امشب
حال منوحال قلم حال همه خوب است
وقتي توبامن عشق راقسمت كني امشب
حالا کنارت می نشینم، شعر مي گويم
بايد به بغض واژه هم دقت كني امشب
گاهی برای هق هق من شانه ای باشی
تا به تناقض های من عادت كني امشب
خوابم نمی آید ولی پلك تو سنگین است
عيبي ندارد باز هم هجرت كني امشب
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , غزلسرا , شعر ناب
در نیمه های شب برایت شعر گفتم
گاهی غزل ،گاهی ترانه ،چار پاره
تا مثنوی ها...باز هم خوابت گرفته
می ماند این شب زنده داری نیمه کاره..
((غزال ترکمان))
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعر کوتاه
.: Weblog Themes By Pichak :.