
برای تو مینویسم
که عزیزتر از جان شده ای و
لازمتر از نفس
ای عزیز دور...
ای مهربان دست نیافتتنی
می نویسم برای تو که یک جهانی
برای تمام روزهایی که
خواستمت ولی نداشتمت
می نویسم از دستان کوتاهم
که نتوانست تو را در آغوش بگیرد
من همچنان می نویسم برایت
حتا اگر نوشته هایم را نخوانی ...
می
نو
یسم
دوستت
دارم...
((زری محمد پور))
👇👇👇
برچسب ها: زری محمد پور , شعر دوست داشتن , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

نور!
رفت!
صدا!
رفت!
رفتی
ترس رفتنت رفت
نشست روی عصبهای شب
زد به گلو کمرش را شکست
کجا
دیگر کی
کنار توبنشینم
نور برود
صدا برود
برویم
به عصبهای شب بزنیم.
((روجا چمنکار))
👇👇👇
برچسب ها: روجا چمنکار , اشعار روجا چمنکار , شاعرانه روجا چمنکار , دلنوشته عاشقانه

تا انتها
ترافیک سنگین
بوق ها حباب می شدند و می ترکیدند
گوش چسباندم به لبخند نیم سوزت
و کلاف بغض
کف ماشین افتاد
در تمام طول بزرگراه رسالت
صدای ضربان های نامنظم را
از پشت لباس توری ام شنیده بودی
در تمام طول بزرگراه رسالت
وقتی به انگشتان درختی ام
پارچه های رنگی می بستی
و می دانستی
هیچ عشق آبی آسمانی
به پایش نمی رسد
گواهی بده رنگِ تمام روزهای ما
شب بود
شب رنگ های زننده
از نهنگ ها سبقت گرفته بودند
دریا شلوغ شده بود و دود
از میان خطوط ترافیک نگاهمان می کرد
کلاف بغض
کف ماشین افتاد
و تو
روی پارچه های رنگی وِرد می خواندی
به اسم ماهی ها که می رسیدی
صدایت به لباس توری ام گیر می کرد
در تمام طول بزرگراه
راننده به نجات حریق
و من به دریایی فکر می کردم
که غرق مان نخواهد نکرد
گواهی بده پهلو گرفتم
به انگشتان درختی خودم
و کلاف بغض کف ماشین افتاد
چراغ قرمزی دور دهان ماهی چرخید
لبخند نیم سوزت را گشتند
ضربان های نامنظم را گشتند
صندوق عقب را گشتند
کف ماشین را ...
پُر بود از کلاف
گواهی بده
صدای ضبط قُراضه
آن قدر بلند بود
که صدای برخوردِ خودمان
با خودمان را نشنیدیم
در تمام طول بزرگراه
سَکوهای نفتی
تنها عامل تصادفات بودند
و تو
از آن شب به بعد
از آن روز به بعد
ازآن بزرگراه به بعد
آن قدر نبودی
که حالا
بودنت
در قاب روبرو
آزارم می دهد
تا انتها
((روجا چمنکار))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: روجا چمنکار , اشعار روجا چمنکار , شاعرانه روجا چمنکار , دلنوشته عاشقانه

گاهی جای خالی یکنفر
در زندگی ات
میمیرد....
آن وقت بلند میشوی
بروی
یک جای خالی دیگر پیدا کنی .... .
همین!
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

دلم برای تو
تنگ است
و این را
نمیتوانم بگویم
مثل باد که از پشت پنجرهات میگذرد
و یا درختها که
خاموشاند
سرنوشتِ عشق
گاهی سکوت است..
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

قبل از خواب
تمام چراغ های کم مصرف را
بی مصرف را
پر مصرف را
روشن کن
من از صدای آژیر
و از کلمات تلمبار شده
در گلوی تاریک شب می لرزم
و مدام به این فکر می کنم
که "جنگ"
سه حرف دارد و
دو نقطه و
یک کابوس
بوس
شب به خیر
((روجا چمنکار))
برچسب ها: روجا چمنکار , اشعار روجا چمنکار , شاعرانه روجا چمنکار , دلنوشته عاشقانه

