
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی
عذر مرا ببخش، دوایی نداشتم
تا مرهم کبودی چشم ترت کنی
امشب خودم برای تو نان می پزم ولی
با شرط اینکه نذر تب پیکرت کنی
مجبور نیستی، که برای دل علی
یک گوشه ای بنشینی و چادر سرت کنی
من قبله و تو در شرف روبه قبله ای
پس واجب است روی به این همسرت کنی
زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم
تو بهتر است، فکری برای پرت کنی
ای کاش از بقیه ی پیراهن حسین
معجر ببافی و کفن دخترت کنی
من، زینب، حسن، همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دورو برت کنی
((علی اکبر لطیفیان))
برچسب ها: علی اکبر لطیفیان , غزل مذهبی , شعر شهادت حضرت زهرا , فاطمیه

آهسته می شوید یگانه همسرش را
با آب زمزم آیه های کوثرش را
آهسته می شوید غریب شهر یثرب
پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را
تنها کنار نیمه های پیکر خود
می شوید امشب نیمه های دیگرش را
آهسته می شوید مبادا خون بیاید
آن یادگاریهای دیوار و درش را
پی می برد آن دستهای مهربانش
بی گوشواره بودن نیلوفرش را
می گرید اما باز مخفی می نماید
با آستینی بغضهای حنجرش را
در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد
حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را
با گریه های دخترانه زینب آمد
بوسد کبودی های روی مادرش را
بر شانه های آفتابی اش گرفته
مهتاب هجده ساله ییغمبرش را
دور از نگاه آسمانها دفن می کرد
در سرزمین های سئوالی همسرش را
((علی اکبر لطیفیان))
برچسب ها: علی اکبر لطیفیان , غزل مذهبی , شعر شهادت حضرت زهرا , فاطمیه

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت
توحید انعکاس نمایانتری نداشت
جز در مقام عالی زهرا فنا شدن
ملک وجود فلسفه دیگری نداشت
زهرا اگر در اول خلقت ظهور داشت
دیگر خدا نیاز به پیغمبری نداشت
فرموده اند در برکات وجود او
زهرا اگر نبود علی همسری نداشت
محشر بدون مهریه ی همسر علی
سوگند می خوریم شفاعتگری نداشت
حتی بهشت با همه نهرهای خود
چنگی به دل نمی زد اگر کوثری نداشت
دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند
دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت
((علی اکبر لطیفیان))
برچسب ها: علی اکبر لطیفیان , غزل مذهبی , شعر شهادت حضرت زهرا , فاطمیه

مرا که راهی بَزم عزای اربابم
برای زود رسیدن، کمی توان بدهید
اگر خدای نکرده، در آخرِ خطم
به جانِ اشک سه ساله، مرا امان بدهید!
((علی اکبر لطیفیان))
برچسب ها: علی اکبر لطیفیان , اشعار علی اکبر لطیفیان , شعر مذهبی , اشعار عاشورایی

لباس مشکی ما را به دستمان بدهید
به ما حسینیه ی گریه را نشان بدهید
مرا که راهی بزم عزای اربابم
برای زود رسیدن کمی توان بدهید
اگر خدای نکرده در آخر خطم
به جان اشک سه ساله مرا امان بدهید
نماز گریه ی ما با امامت سقاست
به روی مأذنه ی کربلا اذان بدهید
برای آن که بمانم همیشه بر درتان
به کلب قافله ی عشق استخوان بدهید
قسم به حرمت چشمانتان اگر مُردیم
به روی سنگ حسینیه غسلمان بدهید
((علی اکبر لطیفیان))
برچسب ها: علی اکبر لطیفیان , اشعار مذهبی , عاشورایی , اشعار دینی

خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت ...
((علی اکبر لطیفیان))
برچسب ها: علی اکبر لطیفیان , شعر عمو عباس , شعر عاشورا , شعر محرم
.: Weblog Themes By Pichak :.

























