کسی عطر ماگنولیای تاریک درونات را درنیافت
کسی بلبل مجروح عشق، میان دندانهایت را ندید
هزار اسب باریک ایرانی
در ماه پیشانیات خفتهاند
آنگاه که من چهار شب
کمرگاه تو را
که دشمن برف است
در آغوش خود داشتم
نگاه تو میان گچ و یاسمین
دستهگلی بیرنگ بود
از بذری که در خاک شد
در سینهام حروف سخت عاجی را برای تو جستم
همیشه، همیشه، همیشه
باغ من، جنگ مرگ و زندگی
جسم تو، فنا شدنی
خون رگان تو، دهان من
دهان تاریک تو، مرگ من.
-
((فدریکو گارسیا لورکا))
ترجمه از علی اصغر فرداد
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: فدریکو گارسیا لورکا , اشعار فدریکو گارسیا لورکا , شعر مرگ , شعرکده
تاريخ : جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ | 0:53 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.