نگار من!
امید نوبهار من
لبی به خنده باز کن
ببین چه گونه از گلی
خزان باغ ما
بهار میشود!
-
((سیاوش کسرایی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: سیاوش کسرایی , شعر خنده , شعر خزان , شعر بهار
شناور سوی ساحل های ناپیدا
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما با هم
تلاش پاک ما توام
چه جنبش ها که ما را بود روی پرده دریا
شبی درگردبادی تند روی قله خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بی پیوندمان بر آب
از آن پس در پی همزاد ناپیدا
بر این دریای بی خورشید
که روزی شب چراغش بود و می تابید
به هر ره می روم نالان به هر سو می دوم تنها
((سیاوش کسرایی))
👇👇👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر شب , شعر تنهایی
بردار سر ز خاک
ای نازنین نهال
بر بازوان من بنه آن ساقهای تُرد
در گردنم بپیچ
بر پیکرم بتاب
بالا بگیر و بر شو در بام نیمروز
پُر کن به جامِ سبز
می از خونِ آفتاب
باشد به روزگاری از عهدِ ما نه دور
بینم به سایبانِ تو خورشیدِ باده را
بینم به پایکوبی مستانه و سرود
انبوهِ خستگانِ غم از دل نهاده را
((سیاوش کسرایی))
👇👇👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر خیال مرگ , شعر ناب
در زیر تاق این شب دل مرده ، نغمه ای
جز تلخ مویه نیست
نه نه دگر در آ ی دلا ویز شب شکاف
آهنگ و زنگ آن جرس راه پویه نیست
ای دور مانده چه تنهایی !
وقتی تمام عاطفه هایت را
یک جا به یک نفس
نابود می کنند
تا می روی خبر بگیری از گل یک شمع
می بینی ای دل غافل
ان شمع های ، پر گرفته همه دود می کنند
((سیاوش کسرایی))
👇👇👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر شمع , شعر عاطفه
در گذرگاهى چنين باريك
در شبى اين گونه دل افسرده و تاريك
كز هزاران غنچهی لب بستهى اميد
جز گل يخ، هيچ گل در برف و در سرما نمىرويد.
با گريز ابرِخشم آهنگ
سينهام را باز خواهم كرد
همره بال پرستوها
عطر پنهان ماندهى انديشههايم را
باز در پرواز خواهم كرد.
((سیاوش کسرایی))
👇👇👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر عطر , شعر پرواز
گوشم فرودگاه صداهای بی صداست
باور نمی کنی!!
اما من پچ پچِ غمینِ
تصاویرِ عشق را
محبوس و چارمیخ
به دیوار، سال ها
پیوسته باز می شنوم
در درونِ شب...
((سیاوش کسرایی))
👇👇👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر فرودگاه , شعر عشق
ای عطر ریخته
عطر گریخته
دل عطردان خالی و پرانتظار توست
غم یادگار توست
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر غم , گروه شعر در تلگرام
در کوچه، همچنان
جنگ بزرگ باد و مباد است
بحث بلندِ بود و نبود است
بر بوم سرخْفام خیابان
گل گل، آتش و دود است
در باغهای سادهٔ سهراب
در درههای پر مه و مهتاب و برگ و باد
رشد بهار نیمهتمام است
((سیاوش کسرایی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر باد , شعر کوچه
ملال ابرها و آسمان بسته و اتاق سرد
تمام روزهای ماه را
فسرده مینماید و خراب میکند
و من به یادت ای دیار روشنی کنار این دریچهها
دلم هوای آفتاب میکند...
