جوانیام
گوشهی آغوش تو بود
لحظهای صبر اگر میکردی
پیدایش میکردم
آغوشت را باز کردی
برای رفتنام
شاید حق با تو بود
من دیر شده بودم
دیر یا زود
مانند یک دستهی گل
باید که حسرتم را در بغل بگیرم و بروم
به خواستگاری آن زن ِ خاکی
که نه نخواهد گفت
آغوشش را باز خواهد کرد
و همه چیزم را خواهد گرفت
و من همه چیزم را به او خواهم بخشید
بی هیچ حسرتی
مگر این حسرت ابدی
که دهانم را میگیرد
دیگر چگونه بگویم که دوستت دارم ؟
((شهاب مقربین))
برچسب ها: شهاب مقربین , اشعار شهاب مقربین , شعر برف , شعر عاشقانه
برف اندوه می بارد
تو می روی که باز نگردی
تا برف اندوه
جای پای تو را
سفید کند ...
((بیژن جلالی))
برچسب ها: بیژن جلالی , شعر برف , شاعرانه برفی , اشعار بیژن جلالی
همه ی کلمات
معنای تو را میدهند
مثل گلها همه
که بوی تو را پراکندهاند
سکوت کردهام
که فراموشت کنم
اما مدام
مثل زنبوری سرگردان
رانده از کندویش
دورِ گلم میگردم
((شهاب مقربین))
برچسب ها: شهاب مقربین , اشعار شهاب مقربین , شعر برف , شعر عاشقانه
چون رد پای
پرنده ای بر برف
سراغ ترا دیگر
از هیچکس
نمی توان گرفت ...
-
((محمد شیرین زاده))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده , شعر برف
برف جاده را بست
تو نبودی
در مقابل تو زانو زدم
با چشمانی بسته
به چهرهات دقیق شدم
کشتیها نمیگذرند
هواپیماها در پرواز نیستند
تو نبودی
در مقابلات به دیوار تکیه دادم
با دهانی بسته
حرف زدم،
حرف زدم،
حرف زدم.
تو نبودی
تو را با دست خود لمس کردم
دستهای من روی چهرهام بود.
-
((ناظم حکمت))
ترجمه از ابوالفضل پاشا
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: ناظم حکمت , اشعار شاعران خارجی , شعر جهان , شعر برف
هر کس از دور تو را دیده دچارت شده است
دلبری کردنِ با فاصله کارت شده است
می زنی عطر و می آید همه جا از تو خبر
شهر انگار اتاقت شده اما بی در
مثل ترسیدن از زوزه ی گرگی در برف
منعکس می شود اندوه بزرگی در برف
می شود در دل هر زلزله آرام گرفت
با تو در حمله ی چنگیز سرانجام گرفت
رفتنت زخم زبانی ست که جا می ماند
استخوانی ست که در زخم رها می ماند
زندگی نیست میان من و این شهر شلوغ
زندگی بی تو فقط قول و قراریست دروغ
هیچکس نیست که تکرار تو باشد در من
مرد و مردانه فقط عشق بپاشد در من
کاش برگردی و پایان زمستان باشی
آخرین مرد به جا مانده ی میدان باشی
بعدِ یک عمر گرفتاری و دلمشغولی
قانعم با تو به یک زندگی معمولی
با تو در دورترین شهر قدم بردارم
با همین زندگی ساده که در سر دارم
می گذاری تو به تنهایی من پایت را
می نشینی که خودم هم بزنم چایت را
خواب دیده ست تو را مثنویِ تازه ی من
پر شد از عطر تو اندوه بی اندازه ی من
تو که بیگانه ترین مرد به این زن شده ای
کشورش بوده ای و قسمت دشمن شده ای
گوشه ی دنج اتاقی وطنت خواهد شد
هر کسی غیر من افسوس زنت خواهد شد
بس که آوردن هر خاطره مشروط به توست
خسته ام از تو و هر چیز که مربوط به توست
گر چه آغاز شده جنگ جهانی در من
و بعید است تو هم زنده بمانی در من
کاش برگردی و پایان زمستان باشی...
