دلم مشتاق پرواز است تا این مشت پر ماندهست
نگاهم كن، برایم نیمهجانی مختصر ماندهست
تو چون نی غربت خود را چه مظلومانه مینالی
كجا پنهان كنم در سینهام آهی اگر ماندهست
نگاهم میكنی من در تو میبینم غم خود را
هزار آیینه از اشك تو در این چشم تر ماندهست
حدیث رهگذار و سیلی دشمن مپرس از من
به روی آفتاب از پنجۀ ظلمت اثر ماندهست
پس از من سورۀ تنهاییات ناخوانده میماند
كه چندین آیه از آیات قرآن پشت در ماندهست
((جعفر رسول زاده))
برچسب ها: جعفر رسول زاده , غزلسرا , شعر مذهبی , اشعار جعفر رسول زاده
-
وقتی آب
فرونشاندن عطش را
از یاد می برد
من
به لب های تشنه تو
سلام می دهم ...
((محمد شیرین زاده))
-
👇👇👇
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده , شعر عاشورایی
مانده ام، احمد پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمانها مسلمان کرد با بوی علی
((قاسم صرافان))
برچسب ها: قاسم صرافان , بعثت پیامبر , شعر پیامبر , شعر مذهبی
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم درآیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
((قیصر امین پور))
اللهم عجل الو لیک الفر ج
برچسب ها: قیصر امین پور , شعر فرج امام زمان , شعر مذهبی , انتظار فرج
این عطر نرگس است که پرکرده شامه را
مستان دریده اند گریبان ِ جامه را
صف بسته اند در حرمی خاکی و غریب
با اشک گفته اند اذان و اقامه را
جاری است بغض منتظران در عریضه ها
جاری شده است و برده به سرداب، نامه را
گفتم چگونه دل بکنم از هوای تو
طاقت نداشتم که بگویم ادامه را
تا گفتم السلام علیکم! تمام شد!
این است حال زائر دلتنگ سامرا
((زهرا بشری موحد))
برچسب ها: زهرا بشری موحد , سامرا , شعر مذهبی , غزلسرا
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند..
((میلاد عرفان پور))
برچسب ها: میلاد عرفان پور , شعر شعدا , شعر مذهبی , شعر شهیدان
با آمدنت قرار دل ها آمد
محبوبترین نگار دل ها آمد
این نور محمد است و فجر صادق
با عطر دو گل بهار دل ها آمد
((محمود ژولیده))
برچسب ها: محمود ژولیده , شعر مذهبی , اشعار مذهبی , شعر برای ولادت ائمه
خواهی به حضور دوست لایق باشیم
باید که به راه عشق عاشق باشیم
با پیروی از راه امـام صــادق
ای شیعـه بیا مُحب صادق باشیـم
((سید هاشم وفایی))
برچسب ها: سید هاشم وفایی , ولاتد امام صادق ع , شعر مذهبی , رباعی مذهی
ای مهر تو دلگرمی هر طفل یتیم
ای خوانده تو را به چشم تر طفل یتیم
دل تنگ توییم یا علی! هر شب و روز
آن گونه که در روز پدر طفل یتیم
((میلاد عرفان پور))
برچسب ها: میلاد عرفان پور , شعر مذهبی , شعر امام علی ع , اشعار مذهبی
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام
باید سلام کرد و جواب سلام شد
بر هر کسی که هست از این هیچ کس سلام
فرقی نمی کند که کجایی ست لهجه ات
اترک سلام، کرخه سلام و ارس سلام
ظهر بلوچ، نیمه شب کُرد و ترکمن
صبح خلیج فارس، غروب طبس سلام
بازارگان درد! اگر می روی به هند
از ما به طوطیان رها از قفس سلام
«دیشب به کوی میکده راهم عسس ببست»
گفتم به جام و باده و مست و عسس سلام
معنای عشق غیر سلام و علیک نیست
وقتی سلام رکن نماز است، پس سلام!
قبل از سلام جام تشهد گرفته ایم
ما کشتگان مسلخ عشقیم، والسلام!
