ای داد کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای هایهای عزا در گلو شکست
((قیصر امین پور))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شعرکده , شعر های عاشقانه
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شعرکده , شعر های عاشقانه
گلبرگ مرا حادثه باد گرفته ست
باغ از تن پاییزی ام ایراد گرفته ست
دلواپس آهوی خودم بودم و گفتند
یک بار دگر حیله ی صیاد گرفته ست
دلتنگ ترم از قفسی کهنه که فهمید
با دست خودش چلچله ای شاد گرفته ست
ماهم به سراغ شب این چشمه نیامد
چون برکه ی غمگین تو را یاد گرفته ست
دیشب همه زندگی ام سوخت در آتش
انگار خدا هرچه به من داد، گرفته ست
((مهسا تیموری))
برچسب ها: مهسا تیموری , ترانه های مهسا تیموری , ترانه سرا , شعرکده
ز نوش جاریت ای عشق ! آن چنان مستم
که سوی ساقی و ساغر ،نمی رود دستم
تمام آن چه در آیینه ی زمان جاری ست
نمایشی ست ز افسانه ای که من هستم
کدام توطئه فوّاره کرده هستی من
که هم دچار فرودست و هم فرادستم
ستیزهای عناصر چه می کند با من
که موج جنگ و گریزِ گسست و پیوستم؟
رهای کوه و در و دشت بودم و اکنون
دچار زخم خیابان و اخم بن بستم
سرم چو کوه در افلاک و پای من در خاک
از آن بلند سرانم که پای در پستم
به خویش وا بگذاریدم ای زمان و مکان
رها ز هر چه نبایست و هر چه بایستم
((بهمن رافعی))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: بهمن رافعی , شعر ناب , غزلسرا , اشعار بهمن رافعی
وقتی زبان، زبانه نباشد، سخن چه سود؟
وقتی نفس، ز جان ندمد، دم زدن چه سود؟
گلخانه های عاطفه وقتی خزانی اند،
گلخنده های نسترن و یاسمن چه سود؟
تا روزگار، قصه ی یلدای سینه هاست
در چشم مرد، سوسوی چشمان زن چه سود؟
بی چشمه ی حضور، سرابند آب ها
بی جاری روان، عطش آباد تن چه سود؟
تر قامتی که پرچم همت نمی زند
چتر بلند سایگی اش بر چمن چه سود؟
تا جان حصاری تن و ما زخمی من است
بی گاه و گاه، دم زدن از ما و من چه سود؟
خیزاب شعر، تن به اسارت نمی دهد
بر پیکرش زرفرف کف، پیرهن چه سود؟
((بهمن رافعی))
برچسب ها: بهمن رافعی , شعر ناب , غزلسرا , اشعار بهمن رافعی
لحظه ای که خسته ام
لحظه ای که روی دسته های نرم صندلی
یا به پایه های سخت میز
تکیه می دهم
مثل میهمان سرزده
پا به راه و بی قرار ِ رفتنم
فکر می کنم
میزبان من
اجتماع کور موریانه هاست
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شعرکده , شعر های عاشقانه
در کلبهی ترک زده مأوا چه میکنی؟
ای داغ! بر سرِ دلِ تنها چه میکنی؟
ای چشم! آبروی من است آنچه ریختی
رازِ مرا، نخوانده، هویدا چه میکنی؟
تقدیرِ ما توالیِ رنج است بیگمان
ای شادیِ نیامده! غوغا چه میکنی؟
ای روزگار! قاتلِ مردانِ بیشمار!
بر خلقِ سوگوار، دریغا چه میکنی؟
ای عشق! ای تو نیمهی امیدوارِ ما
در خیمهی مصیبتِ دنیا چه میکنی؟
پروردگارِ ما! همه دار و ندارِ ما!
