نم باران نشسته روی شعرم دفترم یعنی ...
نمیبینم تو را ابری ست در چشم ترم یعنی
سرم داغ است یک کوره تبم انگار
فقط یکریز میگردد جهان دور سرم یعنی ...
تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستی ام نابود شد بال و پرم یعنی ..
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم کافرم یعنی ؟!...
تن تو موطن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه میماند بجا خاکسترم یعنی ...
نشستم چای خوردم شعر گفتم شاملو خواندم
اگر منظورت این ها بود ... خوبم ... بهترم یعنی !!...
((مهدی فرجی))
👇👇👇
برچسب ها: صبا اکبری , دکلمه های صبا اکبری , مهدی فرجی , غزلسرا
تو را دل برگزید و کار دل شک برنمیدارد
که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
((عبدالحسین انصاری))
👇👇👇
برچسب ها: صبا اکبری , دکلمه های صبا اکبری , عبدالحسین انصاری , غزلسرا
من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر، نه
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر، نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری ! با اهل نظر ؟ نه
بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر نه
((فاضل نظری))
👇👇👇
برچسب ها: صبا اکبری , دکلمه های صبا اکبری , فاضل نظری , اشعار فاضل نظری
گرچه در ظاهر از تو بیخبرم
هیچکس جز تو نیست در نظرم
به قفس راضیام! فقط گاهی
فکر پرواز میزند به سرم
مرگ حق من است در هرحال
من که از حق خود نمیگذرم
پدرم اهلی بهشت نبود
من هم از تیرهی همان پدرم
رود و دریا و ابر و بارانم
که به پایان نمیرسد سفرم
((فاضل نظری))
👇👇👇
برچسب ها: صبا اکبری , دکلمه های صبا اکبری , فاضل نظری , اشعار فاضل نظری
.: Weblog Themes By Pichak :.