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه هایی
که لبخند وبوسه را
آزاد می خواهند
پای بیانیه هایی
که نمی خواهند
درختی قطع شود
پرنده ای بهراسد
چهار پایه ای بلغزد زیر پای کسی
پای بیانیه هایی
که
می ترسند کودکی گریه کند
((ناهید عرجونی))
برچسب ها: ناهید عرجونی , اشعار ناهید عرجونی , شاعرانه ناهید عرجونی , دلنوشته عاشقانه

دلم برای تو تنگ است
و این را نمیتوانم بگویم
مثل باد که از پشت
پنجرهات میگذرد
و یا درختها که
خاموشاند
سرنوشت عشق
گاهی سکوت است
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

اگر هنوز
بعد از گذشت سال ها
هر از گاهى دل ات مى گيرد
و بى آنكه خودت بدانى چرا
بغضى خفيف
حتا براى ثانيه اى
راه گلويت را مى بندد
بدان كه من
هرآنچه بايد به تو مى گفتم را
هيچ وقت نشد كه بگويم
((بهرنگ قاسمى))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: بهرنگ قاسمی , اشعار بهرنگ قاسمی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

از صورتِ صبحىات
كه موهايت ماهور مىزند و
چشمهايت شور
از صورتِ ظهرىات
كه ازدحامِ بساطِ سرخها،
سياهها و نيلىها
كشفِ صداى بوسه را
به تاخير مىاندازند
و از صورتِ شبانهات
كه آرام آرام
دست به دستمال تر مىبرى تا
املاى زيبايىات را پاک كنى
حرفهاى زيادى در دلام دارم !
اينكه صرفن بخاطرِ من آرايش مىكنى درست
و هر هفته خداد تومن پول
خرج ناخنات ميكنى هم درست
اما به گرد و خاكى كه حينِ كار
بر صورتام مىنشيند رحم كن
به چكشى كه زبانِ جهت
سرش نمىشود
و گاهن مسيرِ ناخن و انگشت را
يكجا فوتِ آب مىشود.
عزيزم!
تعريفِ من از عشق
به همين سادگىست؛
اينكه پيراهن مرا بپوشى
و كلاهِ ايمنىام را به سر كنى
كه وقتى شب به خانه بيايم
بعد از خندههاى بىامان
پلاستيکِ نان و شير را زمين بگذارم،
تو را به آغوش كشم
و كابوسِ هرچه آهن و چكش و داربست هست را
با روياى بوسيدن دست هايت
عوض كنم
((بهرنگ قاسمى))
برچسب ها: بهرنگ قاسمی , اشعار بهرنگ قاسمی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

چقدر خوبن آدمایی که پوست کنده حرف میزنن
و پشتت هستن همه جوره،
حتی اگه خیلی وقتها حمایتشون در حد حرف باشه
بازم باور میکنی که تنها نیستی،
وقتی حس میکنی حرفاشون
بوی ناب صداقت میده و دلگرم میشی،
انگار هیچی دیگه نمیتونه کوه بلند امیدت رو خراب کنه
اما وای از اون روزی که آدما ندونن با هم چندچندن...
اونوقتِ که تو همهی شرایط تنها میذارن همدیگرو
و انقدر این داستان ادامه پیدا میکنه
که دیگه هیچوقت هیچ انتظاری از هم ندارن...
((مهشيد تمسكى))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: مهشيد تمسكى , نوشته های مهشيد تمسكى , دلنوشته , دلنوشته عاشقانه

انگار همه عمر ؛
در مسافرخانه هایی زیسته ام ،
که بخشی از خودم را در آن ،
جا گذاشته ام .... .
ناممکن است
ناممکن است که به شهر ما بیایی ،
و عطر بهار عشقی یکطرفه ،
ویرانت نکند...
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

