شعر های باران خورده ....

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست

حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

((فاضل نظری))

مزن تیر خطا! آرام بنشین و مگیر از خود

تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت

((فاضل نظری))

👇👇👇

به روز وصل چه دل بسته‌ای که مثل دو خط

به هم رسیدن ما نقطه جدایی ماست

((فاضل نظری))

👇👇👇 

روز ازل هم گریست آن ملک مست

نامه‌ی تقدیر را که بست به بالم

((فاضل نظری))

👇👇👇  

یک‌ عمر برای تو غزل گفتم و افسوس

شعری که سزاوار تو باشد نسرودم

((فاضل نظری))

👇👇👇  

وداع کردی و گفتی که بازمی‌ گردی

چقدر لحنِ تو وقتِ دروغ شیرین است...

((فاضل نظری))

👇👇👇 

تکرار نقش کهنه‌ی خود در لباس نو

بازیگریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست!

((فاضل نظری))

👇👇👇 

به تن تبعید شد روح عدم پیمای من ای عمر

بگو بر شانه باید برد تا کی بار هستی را؟

((فاضل نظری)) 

👇👇👇 

خنده‌های عیش ما جز خودفراموشی نبود

این هم از مستی که فرمودی، بگو شادی کجاست؟

((فاضل نظری))

👇👇👇 

من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه

تیرم به خطا می رود اما به هدر، نه

دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است

سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر، نه

با هرکه توانسته کنار آمده دنیا

با اهل هنر؟ آری ! با اهل نظر ؟ نه

بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور

پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟

یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد

یک بار دگر، بار دگر، بار دگر نه

((فاضل نظری))

👇👇👇 

گرچه در ظاهر از تو بی‌خبرم

هیچ‌کس جز تو نیست در نظرم

به قفس راضی‌ام! فقط گاهی

فکر پرواز می‌زند به سرم

مرگ حق من است در هرحال

من که از حق خود نمی‌گذرم

پدرم اهلی بهشت نبود

من هم از تیره‌ی همان پدرم

رود و دریا و ابر و بارانم

که به پایان نمی‌رسد سفرم

((فاضل نظری))

👇👇👇 

کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من

صدای پر زدن مرغ های دریایی‌ست

((فاضل نظری))

👇👇👇 

در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز

آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی

((فاضل نظری ))

👇👇👇 

‏یک روز دیگر کم شد از عمرت! مبارک باد

امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی ...

((فاضل نظری))

👇👇👇 

عقل بیهوده سر طرح معما دارد

بازی عشق مگر شاید و اما دارد...

((فاضل نظری))

 👇👇👇   

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند

قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد...!

((فاضل نظری))

https://t.me/mohammadshirinzadeh

زندگی را خواب می‌دانستم اما بعد از آن

تازه می‌بینم حقیقت‌ ها خیالی‌تر شده است

((فاضل نظری))

نرگس آتش پرستی داشت

شبنم می فروخت

با همان چشمی که میزد زخم،

مرهم می فروخت

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

عشق حق داشت اگر تور نیانداخت به آب

برکه ی بخت من از ماهی دلمرده پر است

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی

ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی

از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز

درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی

آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!

انگار نفهمیدی و انگار ندیدی

ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم

ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی

گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!

خوش باش که یک چند در این راه دویدی

((فاضل نظری)) 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

سرو من صبح بهار است 

به طرف چمن آی

تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

به رویم باز کن میخانهٔ چشمی که بستی را

ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

به هم شبیه، به هم مبتلا، به هم محتاج

چنان دو نیمه‌ی سیبی که هردو نیم به هم

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

سرزمین مادری، رویای اجدادی کجاست؟

مردم این شهر می پرسند آبادی کجاست؟ 

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی است

در به در، در پی گم کردن مقصد رفتیم

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است 

مگذار درددل کنم و دردسر شود

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

حال همه خوب است، من اما نگرانم

((فاضل نظری))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

 آیینه ‌وار خیره به تنهایی توأم 

آری سکوت،ساده ترین راه گفت‌وگوست

((فاضل نظری ))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee