
نقطهی امن منی
هر شب دستم را روی قلبم میگذارم
با خودم تکرار میکنم،
تو را به هیچ چیز ترجیح ندادهام
بیبهانه مال من باش
((نسیم دادستان))
برچسب ها: نسیم دادستان , اشعار نسیم دادستان , شعر کوتاه , شعر ناب
_jdov.jpg)
عشق وحشی ست
و وحشی تر از آن
عشق است
ما دو خط بودیم
همیشه موازی
همیشه موازی
در حالی که نمی دانستیم
خط دایره یی ست
به شعاع بی نهایت
من در کنار تنهایی
تنهایی
در کنار تو
من به تو
از رطوبت به شن
نزدیک تر
انگشتان تو
نت های موسیقی را
پرواز می دهد
و ساق پای تو
مفهوم الکل است
C2
H5
O
H
ای که بلوغ آفریقا را در پستان هایت ارمغان می کنی
امشب چشمانت را به من بده
تا با شعله آن
سیگاری روشن کنم
امشب چشمانت را به من بده
امشب چشمان آسمانیت را به من بده
چرا که
انتظار باران
باران را
به تاخیر میندازد
((کیومرث منشی زاده))
برچسب ها: شعر عشق , شعر ناب , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

من به ماه نگاه میکردم
تو به اشارهی انگشتانم
بگو
آن ماه
آن ماه شکسته
در میان آبها چه میخواست
که نگاه
عیانِ دیدار است
در وقتِ تماشا...
((فرناز جعفرزادگان))
برچسب ها: فرناز جعفرزادگان , اشعار فرناز جعفرزادگان , شعر ناب , شاعرانه

تو را یافتم
به سان قلبی که تپش را
و آوازی که هوا را
که اگر نبودیم
زمان فرصت دیدار، نداشت
در دوستت دارم همیشه چیزی جا مانده
نام تو آن حروف ازلیست
که سالها پیش از بیگ بنگ
مرا صدا زد
و از دوستت دارمها آسمان روشن شد
آینده را به یاد نمیسپارم
بودن،
رازیست که قبل از آن که تو،
من و ما باشیم،
دوستش میداشتم
((فرناز جعفرزادگان))
برچسب ها: فرناز جعفرزادگان , اشعار فرناز جعفرزادگان , شعر ناب , شاعرانه

شلاق شب
بر گردهی آسمان
تا تکههای تاریکی که ریخته
بر بکارت ماه
گور به گور شده
هر چه من و تو
از ما چه مانده
جز منهایی تنها
وامانده در گورابی مردهخوار
((فرناز جعفرزادگان))
برچسب ها: فرناز جعفرزادگان , اشعار فرناز جعفرزادگان , شعر ناب , شاعرانه

نگاه کوچه سنگینه
خیابونا پر از دوده
یه کم با من مدارا کن
برای رفتنت زوده
بهم دستامو پس دادی
میگی سردن نمی گیری
دیگه یاغی شدی حالا
منو گردن نمیگیری
تو این روزا بدون من
دچار شک و تردیدی
بهاری بودم اما تو
منو پاییز می دیدی
تو این راهی که بن بسته
بدون من داری ...میری ؟
یه کم شک کن به این رفتن
بری بی وقفه می میری !
((الهه دهقان))
برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

یا بر لبم زخمیست پیراهن دریده
یا درسرم نعشی است برغم آرمیده
حالم دقیقا حال بابا طاهر است و
گاه از دلم باید بنالم گاه دیده
هی با ترحم می کندبرمن نگاهی
هر کس که اوصاف خیانت را چشیده
شاید بنام زندگی... اما خداوند
من را برای صرف اندوه آفریده
فال مرا حتما گرفته بعد از آنکه
ته مانده ی فنجان خود را سرکشیده
می ریزد آوار دلم با بهمنی که
خاکسترش در بغض انگشتم خمیده
ای کاش میدانستی از عشقت برایم
مانده است کِرمِ کالی وسیبی نچیده
در انتظارت،انتظارت ،انتظارت
چشممنیاسوده است یک دم تا سپیده
من با هجای دوستت دارم به لب ها
آورده ام زخمی که تَن تَن تن دریده
-
((فاطمه شایگان (هیراب)
برچسب ها: فاطمه شایگان , اشعار فاطمه شایگان , شعر ناب , شعرکده