مثل دریا ،
به قلبم میریزی ،
مثل ساحل ،
همیشه منتظرم .... .
دریا ، همیشه شیطنت دارد ،
ساحل اما ، هیچ .....
فقط آغوش دارد و صبر ....
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

صدها بار به ایران حمله شد ؛
دوباره سر پا ایستاد ؛
چشم تو ؛ صدها بار به من حمله کرد ؛
یادم رفت زخم خورده ام ؛
بلند شدم..... . .
اینگونه باجنگ
عاشق همدیگر شدیم !.... . .
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

کمتر زنی را دیده ام
که هنگام عبور از خیابان
دست مردی را نگرفته باشد
حتی در خیالش!
((بهرنگ قاسمی))
برچسب ها: بهرنگ قاسمی , اشعار بهرنگ قاسمی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

در چشمانت به خواب رفته ام...
نمرده ام ؛
خواب تو را میبینم ؛
بیدارم نکنی!
صدایم نکنی!
خاکم نکنی!
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

ديگر اجازه ورود نمي خواست
آرام و مستقيم وارد اتاق شد
به كسي سلام نكرد
آرام روي صندلي
نشست
كسي هم از ميوه هايي كه در اتاق بود
تعارفش نكرد
با يك مداد پاك كن
كه همراه داشت
مي خواست
همه چيز جهان را پاك كند
حتي اتاق را
حتي ساكنان اتاق را
به سوي چراغ سقفي
كه روشن بود
رفت
كه چراغ سقفي را
با مداد پاك كن پاك كند
مردماني كه در اتاق بودند
و سوگوار بودند
مانع اش شدند
از اتاق بيرون رفت
درخت هاي
خانه سوگواران را
با مداد پاك كن پاك كرد
كسي در حياط خانه سوگواران نبود
كه مانع اش شود
به كوچه رفت كوچه را با مداد پاك كن
پاك نكرد
بايد از كوچه به خيابان
ميرسيد
اما
در خيابان
تمام اتوبوسها را
با مداد پاك كن
پاك كرد.
((احمد رضا احمدی))
برچسب ها: احمد رضا احمدی , اشعار احمد رضا احمدی , شعر ناب , شعر عاشقانه

عشق مثل تصادف است !
اولش داغی ؛ نمیفهمی ؛
و بعد درد و اندوه....
و آخر سر ؛
به زخمش عادت میکنی ؛
نباشد ؛ انگار چیزی کم داری ...
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

هر چقدر که از من بیشتر بگریزی ؛
بیشتر به دنبالت خواهم آمد !....
پس به کره ی ماه بگریز !....
آنجا هم پیدایت میکنم...
. . مثل آدم و حوای جهان ؛
که چاره ای جز باهم بودن نداشتند ؛ .
و عشق یعنی همین !
یعنی چاره ی دیگری نداشته باشی !
به خدا چاره ی دیگری نیست!
کمی راه بیا !....
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

کاش دنیا یک نفس ؛
بی یاد تو
استراحت میکرد ...
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

همیشه وقتی کسی را دوست داری ؛
خاطراتش را با خود همراه داری ؛
مثل یک کوله پشتی در جنگ ؛
من ؛ کوله پشتی ام را ؛ کنار جاده گم کردم ؛
فرمان چشمان شما چیست فرمانده ؟
تسلیم شوم ؛ بجنگم ؛ یا برگردم ؟
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

تو را به زبان اسپانیایی دوست دارم
در هوس دیوانه وار رقص فلامینکو
در عطش وحشی رقص تانگو
تو را به زبان یونانی دوست دارم
غمناک ، ظریف و زیبا
در نقش و نگار لباس های رقص سیرتاکی
در تکان آرام شانه ها
تو را به زبان ایتالیایی دوست دارم
در اُپرای «عروسی فیگارو» موتسارت
در اُپرای «کارمن» بیزه
در اُپرای «آیدای» وِردی
تو را به زبان تُرکی دوست دارم
در رقص جنگی و یاللی
در رقص تأثر برانگیز واغزالی
تو را به هر زبانی دوست دارم
در هر نُت موسیقی
در هر سطری که می نویسم
در هر ترانه ی شور انگیز
در هر ریتم غمناک
آیا عشق را زبانی هست ؟
آیا عشق ، کوره راه وُ راهی دارد ؟
تو را به هر زبانی دوست دارم
در هفت نُتی که می دانم
در هفت رنگی که می شناسم
تو را در آسمان وُ زمین دوست دارم
ربطی به خود تو ندارد
تو را به همه ی زبان ها
در همه ی خانه وُ راه ها
تو را در درونم
دوست دارم
((زیبا خلیل شاعر آذربایجانی))
مترجم : محتبی نهانی
برچسب ها: زیبا خلیل , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان , دلنوشته عاشقانه