ما بندهی توییم، تو با ما چه میکنی؟
((جویا معروفی))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: جویا معروفی , غزلسرا , شعر های زیبا , شعر های عاشقانه
من از چشم تو خواندم روز آغاز
که با این عشق کار دل تمام است
((قیصر امین پور))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شعرکده , شعر های عاشقانه
در چیست بودن تو، زبان را جواب نیست
حتی جواب هم بدهد، مستجاب نیست
تصویر بی نهایت تو، کثرتی رهاست
در حد آب و آینه و بوم و قاب نیست
ما را هنوز، با همه این دید تابناک
یارایی مقابله با آفتاب نیست
ما کودکیم و ذایقه ی خردسال ما
شایان دیرسالگی این شراب نیست
ای بازتاب آینه ها، از نگاه تو
در جان ما متاب کزین بیش، تاب نیست
با نغمه های جاری بیداریت هنوز
بیدار مانده ایم و تمنای خواب نیست
((بهمن رافعی))
برچسب ها: بهمن رافعی , شعر ناب , غزلسرا , اشعار بهمن رافعی
از آتش دل مجنون، تب جنون مانده
به یاد قامت فرهاد، بیستون مانده
ز بزم خسرو و شیرین و خسروانی ها
غبار خاطره بر طاق تیسفون مانده
پریده اند، پری پیکران جامه پرند
نگار ترمه و نقش گلابتون مانده
ز گاه پارس، که روزی ستون گیتی بود
شکسته بسته ای از چند سر ستون مانده
به جام جام شقایق، نگاه کن؛ کز عشق
چه داغ تیره ای از لکه های خون مانده
چه رفته است که از آن همه جمال درون
لعاب و رنگ فریبنده ی برون مانده
شب است و پر زده خورشید و ماه کوچیده
ستاره سوخته و سقف نیلگون مانده
((بهمن رافعی))
برچسب ها: بهمن رافعی , شعر ناب , غزلسرا , اشعار بهمن رافعی
هزار جاده ی پیچاپیچ، پر از مسافر سر در گم
پر از غریبه، پر از کولی، پر از مهاجر سردرگم
نه جاده ها که خیابان ها، خطوط گیج و گره خورده
هزار کوچه ی تو در تو، هزار عابر سر در گم
به چرخ چرخ زمین چرخان، به پیچ پیچ زمان پیچان
هزار سایه ی سرگردان، در این دوایر سر در گم
فضا گرفته و خواب آور، کلاف دود فرا گستر
زمان، نفس نفس تکرار، زمین معابر سر در گم
در این تراکم ویرانی، در این غریب پریشانی
کدام واژه کند تقریر، زبان شاعر سر در گم
شب است و آینه ها در خواب، زمانه در کفن مهتاب
نگاه پنجره های مات، بر این مناظر سر در گم
((بهمن رافعی))
برچسب ها: بهمن رافعی , شعر ناب , غزلسرا , اشعار بهمن رافعی
پرچین،پرچین،چمن چمن، در زنجیر
نیلوفر و ناز و نسترن، در زنجیر
پیچک پیچک،دویده تا شانه ی باغ
گیسوی چنار و نارون در زنجیر
پیچیده روان آب را گیسوی رود
خَم خَم،چین چین،شکن شکن،در زنجیر
این پرده ونرده ای که بر پنجره است
گوئی گوید،که زیستن در زنجیر
تنها نه روان ز تَنگ تن در فریاد
تن نیز درون پیرهن در زنجیر
هم،تن ها در اسارت گور و کفن
هم،گورکن و گور و کفن در زنجیر
ای دوست سخن از من و ما افسانه است
دیری است که رفته ما و من در زنجیر
روزی گفتی، گیسوی زن دام بلاست
امروز ببین گیسوی زن در زنجیر
داغ دل لاله را به هر خار مگوی
((بهمن رافعی ))
برچسب ها: بهمن رافعی , شعر ناب , غزلسرا , اشعار بهمن رافعی
اگر که آینه، یارای ژرف دیدن داشت
نگاه شیشه ای اش نیروی پریدن داشت
نه چشم آینه تنها که گوش پنجره هم
گشوده می شد و انگیزه ی شنیدن داشت
اگر رسالت تو خوب برگزیدن بود
زمانه نیز تو را شوق برگزیدن داشت
هزار چشمه ز دامان کوه سینه ی تو
چو آفتاب، توانایی دمیدن داشت
اگر نداشت زبان، ارتباط با ملکوت
غزل چگونه چنین شور پرکشیدن داشت
کجا به جوشش ابداع می رسید قلم؟
چگونه این همه یارای آفریدن داشت؟
((بهمن رافعی))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: بهمن رافعی , شعر ناب , غزلسرا , اشعار بهمن رافعی
شبیه آسمون یه کویری
با تو شبام ستاره بارون میشه
پلکاتو می بندی و دنیای من
تو عمق چشمای تو پنهون میشه
تو مقصد کوچ پرنده هایی
یه سرزمین دور ماورایی
یه جایی که هیچکی اونو ندیده
اون ور جنگلای استوایی
سکوت تو مرغای دریایی رو
کشونده ساحل واسه ی تماشا
موجا صدف به پای تو می ریزن
قدم که می زنی کنار دریا
بی تو زمین جاذبه ای نداره
تویی که می کشی منو به هر سو
حس می کنم شیشه عطرت این بار
شکسته تو دشت گلای شب بو
((مهسا تیموری))
برچسب ها: مهسا تیموری , ترانه های مهسا تیموری , ترانه سرا , شعرکده
حفظم تمام حرف هات را
بعد از سکو ت مان
در انزوای خاکستری اتاق
حفظم بر اندامم
کشیدگی انگشت هات را
در یک شنبه ی هماغوشی مان
در کوچه ی غروب زده ی
رسیدنم به انتظار
دغدغه ی رفتنت
تا روی هم خوابیدن عقربه ها
حفظم ضرب عاشقانه ی سازت را
پیچیدنم در تحریر آوازت را
حفظم تمام اما و اگرهای
ذهنت را
وقتی به خاطرم لبخند می زنی
وقتی به خاطرت گریه می کنم...