((علیرضا قزوه))
برچسب ها: علیرضا قزوه , اشعار علیرضا قزوه , شعر مذهبی , غزلسرا
قلم را، دفترم را دوست دارم
و اين طبع ترم را دوست دارم
چقدر اينکه برايت، در زيارت
غزل مي آورم را دوست دارم
يکي از اين سحرها شاعرم کرد
سحرهاي حرم را دوست دارم
سحرها در شبستان گوهرشاد
نماز مادرم را دوست دارم
نگينش را همين مشهد خريدم
اگر انگشترم را دوست دارم
ميان عاشقان دل شکسته
غم ِ دور و برم را دوست دارم
زني برقع زده از زائرانت
که گفت از بندرم را دوست دارم
تمام کشورم را دوست داري
تمام کشورم را دوست دارم
به لطف آن سه باري که مي آيي
جهان ديگرم را دوست دارم
شفا مي خواستم اما کنارت
همين که بهترم را دوست دارم
وداعي نيست در رسم کريمان
سلام آخرم را دوست دارم
((زهرا بشری موحد))
برچسب ها: زهرا بشری موحد , غزلسرا , اشعار مذهبی , شعر مذهبی
دو چشمم مثل باران اشک میریخت
دلم بر حال چشمم رشک میریخت
الهی، علقمه خون میشدی، خون
دمی که آبروی مشک میریخت
((امیرعلی مصدق))
برچسب ها: امیرعلی مصدق , شعر مذهبی , شعر عاشورایی , کانال شعر مذهبی
از فضل خودت شبی زبانم دادی
ساقی شدی و طبع روانم دادی
گفتم که چه باید بنویسم از عشق
دستان بریده را نشانم دادی
((حسین حاجی هاشمی))
برچسب ها: حسین حاجی هاشمی , بانگ اشعار مذهبی , اشعار عاشورا , شعر مذهبی
عموی مهربان من کجایی؟
الهی بشکند دست جدایی
بیا با تشنگی هامان بسازیم
عمو جان آب یعنی بی وفایی!
((کریم رجب زاده))
برچسب ها: کریم رجب زاده , اشعار کریم رجب زاده , شعر عمو , شعر عاشورا
مرا که راهی بَزم عزای اربابم
برای زود رسیدن، کمی توان بدهید
اگر خدای نکرده، در آخرِ خطم
به جانِ اشک سه ساله، مرا امان بدهید!
((علی اکبر لطیفیان))
برچسب ها: علی اکبر لطیفیان , اشعار علی اکبر لطیفیان , شعر مذهبی , اشعار عاشورایی
این پرچم سیاه، همین بیرق و عَلَم
حاکی ست با همیشه فضا فرق میکند...
یک راست میروم سرِ اصل مصیبتم
آقای من! عزای شما فرق میکند...
((مهدی صفی یاری))
برچسب ها: مهدی صفی یاری , شعر مذهبی , شعر ناب , شعرکده
موجِ جنون سرمی زند صحرا به صحرا
انگار دریا می گذارد پا به صحرا
اینسان که دل دل می کند در پای ساحل
پیداست حسرت می برد دریا به صحرا
دریا به چشم او سرابی بیشتر نیست
لب تشنگی برده است دریا را به صحرا
در دجله می اندازد امشب ماه خود را
تا ایزدش مِهری دهد فردا به صحرا
دریا به صحرا اقتدا می کرد و یک یک
ایمان می آوردند ماهی ها به صحرا
یک روز خورشیدی به خون غلتید و شبها
آشفته باشد تا همیشه خوابِ صحرا
بوی شقایق های پرپر بوی عشق است
دلهای ما را می کشاند تا به صحرا
((محسن نیکنام))
برچسب ها: محسن نیکنام , غزلسرا , شعر مذهبی , کانال اشعار مذهبی
خورشید غروب در نبود تو شکست
مهتاب شبانه در قعود تو شکست
آن ظهر غریب وقت باریدن تیر
یک فوج ستاره در سجود تو شکست
((حمید یعقوبی))
برچسب ها: حمید یعقوبی , اشعار حمید یعقوبی , شعر مذهبی , شعر عاشورایی
ای شوم طلسم تشنگی باطل شو
ای رود به سمت خیمه ها مایل شو
لبریز عطش شده است لبهای حسین
ای آیه ی آب بر لبش نازل شو...
((پدیده زارع))
برچسب ها: پدیده زارع , اشعار دینی , شعر مذهبی , شعر عاشورا
آن روز که آفتاب می گفت حسین
امواج به روی آب می گفت حسین
چشمان شریک نهضت عاشورا
پر بود ز اشک ناب می گفت حسین
((رجب جعفری))
برچسب ها: رجب جعفری , اشعار رجب جعفری , شعر مذهبی , شعر ناب
ای مرثیه خوان! زبان عاشورا باش
هم قبلهی کاروان عاشورا باش
با لهجهی سرخ عشق، همچون زینب
بر خیز و حماسه خوان عاشورا باش
((رضا اسماعیلی))
برچسب ها: رضا اسماعیلی , اشعار رضا اسماعیلی , شعر مذهبی , رباعی سرا
از داغ دلت شراره ای کوچک بود
یا از جگر تو پاره ای کوچک بود
آنجا که سر برادرت می تابید
خورشید فقط ستاره ای کوچک بود
((حسین عبدی))
برچسب ها: حسین عبدی , اشعار حسین عبدی , شعر مذهبی , شعر ناب
آن اسب سپید، سرخناک آمده است
از جنگل تیغ، سینه چاک آمده است
سرها بر روی نیزه ها می تابند
انگار که کهکشان به خاک آمده است
((حسین عبدی))
برچسب ها: حسین عبدی , اشعار حسین عبدی , شعر مذهبی , شعر ناب
هنوز نبض زمان درقیام عاشوراست
هنوز خطبه ی حق در کلام عاشوراست
زمین,کرشمه کنان,عاشقانه میبالد
که ذره ذره ی خاکش به نام عاشوراست
نه حرفی ازعطش و نه اسا رت و مرگ است
تلاش زینب و سقا, دوام عاشوراست
صدای خواندن آیات آسمانی را
به روی نیزه شنیدن ,پیام عاشوراست
حسین تشنه ی لبیک های مردم بود
میان غربت کوفه امام عاشوراست
طلوع میکند از قلب آسمان مردی....