تنفس ؛ در هوای صبحی که تو هم بیدار میشوی ؛
این تنها شباهت ماست ....
به همین شباهتهای کوچک ؛ راضی ام....
مثل یک زندگی مشترک پنهانی!
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

می خواهم خیال کنم آنکه دوستش داری منم
همانکه برایش شعر می گویی
که دلتنگِ آغوشش می شوی
که...
دیگر تابِ دلتنگی ات را ندارم
تابِ غصه هایت را
بگذار خیال کنم آنکه دوستش داری منم
آنوقت آمده ام
برای هر دومان چای دارچین ریخته ام
تو سرت را میان آغوشِ کوچک من جا کرده ای
و تمام بغض مردانه ات را ...
بگذاراین معامله بین خودمان بماند
تمامِ شهر خوابند
قرارمان کنار شمعدانی های خیال من
اشکهایت برای من
بگذار شانه های کوچکِ من از آنِ تو باشد
تو فقط بیا
تمامِ غصه هایت را به قیمتِ جان خریدارم
لبخندت را گران تر می خرم
آن وقت تمامش را یکجا به نامِ خودت می زنم
تو فقط
بگذار خیال کنم
آنکه دوستش داری
منم!
((زهرا حاجی نوروزی))
برچسب ها: زهرا حاجی نوروزی , اشعار زهرا حاجی نوروزی , شعر عاشقانه , دلنوشته عاشقانه

روز می رسد
شب می گذرد
و قطاری که تو در انتظار آنی ؛
هرگز نه می رسد
و نه می گذرد...
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب
امروز
کدام یک از
لبخندهایت را پوشیدهای
که اینقدر
دلنشین تر شدهای !!؟
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعر عاشقانه , دلنوشته عاشقانه

زنان ؛ دو دسته اند.....
زنانی که عاشق شدن را خوب بلدند ؛
و زنانی که معشوق بودن را....
اگر نمیتوان هر دو را باهم بود ؛
من ترجیح میدهم جزء دسته ی اول باشم! . .
چون میدانم ؛ میتوانم چنان عاشق استواری باشم ؛
که یکروز ؛ به یادم بیفتی!
و همین کافیست...... .
چه شیرین است مدام به خواب و خلوت تو آمدن !
وقتی حتی نتوانی به پلیس شکایت کنی!
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب

شب غزل چشمان تو را تمام کرد
من دیگر از چه بسرایم ؟
نگاه کن
اینک آفتاب ، از پنجره سر می کشد
و دستانش را پنهانی بر گیسوانم نوازش می دهد.
پنهان نمی کنم ... تو را دوست دارم
انکار نمی کنم
بگذار بفهمند...
خوش به حال آفتاب که زن نیست ...
خوش به حال آفتاب که من نیست ...
خوش به حال آفتاب که آهسته و نامرئی
همه جا هست
و هرکه را دوست دارد ، می نوازد بی ترس و بی واهمه
خوش به حال آفتاب که سوختن نمی داند ...
خوش به حال آفتاب که عاشق نیست ...
خوش به حال تو که خوابیده ای مثل کودکی تازه نفس
و اشک های مرا نمی بینی ...
خوش به حال همه ، حتی من ،
که عشق تو را به خاک می برم ...
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , اشعار چیستا یثربی , دلنوشته عاشقانه , شعر ناب
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.



