((فرناز مبردی))
برچسب ها: فرناز مبردی , اشعار فرناز مبردی , شعر های عاشقانه , شعر های تنهایی
عاشقی را چه نیازیست به توجیه و دلیل؟
که تو ای عشق!همان پرسش بی زیرایی
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شعرکده , شعر های عاشقانه
همه ی فلسفه های پیچیده ی زیستن و معنا
از سکه افتادند، دیروز
وقتی
در حاشیه ی بعد از ظهر خسته ی یک شنبه
با انبوهی از تارهای طراوت و سادگی و عشق
دکمه ی پیراهنم را
گره می زدی.
((مصطفي مستور))
برچسب ها: مصطفی مستور , اشعار مصطفی مستور , شعر ناب , شعر زیبا
وقتي كه دل دست هايم
تنگ مي شود براي انگشتان كوچكت
آن ها را مي گذارم برابر خورشيد
تا با ترکیبی از كسوف و گرما
دوري ات را معنا كنم.
((مصطفی مستور))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: مصطفی مستور , اشعار مصطفی مستور , شعر ناب , شعر زیبا
من شما را...
منظورم این است...
بگذارید این طوری بگویم، تا حالا...
من هرگز هرگز هرگز...
میخواهم بگویم شما را...
نمیدانید چقدر برای...
لعنت به کلمات...
آخ!
لعنت به کلمات...
((مصطفی مستور))
برچسب ها: مصطفی مستور , اشعار مصطفی مستور , شعر ناب , شعر زیبا
هر که پرسید دلت را چه کسی؟
خیره ماندم به همانی که تویی...
((مریم قهرمانلو))
برچسب ها: مریم قهرمانلو , شعر کوتاه , تک بیتی , شعر ناب
هوا سرد است
باید تنت را بپوشانم
با پیراهنی
تن پوشی
یا که نه
آغوشی !
((مریم یزدانی))
برچسب ها: مریم یزدانی , اشعار مریم یزدانی , شعرکده , عکس عاشقانه
آهسته
آهسته بادهای شرجیِ مرطوب
او خفته بر ساقه ی کوکب ها،
پَرِ مژگانش
مرزه ها روییده است،
من پنهان
پشت درختان
در باد،
سُریدنِ پوستش را
بَر علف می نگرم،
آهسته
آهسته بادهای شرجیِ مرطوب
اگر بیدار شود
آن گره افتد به ابروانِ طلا
همچون بندِ لحیمِ النگویی
یکی از ده جفت،
گویی جاده یی باستانی
مسدود گردد
به ریزش سنگ ها
و صخره ها
((زهرا زمان))
برچسب ها: زهرا زمان , اشعار زهرا زمان , شعر کوتاه , شاعرانه زهرا زمان
همچون کسی که برابر ِ حادثه ای
درون ِ تو ایستاده ام هنوز،
"دوستت دارم" و گویی شاخه ای سپید
به دهان می برم
تو اما اشتیاقی داری
به قدر نگهداری ِ یک گلدان...
((زهرا زمان))
برچسب ها: زهرا زمان , اشعار زهرا زمان , شعر کوتاه , شاعرانه زهرا زمان
زیبا
همچون ناسزا درشت است
بر من می بندی چون دروغ
به یک کودک!
تلألو نام ها را دارد
ملال کوپه های قطار بر تپه ها
که چون راه های تنفسی
باریک اند
((زهرا زمان))
برچسب ها: زهرا زمان , اشعار زهرا زمان , شعر کوتاه , شاعرانه زهرا زمان
نیست تدبیری بجز زنجیر هر دیوانه را
من که از زنجیر او دیوانه ام تدبیر چیست؟
((نیاز جوشقانی))
برچسب ها: نیاز جوشقانی , تک بیت ناب , کانال شعر , شعر های زیبا
حدود ساعت باران به وقت شرعي شعر
نشسته ام كه دوركعت غزل به جاآرم
بدون علم عروض وبدون آرايه
چقدرساده نوشتم كه دوستت دارم❣
((ظهیر مومنی))
برچسب ها: ظهیر مومنی , اشعار ظهیر مومنی , شعر ناب , شعر دوستت دارم
شب است و آینه ای در غبار می آید
به لب ترانه؛ به دستش انار می آید
نگاه کن که پس از سالها شکیبایی
نهال عشق تو اکنون به بار میآید
دل مناست همین طبع روشنی که فقط
برای از توسرودن به کار می آید
دلِ من است همین تکه تکه آینه ای
که با همیشه شکستن کنار می آید
سفر سه حرفیِ تلخی که حرف ها دارد
سفر بخیر عزیزم؛قطار می آید
((پانیذ حیدرگوی))
برچسب ها: پانیذ حیدرگوی , اشعار پانیذ حیدرگوی , غزلسرا , شعر های عاشقانه
کاش روزی در جمع خانوادگی تان
کنار پدرت
مادرت
برادرت
خواهرت
و خودت
من نیز باشم...
این زیباترین گروهِ "1+5" دنیا خواهد شد....
((علی یوسفی))
برچسب ها: علی یوسفی , اشعار علی یوسفی , شعر کوتاه , شعر ناب
مطالب جديد تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.