
تمام حادثه یک توده هیمه بود و شرر
و آن چه ماند ز من خاک بود و خاکستر
بدل به دود شد آن هم که بود در ذهنم
از آن تناور پرمیوه، سبز بارآور
وزآن پرندهی آبی که آشیانش را
گرفته بود دو دستم -دوساقهام- در بر
از آن حروف درخشان که بر زمرّد من
شعاع سوزنی صبح مینگاشت به زر
بدل به دود شد آری هر آنچه بود به جا
از آن درخت که من بودم -آن من دیگر
و آن چه خاطرهی آخرین من بودهست
همه کشاکش ارّه، همه نهیب تبر
نه هیچ مینگرم دیگر و نه میشنوم
نه بر گلم نظری هست و نز پرنده خبر
مرا به گردش تقویم و راز فصل چه کار؟
که نز خزان خطرم هست و نز بهار ثمر
درختهای جوانتر! مرا به یاد آرید
در آن بهار که گل میکنید رنگینتر
نسیمهای جوان سر حرامتان! جز دوست،
به جای خالی من دیگری نشیند اگر
به باد میروم و میروم ز یاد شما
وزان شود چو به خاکسترم نسیم سحر
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , کانال اشعار حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر حادثه
_sxpt.jpg)
همه باغ دلم آثار خزان دارد ،
کو ؟
آن که سامان بدهد،
این همه ویرانی را ...
((حسین منزوی))
-
کانال یوتیوب شعر های باران خورده
برچسب ها: حسین منزوی , کانال حسین منزوی , شعر ناب

چشمت ستاره اش را
چندان چراغ وسوسه خواهد کرد
تا من به آفتاب بگویم: نه!
بانوی رنگ های شکوفان!
رنگین کمان!
پل بسته ای که عشق
آفاق را به هم بردوزد
آفاق را به رنگ تو می بینم
و چشم هایت آن سوی مه
همچون چراغ های دریایی می سوزد.
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

من شاعرم!
خوش می زنم،
از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم،
چشم "تو" خوش ترمی زند...!
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , ؛شعر چشم تو , شعر عاشقانه , شعر عشق

ماندن یا نماندن
سوال این نیست
آی که چشم های تو میگویند: بمان
می مانم
حتی اگر جهان را
بر شانه های خسته ی من آوار کرده باشی
-
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , شعر کوتاه , عاشقانه کوتاه , کافه شعر

همه باغ دلم آثار خزان دارد ،
کو ؟
آن که سامان بدهد،
این همه ویرانی را ...
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , کانال اشعار حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر ویرانی

ای نسیم عشق از آفاق شهابی آمدی
از کران های بلند آفتابی آمدی
تا کنی مستم ، همه زنبیل ها را کرده پر
از شمیم آن دو گیسوی شرابی آمدی
سنگفرش از نقره کردند اختران راه تو را
شب که شد از جاده های ماهتابی آمدی
نه هوا نه آب چیزی از هوا چیزی از آب
تابناک از کهکشانهای سحابی آمدی
بار رویایی سبک سنگین از افیون از شراب
بستی و تا بستر بیدار خوابی آمدی
دیری از خود گم شدی در عشق نشناسان و باز
تا که خود را درغزل هایم بیابی آمدی
تا غبار از دل فرو شوییم در ایینه ات
همسفر با آسمان و آب آبی آمدی
در کنارت دم غنیمت باد بنشین لحظه ای
آه مهمان عزیزی که شتابی آمدی
-
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , غزلسرا , غزلسرا حسین منزوی , اشعار حسین منزوی

چیزی نفروشند و پشیزی نخرندت
بی عشق که بیهوده ای ،بیهوده ای ، ای دل
بی عشق چه فرسوده ،چه فرسوده ای ، ای دل
انگار که عمری ست نیاسوده ای ، ای دل
-
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , شعر دل , شعر گرافی , اشعار حسین منزوی

بگذار
دستت راز دستم را بداند
دور از نوازش دست مهربانت
دست من در انزوای خویش تنهاست ...
-
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , شعر دست هایت , اشعار حسین منزوی , شعر نوازش

اگر هنوز من آواز آخرين توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا که میميرم
برای من که چنينم، تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا، که میميرم
-
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , رباعی سرا , اشعار حسین منزوی , شعر گرافی

دلم مست و دلم مست و دلم مست
پریشان با خیالت دست در دست
گره از گیسوانت دانه دانه
گشوده یک به یک در کار خود بست
-
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , رباعی سرا , اشعار حسین منزوی , شعر گرافی

ز باغ پیرهنت ، چون دریچه ها ، وا شد
بهشت گمشده ، پشت دریچه ، پیدا شد
رها از سلطه ی پاییز در بهار اتاق
گلی به نام تو ، در بازوان من ، وا شد
به دیدن تو ، همه ، ذره های من شد چشم
و چشم ها ،همه سرتا پا ، تماشا شد
تمام منظره پوشیده از تو شد ، یعنی
جهان به یمن حضورت دوباره زیبا شد
زمانه ریخت به جامم ، هرآنچه تلخانه
به نام توکه در آمیختم ، گوارا شد
فرشته ها ، تو و من را به هم نشان دادند
میان زهره و ماه ، از تو گفت و گوها شد
دوباره طوطیک شوکرانی شعرم
به خنده خنده ی شیرین تو ، شکرخا شد
شتاب خواستنت ، این چنین که می بالد
به دوری تومگر می توان شکیبا شد ؟
امیدوار نبودم دوباره از دل تو
که مهربان بشود با دل من ، اما شد
تنت هنوز به اندازه یی اطافت داشت
که گل در آیینه از دیدنش شکوفا شد
قرار نامه ی وصل من و تو بود آن که
به روی شانه ی تو با لب من امضا شد
-
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , سلطان غزل , غزلسرا , اشعار حسین منزوی

