تو عشق بودی
این را
از بوی تنات فهمیدم
شاید هم خیلی دیر
به تو رسیدم
خیلی دیر..
اما مگر قانون
این نبود
که هر آنچه دیر میآید
عاقبت روزی به خانهی ما خواهد رسید؟
عادت کردهایم
به نداشتنها
و شاید به اندوه
آری
تو عشق بودی
این را
از رفتنات فهمیدم
وگرنه
استانبول
هرگز این چنین
سرسنگین نبود!
((جمال ثریا))
برچسب ها: جمال ثریا , اشعار شاعران خارجی , شاعران ترک زبان , شعر جهان
اگر دیداری هم نباشد
حتی اگر لمسی هم نباشد
بیدلیل برای بعضیها
همیشه جایی در دلهایمان هست …
((جمال ثریا))
برچسب ها: جمال ثریا , اشعار شاعران خارجی , شاعران ترک زبان , شعر جهان
آن هنگام که گفتم «میروم».
اگر میگفتی «بمان»
نمی ماندم اما،
دست کم روزی بهانهی خوبی برای بازگشتن داشتم...
-
((جمال ثریا))
-
👇👇👇
برچسب ها: جمال ثریا , اشعار شاعران خارجی , شاعران ترک زبان , شعر جهان
اگر چيزى که جدایمان كرده
مرگ نيست،
پس حيف شده است،
ما جايى اشتباه كرده ايم...
((اغوز آتای))
-
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
-
👇👇👇
برچسب ها: اغوز آتای , شاعران ترک زبان , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان
زن
چنان عشق می ورزد
که انگار هیچ وقت نخواهد رفت
اما روزی
چنان می رود
که انگار هیچ وقت عاشق نبوده است
((جان دوندار شاعر اهل ترکیه))
مترجم : آیدین روشن
👇👇👇
برچسب ها: جان دوندار , شاعران ترک زبان , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان
دیگر از عمر من
آنقدر نمانده
که بتوانم تو را فراموش کنم
در یک عصر سرد
برمیگردم
و تو را
دوباره از سر مىگیرم
((شکرى ارباش))
مترجم : سیامک تقی زاده
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شکرى ارباش , شاعران ترک زبان , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان
دیگر از من
هراسى نداشته باشید
زیرا که قلبم را
لابلاى کتابى ضخیم
خشک کردهام
((دیدم ماداک شاعر اهل ترکیه))
ترجمه : سیامک تقیزاده
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: دیدم ماداک , شاعران ترک زبان , اشعار شاعران خارجی , شعر ترجمه
در سیاهی چشم هایت
فرورفته ام
و دیگر نمی دانم
جاده به کجا می پیچد
فقط می دانم
که رودی مثل عشق
در دلم جاری شده است
((ابراهیم گورچایلی))
ترجمه : رسول یونان
برچسب ها: ابراهیم گورچایلی , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان , شاعران ترک زبان
صورتم قدیمی بود
زمان، ابدی و فراموش کار
رخت خوابم چنان عمیق
که این همه اندوه را تحمل می کند
کشیش ها از مرگ گذشتند
خون و توفان
صدا و سکوت
پژواک و یخ
منتهی به سیاهی
برای فرو رفتن، خشکی دیده شد
بر کنار دریا موجِ کر نمی ایستد
((بجان ماتور))
برچسب ها: بجان ماتور , اشعار شاعران خارجی , شاعران ترک زبان , شعر ترجمه
تو گاهی از من وُ از خانه بیرون می روی
راه به انتظار توست
بی آن که تنبلی کنی به راه می افتی.
خانه با تمام وجود سکوت می کند،
این حالتِ تنهایی است.
من به تو، تو به من، تو به خانه، خانه به تو
عصبانی و غضبناک نگاه می کند یا گاهی
آه در حالتی که کسی نمی تواند دیگری را بیازارد.
حالتِ دور افتاده یِ خانه است، گردنش خم می شود.
در آشپزخانه صدایِ چایی دم می کشد
صبح، در صدایم بهار
در صدایت، کودکی
خانه از حالش راضی ست،
پُر از پارچه های “پوتیکاره” می شود.
من از تو، تو از من می پرسی بعضی شب ها؛
تو از خودت آویزان می شوی، من از خودم.
خال هایم را صبح “خاله شریفه” بشمارد
این حالتِ پریشانِ خانه است.
((بیرحان کسکین))
ترجمه : مجتبی نهانی
برچسب ها: بیرحان کسکین , اشعار شاعران خارجی , شاعران ترک زبان , شعر جهان
بعضی ها به شعر
بعضی به ترانه
برخی به فیلم
و عده ای هم به کتاب پناه می برند
اما مدت هاست که آدم ها دیگر
به همدیگر پناه نمی برند
((اُغوز آتای))
ترجمه : سیامک تقی زاده
برچسب ها: اُغوز آتای , اشعار شاعران خارجی , شاعران ترک زبان , شعر جهان
.: Weblog Themes By Pichak :.