این شرط را از اول گذاشتیم
که عشق به درد قصه هــا می خورد
من و تو بزرگ شده ایم
بهانه نمی گیریم
عاشق نمی شویم
دل تنگ هم؟؟! اصلا. . .
فقط گاهی با هم قدم می زنیم
زیر باران
در خنکای آخر اسفند
در حاشیه خیابان هایی که به هر دلیل
به هر سمت ادامه دارند
از هم سوال نمی کنیم
اصلا قلبمان را داخل کیفمان می گذاریم
تا درگیر ماجرا نشود
درگیر ماجرا نشدیم
پابند قراری شدیم
که نفسمان را به شماره انداحته بود
با قلبی که نمی دانم چرا از نفس نمی افتد
حالا تو هی به سفر برو
من مدام می گویم مهم نیست
ولی هر دو
بی آنکه به زبان بیاوریم
قبول داریم
عشق به شناسنامه نگاه نمی کند
باورت می شود
این دل دلِ بی دلیل
نامش عشق است
تو هر چه دوست داری صدایش کن . . .
((نیلوفر لاری پور))
برچسب ها: نیلوفر لاری پور , عکس نیلوفر لاری پور , شعر ناب , اشعار نیلوفر لاری پور
بیا یک ماه عاشق هم شویم.
بعد، دوباره به سر کار خود بر می گردیم.
و فقط به هم سلام می کنیم.
مثل دیروز.
اگر موافقی..
وقتی همه به خانه شان برگشتند؛
حوالی همین پرسه های هر روزه
منتظرم بمان....
من
معنای این نگاه مردد را،
نمی فهمم.
لطفا
یک بار دیگر،
در لحظه ای که نمی دانم؛
با بوسه ای
مرا غافلگیر کن.
((نیلوفر لاری پور))
برچسب ها: اشعار نیلوفر لاری پور , عکس نیلوفر لاری پور , شعر عاشقانه , شعر
.: Weblog Themes By Pichak :.