آخرین مرد به جا مانده ی میدان باشی
مرگ در جیب کتت باشد و نزدیک شوی
اسلحه رو به من، آماده ی شلیک شوی
ماشه را می کشی و تیر خلاصت را...بنگ
ترسم این است که دور از تو بمیرم دلتنگ
-
((سمیه قبادی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: سمیه قبادی , غزلسرا , شعر فاصله , شعر برف
نگاه کن
کمی از برف مانده است روی قلهها
کمی از برف روی موهایت
روی سالهایی که از شانههای تو دور بودهام!
-
((ناهید عرجونی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: ناهید عرجونی , شعر برف , شعر تنهایی , شعرکده
اگر دری میان ما بود ،
می کوفتم در هم می کوفتم
اگر دیواری میان ما بود ،
بالا می رفتم پایین می آمدم فرو میریختم
اگر کوه بود ، دریا بود
پا می گذاشتم بر نقشه ی جهان
و نقشه ی دیگری میکشیدم
اما میان ما هیچ نیست
هیچ!!
و تنها با هیچ ، هیچکاری نمیشود کرد....
((شهاب مقربین))
👇👇👇
برچسب ها: شهاب مقربین , اشعار شهاب مقربین , شعر برف , شعر عاشقانه
دستِ سردم
از چه می لرزی؟
پنجره را ببند
مداد را بردار
دوباره شعرهای عاشقانه بنویس!
- نه
این زمستان از پنجره نیامده است
((شهاب مقربین))
👇👇👇
برچسب ها: شهاب مقربین , اشعار شهاب مقربین , شعر برف , شعر عاشقانه
در گذرگاهى چنين باريك
در شبى اين گونه دل افسرده و تاريك
كز هزاران غنچهی لب بستهى اميد
جز گل يخ، هيچ گل در برف و در سرما نمىرويد.
با گريز ابرِخشم آهنگ
سينهام را باز خواهم كرد
همره بال پرستوها
عطر پنهان ماندهى انديشههايم را
باز در پرواز خواهم كرد.
((سیاوش کسرایی))
👇👇👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر عطر , شعر پرواز
دیروز را بسیار دنبالت گشتم
اما پیدایت نکردم
گفتند تو را دیدهاند
که تودهای برف شدهای
و بر بلندترین قله نشستهای
باور نکردم
تا اینکه خودت آمدی
و ذره ذره
آب شدی بر جنازهام
((کژال ابراهیم خدر))
ترجمه: فریاد شیری
👇👇👇
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , کژال ابراهیم خدر , شعر جهان , شعر برف
هزار پرنده عاشق
در سَرم میخوانند...
دلم کبک تنهاییست...
بیحرف...
سر در برف...
((محمد ابراهیم جعفری))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: محمد ابراهیم جعفری , شعر عشق , اشعار محمد ابراهیم جعفری , شعر برف
هنوز باران را بی چتر
برف را بی دستکش
و چای را بی قند دوست دارم؛
سفر را اگر هنوز بی چمدان دوست داری
قرارمان همین پاییز،،،
((مهناز میرنصیری))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: مهناز میرنصیری , شعر پاییز , شعر قرار , شعر برف
«دوست داشتن»
كتابی كه حروفش از برف است...
در تاريكی راه میرويم،
با حرارت انگشت هایمان میخوانيم!
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودی , شعر دوست داشتن , شعر برف , شعر تاریکی
زمستان گذشته است و هنوز
آرزوهای ما
در سرمای گذشته خراب میشوند
بهار دیوانگان مبارک است
به جای برف
کوه ها آب میشوند...
