
بايد كسی باشد
برای دوست داشتن
كسی باشد
كه وقتی تمامت را
گوشه ای گم ميكنی
بيايد
پيدايت كند...
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعرکده , گروه شعر در تلگرام

باید کسی باشد ،
که به خواب هایت سَرَک بکشد ...
جایِ فصلها را عوض کند ...
ستارهها را بچیند رویِ بالشتَت ...
دردهایت را بتکاند ...
ترسهایت را فراری دهد ...
دست به موهایت بکشد ،
و آرام درآغوش بگیردَت و بگوید :
آرام بخواب ،
بیدار که شدی، من اینجا هستم ...
((عادل دانتیسم))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعرکده , شعر بیداری

واژه ها
قد نمیدهند
ارتفاع دلتنگیام را...
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعرکده , شاعرانه

تو تنهايیات را شعر میكنی
او دود
ديگری سكوت
اما من رو برمیگردانم
و با آستین پیراهنام
چشمهايم را پاك میكنم ...!
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعرکده , شاعرانه

یک دوست داشتنهایی هم هست
که دلت برایش از دور ضعف میرود
که وقتی حواسش نیست
در دل دعایش میکنی
یک بوسه به سویش روانه میکنی،،،
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعرکده , شاعرانه

دل که تنگ باشد
دیگر مردو زن ندارد
اشک می دود تا گوشه چشمانت
و سُر میخورد روی گونه ها
دل که تنگ باشد
تنهایی اتاقت را
باخدا هم تقسیم نمیکنی !
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه

گاهی دلت می خواهد
در شلوغی روزگارش بیاید
تنگ در آغوشت بگیرد
بگوید:
تمام حواسم با توست!
با تو خوب من...!
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه

پشت
پلک های
تو
اما...!
نگاهی ست
که دوستش دارم
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه

دلیلی ندارد کسی که دوستش داشته ای
یک روز از چشمانت بی افتد
دلیلی ندارد او که پایِ رفتن داشت
تو هم یک روز از جایی بروی
دلیلی ندارد اگر گفت تقدیر چنین خواست
تو باورت شود که تقدیر
بی رحم است
نه جانم !
هیچ دلیلی.. هرجا هم که بودی بگو
آری! من روزی دوستش داشته ام
بگو او رفتن بلد بود نوشِ جانِ لحظه هایش
بگو او تقدیرش را چنین تیره و تار می بیند
می خواهد ببیند.. پس ببیند.
گاهی کسی می آید
بی دلیل می آید
با هزار و یک دلیل می رود
اما این هیچ دلیل نمی شود
که تو برایِ خودت
دلیل بیاوری که دیگر دوست داشتن نیست
دلیل بیاوری که پایِ ماندن نیست
دلیل بیاوری
که مردِ راهِ عشق
نیست!
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه
من تو را هرروز می بینم
حتی از دورترین فاصله
حتی وقتی دور تا دورِ خودم را
یک دیوار می کشم
تا مبادا عطری ؛ نگاهی ؛ حرفی
مرا یادِ تو بیاندازد
بی خبر از دلی که تقلا می کند
تو را صدا می زند
و مرا دیگر صاحبِ خود نمی داند
من تو را هرروز می خوانم
لا به لایِ کتاب هایِ بی ربطِ درسی
میانِ آگهیِ بازرگانی
میانِ زیرنویس هایِ فیلم هایِ دِرام
تو حتی در چمدان وقتی فکرِ رفتن می کنم پیدایی
میانِ تمامِ لباس هایم
کنارِ تمامِ دفتر هایم
و قدمهایت در کفش هایم
پیداست
حالا تو با چنین حضوری در من
در روزهایم ؛ در لحظه هایم
به راحتی با یک کلام
دستِ روزگار را در دستانِ من می گذاری
تا از من دیوانه ای دورِ گرد بسازد
که نامِ تو را بر تمامِ دیوارهایِ این شهر
حک خواهد کرد
و زیرِ لب تمامِ آوازهایی که روزی در خاطرش
برایِ تو شب به شب با دستِ نوازشگرش
لالایی می خوانده
خواهد خواند
و مردمی که به او به چشمِ یک بی چاره نگاه خواهند کرد
بی آنکه بدانند این دیوانه
تمامِ خود را روزی
جا گذاشته
و در عوض یک کلام نصیبش شده :
متاسفم !
من اشتباه کردم...
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه
امروز
کدام یک از
لبخندهایت را پوشیدهای
که اینقدر
دلنشین تر شدهای !!؟
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعر عاشقانه , دلنوشته عاشقانه

به تو که فکر می کنم،
جایی در سرم تیر می کشد... .
و من! باز هی به تو فکر می کنم... .
و هی باز، دردم می آید
از این به بعد بیا روبروی من بایست،
یک لبخند بزن و برو ... .
این یکی!
دردش بیشتر خواهد بود!... .
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه

دلتنگی
یک سکوت میخواهد
یک آغوش
که بوی عطر تورا
تنها
داشته باشد
که بدانی دورکه شد
هنوز هم آغشته باشد
از بوی تو...
دلتنگی
امنیت میخواهد.....
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ
ﺳﺎﻋﺖِ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ
ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ
ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﻨﯽ
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﻓﯽ
ﺑﺮﺍﯼِ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦِ ﺩﻭﺭِ ﮔﺮﺩﻥِ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﺮﺍﯼِ ﮔﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥِ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎ ﺍﻭ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ
ﺳﻼﻡ !
ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﮑﺎﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ
ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺯ ﻭ ﺑﺴﺘﻦِ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ
ﺑﺮﺍﯼِ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼِ ﺁﻧﮑﻪ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪﺍﺭ
ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻤﻊِ ﺷﻠﻮﻍ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭ ﺍﻭ ﺍﺻﻼ ﺍﺯ ﻓﮑﺮﺵ ﻫﻢ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻨﺪ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻟﺖ
ﺭﺧﺖِ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽ ﺷﻮﺭﯼ
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﻧﺎﻡِ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺴﯽ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺟﻤﻊِ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﯽ
ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺷﻮﯼ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡِ ﭼﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥِ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺶ
ﺁﻥ ﻃﺮﻑِ ﻣﯿﺰ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﻨﺠﺎﻥِ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ !
ﻋﺸﻖ ﺳﻪ ﺣﺮﻑ
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡِ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕِ ﻣﻤﮑﻦ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ
ﺳﺘﻮﺩﻧﯽ ... !
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: دلنوشته عاشقانه , عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعر ناب

باید معجزه ای بی آفرینم
مثلا وقتی تو دارد اخمت می آید
قبل از آنکه بنشیند رویِ صورتت
من بوسه بارانت کنم
که اصلا یادت برود اخم داشته ای
یا اینکه
وقتی من می خواهم با تو قهر کنم
قبل از فکرش مرا در آغوش بگیری
و من یادم برود اصلا برایِ چه می خواستم لوس شوم
قهر کنم .. و مهربانی هایم را
نثارِ بودنت نکنم ؟
باید معجزه ای بی آفرینم
که خنده هایمان به گوشِ دنیا برسد
تا همه بخندد
پیش از آنکه
اشک بر چشمانشان سرازیر شود ... !
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , دست نوشته های عادل دانتیسم , شعر عاشقانه

کاش دوست داشتنت
به مانند حرفهایی که در دهان مردم
می پیچد و دست به دست
می رسد به تمام شهر
می پیچید در دهانشان
شهر پر می شد از تو
و من پیروز میدان می آمدم
میان جمعیت برایت دست تکان می دادم
و فریاد می زدم
دیدی؟ گفته بودم دیوانه ام!
گفته بودم تو را میخواهم!
کاش دلهره هایم
رسوایم می کرد!
رسوایی گاهی آنقدرها هم بد نیست
وقتی پای یک تو در میان باشد
و یک منِ آواره ی عاشق
رسوایی معنا ندارد!
کاش می توانستم تمام قد
رو به روی چشمانت به ایستم!
نگاهت کنم
چشمانم را ریز کنم
نزدیکتر بیایم
و آرام بگویم
من عاشقِ
تو هستم
می فهمی؟
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعر عاشقانه , دلنوشته عاشقانه

به گمانم حواست به پاییز نیست
آمده است..
خیالم راحت است که
دیگر شمعدانی ها گل نمی دهند
و من بهانه ای دارم که به دلم بگویم
می خواست از این حوالی گذر کند دلم جان
اما...
آخر او تنها نشانه ی شمعدانی ها را دارد
تو هم نگرانِ چیزی نباش
خیالت تا می تواند در من پرسه می زند
فردا دستش را می گیرم
با هم به خیابان می رویم
زیرِ باران .. رویِ برگهایِ پاییزی
قدم می زنیم
خیالت برایم از تو می گوید
من برایش از تو می گویم
و به این همه دیوانگی می خندیم
بلند
بلند
بلند
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعر ناب , شاعرانه آرام