((سیاوش کسرایی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ملال , شعر ابر
باور نمیکند دل من مرگ خویش را
نه نه.. من این یقین را
باور نمیکنم
تا همدم من است نفسهای زندگی
من با خیال مرگ،
دمی سر نمیکنم
((سیاوش کسرایی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر خیال مرگ , شعر ناب
در بهار پر گل این بوستان
دست من تک ساقه پاییز ماند
برگهای خشک عشقی سوخته
بر فراز شاخه ها آویز ماند
گرچه دیگر آسمان ها تیره است
شب ز دامان افق سر می کشد
باز با پرواز مرغان بهار
آرزویی در دلم پر می کشد
می فریبد دل به افسون ها مرا
می سراید بر من این آواز ها
بال دارد بال دارد مرغ عشق
باز خواهد کرد او پروازها
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ناب , شاعرانه های زیبا
دستم گرفتند
چشمم گشودند
راهم نمودند
آموزگاران
آرام راندند
ناکام رفتند
بی نام خفتند
آن نامداران
((سیاوش کسرایی))
https://telegram.me/sherebarankhorde
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ناب , شاعرانه های زیبا
صبح شسته رفته بود و جاده
دره های نیم خفته را
روی دوش می کشید
تا بلند آبی افق
ابرها گشوده بادبان
پشت سر نهاده آشیان کوه
پر کشان
مقصد گریزشان جزیره ی پریده رنگ ماه
بحر
فرش نیل تاب
با لبی نهان و پیچ پیچی به جان
مرغ ها به جانش اوفتاده در چرا
سبزِ سبز
خاک و آسمان
ضربه ی تبر شنیده می شد از نهفت بیشه زار
باد
گاهواره بسته بر کبوده ها
می دوید خوش خوشک سبک ز روی شاخه ها
آن زمان که آفتاب
تیغ می کشید
تا کلاه برق پوش قله را به سوی دره کج کند
من شکوه این سپیده را
با سرود نامت ای ستوده می شکافتم
روی واژه های شبنم شبانه
می شتافتم
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ناب , شاعرانه های زیبا
آری شبی ست شسته به تاریکی و به خون
در خاطرم ولی
شمعی چراغداری خود را
در راه سرخ صبحدم آغاز می کند
اینجا سرای بسته خاموشی ست
اما
در من پرنده ای ست که آزادی تو را
یکریز در ترانه اش آواز می کند
پاییز قلب هاست
اما دلم به حوصله مندی درین هوا
پروردن بهار دگر ساز می کند
با شمع و با پرنده و با عطر نوبهار
حبسم به یک قفس
ای جان آفتابی عشق ای سپید فام
دست بلند تو
کی تیغ می کشد
کی در به بستگان غمت باز می کند؟
(((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , عکس سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ناب
در کف من طلسم سیـاهی است
یادگـاری است از روز باران
ریشـه ای از درختی است وحشی
ریـشه عشق تلخ و تبـاهی است
دوست دارم طلسم سیـاهم
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر کوتاه , شعر ناب
باور نمی کند دل من مرگ خویش را
نه نه من این یقین را
باور نمی کنم
در من چه وعده هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دست ها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شود ؟
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر کوتاه , شعر ناب
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
كنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در بَرَم بی تابه امشب
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ناب , شعر زیبا
شما ای قله های سرکش خاموش
که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید
که بر ایوان شب دارید چشم انداز رویایی
که سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می کوبید
که ابر آتشین را در پناه خویش می گیرید
غرور و سربلندی هم شما را باد
امدیم را برافرازید
چو پرچم ها که از باد سحرگاهان به سر دارید
غرورم را نگه دارید
به سان آن پلنگانی که در کوه و کمر دارید.
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , شاعرانه سیاوش کسرایی , شعر ناب , اشعار سیاوش کسرایی
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بیتابه امشب
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ناب , شعر زیبا
شناور سوی ساحل های ناپیدا
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما با هم
تلاش پک ما توام
چه جنبش ها که ما را بود روی پرده دریا
شبی در گردبادی تند روی قله خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بی پیوند مان بر آب
از آن پس در پی همزاد ناپیدا
بر این دریای بی خورشید
که روزی شب چراغش بود و می تابید
به هر ره می دوم نالان به هر سو می دوم تنها
((سیاوش کسرایی))
برچسب ها: سیاوش کسرایی , اشعار سیاوش کسرایی , شعر ناب , شعر ساحل
.: Weblog Themes By Pichak :.