((رضا زاهد))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: رضا زاهد , اشعار رضا زاهد , شعر کوه , شعر برف
خودت که سنگ صبور باشی
به نیابتِ سنگ
صدای چند تکه شدن سینه اَت را می شنوی
آدمی شبیه چه می شود در برودت ویرانی ؟
هی نازنینی که چَشم هایت
آیین آتشکده هاست
به اندازه ی یک ترانه
برف را
از دهانم دور کن ...
((نصرت الله مسعودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: نصرت الله مسعودی , اشعار نصرت الله مسعودی , شعر برف , شعر آتش
صدای تو را دوست دارم
صدای تو از "آن" و از جاودان میسراید
صدای تو از لالهزاران که بر باد
صدای تو از نوبهاران که در یاد میآید
صدای تو را،
رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم...
((اسماعیل خویی))
برچسب ها: اسماعیل خویی , اشعار اسماعیل خویی , شعر برف , شعرکده
تمام جاده از برف پوشیده شده،
دو نفر در سکوت و تاریکی ایستاده اند.
یکی می رود پارو بیاورد،
یکی تا بهار صبر می کند...
((علی راد))
برچسب ها: علی راد , اشعار علی راد , شعر برف , شعر رفتن
با ترس هایم پیر شده ام
یکی همین که
وقتی خیلی سرد می شود
و برف می بارد
می ترسم تو
آن پیراهن یقه بازِ گلدار کتانی را
هیچوقت دیگر نپوشی
ترس هایم را دوست دارم
((مودب ميرعلايي))
برچسب ها: مودب میر علایی , اشعار مودب ميرعلايي , شعر برف , شعر عاشقانه
زنگ کاردستی
یا پارو میساختم یا نردبان
آقای شرقی میگفت:
نردبان و پارو
نشانه ترقی و ثروت است.
"یادش بهخیر"
حال در پشتبام خانهای
برف پارو می کنم
و نردبان، وسیلهایست
که مرا به پایین میبرد...!
((اکبر اکسیر))
برچسب ها: اکبر اکسیر , اشعار اکبر اکسیر , شعر پارو , شعر پشت بام
در این پولک افشان
جهان، ناگهان، بارِ دیگر جوان است:
چه اندوه اگر میگذارد مرا همچنان پیر؟
چه برفی!
چه برفی!
چه پاکیزه آرامشی، با چه ژرفای ژرفی!
((اسماعیل خویی))
برچسب ها: اسماعیل خویی , اشعار اسماعیل خویی , شعر برف , شعرکده
برف می بارد و شکسته می شود
شاخه ، شاخه پیکرم
من درخت بی برم ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شعر برف , شعر درخت , شاعر بارانی
هیچ برفی را به یاد ندارم
جز آن برفی که
رد پایت
بر آن نقش بست
برفی که هنوز سرمایش
عمق استخوان هایم را
می سوزاند ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شعر برف , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده
زمستان خودش
به اندازه کافی
سرد هست
تو با رفتنت
سرد ترش نکن ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شعر زمستان , شعر برف , اشعار محمد شیرین زاده
تنها یکبار
می توانست
در آغوشش کشند،
و می دانست – آن گاه
چون بهمنی فرو می ریزد
و می خواست
به آغوشم پناه آورد
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بام های کاگلی
و من او را
چون شاخه یی که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می داشتم
((بیژن الهی))
برچسب ها: بیژن الهی , اشعار بیژن الهی , شعر برف , شعرکده
رد پایت
بر برف
این غم انگیز ترین
شعر جهان است ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شعر برف , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار...
((فاضل نظری))
برچسب ها: فاضل نظری , اشعار فاضل نظری , شعر کوتاه , کانال ادبی در تلگرام
سرزده باش!
مثل برفی در اول آذر...
ذوق مرگم کن
با آمدنت...
((زهرا سرکارراه))
برچسب ها: زهرا سرکارراه , شعر برف , شعر کوتاه , اشعار زهرا سرکارراه
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.