تقصیرِ ما نبود
عشق بی مقدمه پا در کفشمان کرد
بی آنکه بپرسد دنیایمان حرفهایمان
باورمان یکیست یا نه ؟
که بپرسد این من و تو
ما می شود یا نه ؟
چه بی فکریست این عشق
که نمی سنجد و بی مقدمه می آید
و جا خوش می کند
و می ماند
چه دیوانه ایم من که پایِ این بی فکری می ایستم
عاشقت می مانم
و مسافری می شوم که در ایستگاه می ایستد
و چشمانش به دربِ ورودی خشک می شود
تا بیاید؛ دستش را بگیرد
و بی هیچ حرفی از هرچه رفتن است
دورش کند
تقصیرِ ما نبود
مقصرِ لبخندِ تو بود
که در تمامِ خواب و بیداری و رویایِ من
از همان وقت که عشق را فهمیدم
که عشق را خواستم
پیدا بود تو؛ تنها تقصیرت این است که
همان رویایِ منی
من؛ تمامِ تقصیرم این است که
همه ی زندگی را خلاصه می کنم در تو
که می خندم برایِ تو
می بوسم برایِ تو
و آغوش تنها آغوشِ تو
و این
دنیایِ ما را از هم دور می کند
دور...
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , اشعار عادل دانتیسم , شعر ناب , شاعرانه آرام
نمی دانم
تو را به اندازهی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازهی تو!؟
نمی دانم ..
چون تو را دوست دارم نفس می کشم
یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم!؟
نمی دانم ..
زندگیام تکرار دوست داشتن توست،
یا تکرار دوست داشتن تو، زندگی ام !
تنها می دانم:
که دوست داشتنت
لحظه، لحظه، لحظهی زندگی ام را می سازد
و عشقت
ذره، ذره، ذره ی وجودم را !
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: شعر عاشقانه , شعر گرافی , عکس نوشته , اشعار عادل دانتیسم
بانو ...
مریض که می شوی
پرستار می شوم ...
می آیم و می نشینم کنار تخت دلتنگی ات
موهایت را
با دستانم نوازش می کنم
می روم و قرص ماه را برایت می آورم!
تب که می کنی
در حوض شب پاشویه ات می کنم
حوضی که همان قرص ماه در آن است
و پتوی نمدار ابر را
رویت می کشم
دستانت را در دستم می گیرم
و تا خود صبح برایت دعا می خوانم
غصه نخور نازنینم...
تا خورشید سلامی دوباره کند
خوب شده ای...
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: شعر عاشقانه , اشعار عادل دانتیسم , عادل دانتیسم , شعر ناب
این روزها
گفتن دوستت دارم !
آنـقدر ساده است که می شود آن را
از هر رهگذری شنید
اما فهمش
یکی از سخت ترین کارِهای دنیاست
سخت است اما زیبا !
زیباست
برای اطمینانِ خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی ...
هر دوره گردی "لیلی" نیست
هر رهگذری "مجنون "
و تو شریک زندگی هرکسی نخواهی شد !
_تا بفهمی و بفهمانی ...
اگر کسی آمد و همنشینت شد
در چشمانش باید
ردِ آسمان، ردِ خدا باشد
و باید برایش
از "من" گذشت
تـا به "ما" رسید ...
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: اشعار عادل دانتیسم , شعر عاشقانه , جملات عاشقانه , دلنوشته دلتنگی
خدا انگار چیزی می دانست
می دانست که شب چه سر عجیبی دارد ..
می دانست که اگر بشر ایمان نداشته باشد که
"همه شب ها صبح می شوند "
شب های زندگی اش را تاب نمی آورد ..
خدا می دانست که عاشقت خواهم شد ..
می دانست که اشک را آفرید
و چشمان مرا ..
گونه هایم اگر باغچه داشت؛
بهترین تمشک دنیا را تولید می کرد ...
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: عادل دانتیسم , شعر کوتاه , شعر , شاعرانه
آنقدر دعا کردم
تا پرنده شدم
اما حالا که این همه راه را
به سوی تو پَر زده ام
تو قیچی بدست
در پرچین نشسته ای
غافل از اینکه من
تو را بیشتر از پَرهایم دوست دارم.
((عادل دانتیسم))
برچسب ها: اشعار عادل دانتیسم , شعر کوتاه , عادل دانتیسم , شعر ناب
.: Weblog Themes By Pichak :.

























