سرد ميشدم بين دست هايت
در حرارت ملموس چشمهایي
كه انعكاسش تكه ابري بارور ميشد
واز گونه ام ميچكيد..
من دست و پايم را
من راه خانه ات را
من تمام رد پاها را
گم كرده بودم
ونمي دانستم
به دور ها برده اند تو را
بادهاي ولگرد
بادهاي هر جايي..
فاصله هاي سياه
هميشه مارا طي كرده اند
مثل آغوشهاي خسته
مثل باريدن هاي مدام
و ذره ذره
سلولهايي كه ميفشردند تنم را
متلاشي میکرد
خونم را
بالشها
حرف هاي نگفته زياد دارند
آنها در بارانهاي بسياري جا ماندهاند
بي چتر.
((غزال تركمان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غزال ترکمان , اشعار غزال ترکمان , شاعرانه غزال ترکمان , شعرکده
تاريخ : پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ | 4:1 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.