چگونه باغ ِ تو باور کند بهاران را ؟
که سالها نچشیدهست ، طعم باران را
گمان مبر که چراغان کنند، دیگر بار
شکوفه ها تن عریان شاخساران را
و یا ز روی چمن بسترد دوباره نسیم
غبار خستگی روز و روزگاران را
درختهای کهن ساقه ، ساقهدار شوند
به دار کرده بر اینان تن هزاران را
غبار مرگ به رگ های باغ خشکانید
زلال ِ جاری ِ آواز ِ جویباران را
نگاه کن گل من ! باغبان ِ باغت را
و شانههایش آن رُستگاه ماران را
گرفتم این که شکفتی و بارور گشتی
چگونه میبری از یاد داغ ِ یاران را ؟
درخت ِ کوچک من! ای درخت ِ کوچک من!
صبور باش و فراموش کن بهاران را
به خیره گوش مخوابان ، از این سوی دیوار
صلای سُمّ سمندان ِ شهسواران را
سوار ِ سبز ِ تو هرگز نخواهد آمد ، آه
به خیره خیره مبر رنج انتظاران را
-
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , غزلسرا , شعر بهار , اشعار حسین منزوی

نام من عشق است آیــا میشناسیدم؟
زخمیام -زخمی سراپا- میشناسیدم؟
بـــا شما طیکـــــردهام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا میشناسیدم؟
راه ششصدســالهای از دفتر "حــافظ "
تا غزلهای شما، ها! میشناسیدم؟
این زمانم گــــرچه ابر تیره پوشیدهاست
من همان خورشیدم اما، میشناسیدم
پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، میشناسیدم
میشناسد چشمهایم چهرههاتان را
همچنانی که شماها میشناسیدم
اینچنین بیگــــانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا!، میشناسیدم!
من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریـــا! میشنـاسیدم
اصل من بــــودم , بهــانه بود و فرعی بود
عشق"قیس"و حسن"لیلا" میشناسیدم؟
در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من!
من بریدم "بیستون" را میشناسیدم
مسخ کرده چهرهام را گرچه این ایام
با همین دیدار حتی میشنـاسیدم
من همانم, آَشنــای سالهـای دور
رفتهام از یادتان!؟ یا میشناسیدم!؟
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , عکس های حسین منزوی , غزلسرا , غزل معاصر

امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه
در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-
پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!
اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن
با هر صعود جاودان پیوند پیمانه
امشب به یادت مست مستم تا بترکانم
بغض تمام روزهای هوشیارانه
بین تو و من این همه دیوار و من با تو؛
کز جان گره خورده ست این پیوند جانانه
چون نبض من در هستی ام پیچیده می آیی
گیرم که از تو بگذرم سنگین و بیگانه
گفتم به افسونی تو را آرام خواهم کرد
عصیانی من! ای دل! ای بیتاب دیوانه!
امشب ولی می بینمت دیگر نمی گیرد
تخدیر ِهیچ افیون و خواب ِهیچ افسانه
((حسین منزوی))
برچسب ها: حسین منزوی , سلطان غزل , غزلسرا , اشعار حسین منزوی

گُزیدم از میان مرگها، این گونه مردن را:
تو را چون جان فشردن در بر آنگه جان سپردن را
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر ناب , شعر مرگ

چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت، از هر جواب خوشتر
((حسین منزوی))
-
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر ناب , تک بیت ناب

من چنان محو سخن گفتن گرمت بودم
که تو از هرچه که دم میزدی آن دم خوش بود
((حسین منزوی))
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

تو مبین که خاکم از، خستگی و شکستگی ها
تو بخواه تا به سویت، ز هوا سبک تر آیم
((حسین منزوی))
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

باور کنم این که بی تو آغوشم
سرد است مدام و جاودان خالیست؟
((حسین منزوی))
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعرکده , تک بیت زیبا

عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز
در انتظار نفس های دیگرید از من
((حسین منزوی))
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

بر جای جایِ دشنهی او بوسه می دهم
هیچم اگرچه عشق جز این زخمها نداد ...
((حسین منزوی))
👇👇👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

شعاع نوری، بر تپه های روشنِ موج
تو دختر فلقی و عروس دریایي
تو مثل خنده ی گل، مثل خواب پروانه
تو مثل آنچه که ناگفتنی است، زیبایی
((حسین منزوی))
👇👇👇
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

پاییز کوچک من
دنیای سازش همهی رنگهاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته ام را
در خوش ترین زمینه به گردش برم...
((حسین منزوی))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن، ز آمدن چه خبر؟
((حسین منزوی))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب

سفر، گریختنی در مه است، سوی امید؟
و یا گریختن از خویش، ناامیدانه؟
((حسین منزوی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر سفر , تک بیت زیبا

نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است
که جز تو با دگرم نیست ذوق گفت و شنود
((حسین منزوی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: حسین منزوی , شعر گفت و شنود , عکس عاشقانه , گروه شعر در تلگرام

به بام انس تو خو کرده ام چون کفتر جلدی
که از هر گوشه ای پر وا کنم، پیش تو می آیم
((حسین منزوی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: حسین منزوی , اشعار حسین منزوی , شعر کوتاه , شعر ناب
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.


