دلیل آمدنش انتقام عاشوراست
پس ازشهامت و صبر و دعای پی درپی.
شهید, واژه ی حسن ختام,عاشوراست
((هدیه ارجمند))
برچسب ها: هدیه ارجمند , اشعار هدیه ارجمند , شعر عاشورایی , شعر مذهبی
می شود آسمان غریبانه،یک شبِ تلخ نی لبک بزند؟!
بعد آتشفشان به جوش آید،شعله بر بال شاپرک بزند؟!
دیده ای روز رنگ شب بشود،زیرِ پای ِخزان بیفتد نور؟!
دیده ای خون به جای آب روان،از دل موج ها شَتَک بزند؟!
اَلاَمان از دل سیاه شب،می رساند به حد، وقاحت را
کی شده زیر بار این همه ظلم،یک نفر ماه را کتک بزند؟
فصل بیداد نیزه داران است،نور از سایه ها گریزان است
نگذارید آی آدم ها!عشق در قلبتان کپک بزند
این همه راه ،این همه غربت،آه ه ه از این زمین بی غیرت
خار لب تشنه آمده بی تاب،بوسه بر پای پر ترک بزند
ناگهان بوی عصر یخ بندان،می دود در هوای شرجی ِشهر
می رود قدرِ صبرِ یک زن را،کنج ویرانه ها محک بزند
به کدامین گناه سیلی زد،باد بر گونه های نازک گل؟
با خودش فکر کرده شاید او،کنج گلدان دم از فدک بزند
دست و پای کبود این کودک ،به دل سنگ تان نمک گیر است
نگذارید طشتِ زر دیگر،روی زخم دلش نمک بزند
شام یلدای کودکان یتیم،نقطه ی عطف کربلا شده است
تا نوار سیاهی از غم را،روی پیشانی فلک بزند
((حسنا محمد زاده))
برچسب ها: حسنا محمد زاده , اشعار حسنا محمد زاده , شعر عاشورا , شعر مذهبی
نوشید خاک تشنه، اندوه صدایت را
پیمود چشم آسمان، سمت دعایت را
گم کرد دستاس زمین در گردشی غافل
دستانِ با تقدیرِ گردش آشنایت را
می چرخد این دستاس خالی، بعد از آن، بی خود
می جوید از انسان گندم گون، خدایت را
می پرسد از خود، در سکوت نیمه شب هایش
راز بقیع و راز ظهر کربلایت را
یک صبح بعد از آن شب سنگین زمان گم شد
بر شانه می بردند مرد خطبه هایت را
دنیا به تنها مرد باقی مانده محتاج است
مردی که در خود دارد اندوه صدایت را
((سیدضیاءالدین شفیعی))
برچسب ها: سیدضیاءالدین شفیعی , غزلسرا , اشعار سیدضیاءالدین شفیعی , شعر مذهبی
از درد تو تمام تنم تیر می کشد
وقتی کسی به روی تو شمشیر می کشد
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت
وقتی که چلّه چلّه کمان، تیر می کشد
این بغض جان ستان که تو بی کس ترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر می کشد
ای قاری همیشه ی قرآن آسمان
کار تو جزء جزء به تفسیر می کشد
این که ز هر طرف نفست را گرفته اند
آن کوچه را به مسلخ تصویر می کشد
برخیز ای امام نماز فرشته ها
لشکر برای قتل تو تکبیر می کشد
((حامد اهور))
برچسب ها: حامد اهور , اشعار حامد اهور , غزلسرا , شعر مذهبی
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره می لرزد
شکوه عرش خدا، شانه های محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به راز عِزّةُ للّه نقش خاتم تو
من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو
تو کربلای سکوتی و چارده قرن است
نشسته ایم سر سفرهء مُحرم تو
چقدر جملهء"احلی من العسل " زیباست
و سالهاست همین جمله است مرهم تو
هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من می نویسد از غم تو
گریز می زند از ماتمت به عاشورا
گریز می زند از کربلا به ماتم تو
فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
((سید حمیدرضا برقعی))
برچسب ها: سید حمیدرضا برقعی , غزلسرا , شعر کربلا , شعر مذهبی
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.