گلبرگ مرا حادثه باد گرفته ست
باغ از تن پاییزی ام ایراد گرفته ست
دلواپس آهوی خودم بودم و گفتند
یک بار دگر حیله ی صیاد گرفته ست
دلتنگ ترم از قفسی کهنه که فهمید
با دست خودش چلچله ای شاد گرفته ست
ماهم به سراغ شب این چشمه نیامد
چون برکه ی غمگین تو را یاد گرفته ست
دیشب همه زندگی ام سوخت در آتش
انگار خدا هرچه به من داد، گرفته ست
((مهسا تیموری))
برچسب ها: مهسا تیموری , ترانه های مهسا تیموری , ترانه سرا , شعرکده
شبیه آسمون یه کویری
با تو شبام ستاره بارون میشه
پلکاتو می بندی و دنیای من
تو عمق چشمای تو پنهون میشه
تو مقصد کوچ پرنده هایی
یه سرزمین دور ماورایی
یه جایی که هیچکی اونو ندیده
اون ور جنگلای استوایی
سکوت تو مرغای دریایی رو
کشونده ساحل واسه ی تماشا
موجا صدف به پای تو می ریزن
قدم که می زنی کنار دریا
بی تو زمین جاذبه ای نداره
تویی که می کشی منو به هر سو
حس می کنم شیشه عطرت این بار
شکسته تو دشت گلای شب بو
((مهسا تیموری))
برچسب ها: مهسا تیموری , ترانه های مهسا تیموری , ترانه سرا , شعرکده
.: Weblog Themes By Pichak :.