شعری ترک خورده ام
که
گلوگاه پنهانی واژه هایش
لبریز احساسی سنگ
شده
اندوهی نا آرام می نشیند
بر شانه های تنهایی ام
خیس میشوم ازنبودنت
بر سکوت حنجره ام
صدایی مرا می خواند
از شنود خاموش
زبان مردد
راه بررویا بسته میشود
فریب خورده از
ثانیه های لجوج
میان
هم آغوشی فاصله ها
چشم برهم میگذارم و
تسلیم عشق
دروغین میشوم
((فرانک سلطانی))
برچسب ها: فرانک سلطانی , اشعار فرانک سلطانی , شعرکده , شاعرانه آرام
از کدورت شوره زار
تا نگاه خاکستری
جراحت بی منطق را
مرهمی نیست
بر فرسوده ی سرخِ ذهن پریشانم
کوردلی معکوس راه میرود
وجسارتی مرتعش درگوشم زمزمه میکند
از سقف خرفت آلاله ها
نوری برمن نمی تابد
مانده ام در سماجت دل
تافاصله ی گیج خاطره ها
لب های خواب را می بوسم
ازشهوت تکرار
ارتعاشی سرخ
اخطار می شود
بر خطوط روزگار
((فرانک سلطانی))
برچسب ها: فرانک سلطانی , اشعار فرانک سلطانی , شعرکده , شاعرانه آرام
.: Weblog Themes By Pichak :.