وقتی که قنوت مان از گریه نَشت کرد
وَ تهِ بن بست سبابّه های پوشالی
نای مُرده ای
با لهجه ی مشقی
سر داد فریاد را..
شب دهانش را گِل گرفت
تا بادهای گرگینه روی نُت قلب باکره ام
از نبودت زوزه ی خون بخوانند
حالا جنون سرباز شده
ردّ پوتینش
همه جای وجودم را جویده
سُر می خورد گلاسه ی شقیقه ام از فکر تو!
آواز انفرادی
آواره دَف می زند
با بند بندِ استخوان زبانم
توله های شعر کولی وار در سرم میرقصند
و سکوت
هیسسسسس را فریاد می زند...
((فاطمه شایگان (هیراب)
برچسب ها: فاطمه شایگان , اشعار فاطمه شایگان , شعر ناب , شعرکده

غم می خورم لباس دلم تنگ می شود
تارش به مو رسیده؛بدآهنگ می شود
موجم که خواست تا بزند سر به ساحلت
دیدم که بخت بد ،دلت از سنگ می شود
آنقدر در خیال تو را می کشم نفس
در جای جای سینه ی من جنگ می شود
قلب تو را قدم به قدم فتح می کنم
تیمور من بخاطر تو لنگ می شود
همراه با ستاره ی قطبی در آسمان
قلب من فلک زده آونگ می شود
بی روسری طواف خیالت که می کنم
پیشانی ام نشانه ی صد انگ می شود
گاهی برای خودم نه ،دلم برای تنت
جای تمام بی کسی ام تنگ می شود
((فاطمه شایگان (هیراب)
برچسب ها: فاطمه شایگان , اشعار فاطمه شایگان , شعر ناب , غزلسرا

شاعران اینگونه اند
دلتنگ که می شوند
جز چند خط شعر
و چند هزار غصه
پناهی ندارند که ببارند ...
((کیمیا جافریان))
برچسب ها: کیمیا جافریان , اشعار کیمیا جافریان , شعرکوتاه , شعر ناب

به خاطرات پناه می برم
بین روزها ورق می خورم
وهرچه قدر فکر می کنم
دلیل خنده را
درعکس های گذشته نمی فهمم
ما بی دلیل
درقاب می خندیم
وبه هزاردلیل
بدون چهارچوب
گریه می کنیم
((الهه دهقان))
برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

در شهر ، دلبری که بخندد به ناز نیست
عشقی که آتشم بزند بر نیاز نیست
برق صفا نمانده به چشمان دلبران
دیدار هست و دیدهی عاشق نواز نیست
ساقی مریز باده که میدانم این شراب
مرد افکن و تب آور و مینا گداز نیست
رازیست بر لبم که نخواهم سرودنش
مردیم از این که محرم دانای راز نیست
مردم اگر چه قصهی ما ساز کرده اند
ما را زبان مردم افسانهساز نیست
آن گل به طعنه گفت که در بزم درد ما
روی نگار و جام می و اشک ساز نیست
ای تازه گل مناز به گلزار حسن خویش
ناز این همه به چهره ی گلهای ناز نیست
سوزم چو لاله در دل صحرای زندگی
نازم به بخت ژاله که عمرش دراز نیست
((فرخ تمیمی))
برچسب ها: شعر دلبر , شعر ناب , غزلسرا , شاعرانه آرام

ای دختر زیبا
تو نه شاعر هستی و نه نقاش
ولی من هستم
اما چه کسی این را می داند
که این چشمان توست که همه شب
این شعرها را دزدکی به من می دهد
چه کسی می داند
این انگشتان توست
که نقاشی هایم را می کِشد
من از این می ترسم
چشم ها و انگشتانت
این راز را بر ملا سازند و
به خیابان و محله و اهل دنیا بگویند
در واقع این مَرد
نه شاعر ست و نه نقاش
((شیرکو بی کس))
برچسب ها: شیرکو بی کس , اشعار شاعران خارجی , شعر ترجمه , شعر ناب
![]()
خوابم نمی برد
خوابم نمی برد
یک لحظه چشم های تو را دیدم
یک بار یک ستاره که از شب گذشته بود
تند صدایم زد
عاشق شو
بار دگر اگر صدای مرا بشنوی
بدان که این صدا
صدای آخر دنیاست
خوابم نمی برد
خوابم نمی برد
خوابم نمی برد
تا آن ستاره باز صدایم زند
حتا اگر صدا
صدای آخر دنیا باشد
((رضا براهنی))
برچسب ها: رضا براهنی , اشعار رضا براهنی , شعر کوتاه , شعر عشق

چنان ست به جهان
که زمین به زمان
آفتاب به آسمان
و باران به خاک
دست می برد به آغاز
و میآفریند خود را
زن
در چشمه ی نام آبتنی می کند
تا بکارت تعمیدی دوباره یابد
مدام می باید بود
که بدانیم این مکرر را
از لیلیث تا ابد الاخر
از هر نام
یک الهه بر می خیزد
تا حیران کند
خدایان را
اگر جهان را
زندگی را دونیم کنند
نیمی زن است و
نیمی دیگر هم زن
پشت زیبایی جهان زنی خوابیده
((فرناز جعفرزادگان))
برچسب ها: فرناز جعفرزادگان , اشعار فرناز جعفرزادگان , شعر ناب , شاعرانه

راهی نیست
در خطوط چشم هایم
تا کولی پیری
آن را
به تعبیر روز ها ببرد
راه های چروکیده ی دنیا
در امتداد دست هایی پنهان شده
که از نگاه هیچ کف بینی
تعبیر نمی شود
((فرناز جعفرزادگان))
برچسب ها: فرناز جعفرزادگان , اشعار فرناز جعفرزادگان , شعر ناب , شاعرانه

هزار سال به سوی تو آمدم
افسوس
هنوز دوری دور از من ای امید محال
هنوز دوری آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که می رسم به تو
شاید هزارسال دگر
صدای قلب ترا
پشت آن حصار بلند
همیشه می شنوم
همیشه سوی تو می ایم
همیشه در راهم
همیشه می خواهم
همیشه با توام ای جان
همیشه با من باش
همیشه اما
هرگز مباش چشم به راه
همیشه پای بسی آرزو رسیده به سنگ
همیشه خون کسی ریخته است بر درگاه
((فریدون مشیری))
برچسب ها: فریدون مشیری , اشعار فریدون مشیری , شعر ناب , شاعرانه های باد
_xssi.jpg)
وای چه روزهای خوبی ست
که تو میآیی
و من لابلای مسافران تشنه
دنبال تو میگردم
میدانی ؟
مسافران جهان
همیشه تشنهاند
مسافران همه آب میخواهند
و من تو را
چرا از بین این همه مسافر
یکیش تو نیستی ؟
چی پوشیدهای که نشناسم ؟
چرا چهرهی آدمهای دنیا
غریب شده برای من ؟
چرا از بین اینهمه آدم
تو
فقط تو
نمیخندی
چرا انتظارم تمام نمیشود ؟
چرا تمام نمیشوم ؟
کی میآیی ؟
میدانی چی ؟
اصلاً نیا
همین که به دنیا آمدهای
برای من کافی ست
فقط باش
-
((عباس معروفی))
-
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: عباس معروفی , اشعار عباس معروفی , عاشقانه ها عباس معروفی , شعر کوتاه

آن هنگام
که چشمان خواب را
روی من میگشایی
و دستانت
در حلقهی نازکِ موی من
راه میافتد
وقتی که نفسهایمان
شمارهها را کم میکنند
در رویارویی شبهایی
که به صبح نمیرسانیم
در آخرین آغوش سپیده دم
صدایت میکنم
((سهیلا سبزهکار))
برچسب ها: سهیلا سبزه کار , اشعار سهیلا سبزه کار , شعر ناب , شعرکده

بهانه برای رفتن زیاد است
این ماندن است
که بهانه نمی خواهد
این ماندن است
که دل می خواهد
شهامت می خواهد
عشق می خواهد!
((نیلوفر لاری پور))
برچسب ها: نیلوفر لاری پور , اشعار نیلوفر لاری پور , شاعرانه نیلوفر لاری پور , شعر ناب

از میان همه شغل های جهان
عاشقی را برگزیدم
که شغلی تمام وقت است
کارفرمایی به جز خداوند ندارم
وهمکارم با درخت که می روید
و با خورشید که می تابد
و با زمین که می گردد
همه روزها روز عشق است
و نه پنج شنبه ها تعطیلم
و نه جمعه ها
شغلم حقوق ثابتی ندارد
بیمه و بازنشستگی هم
اما تا بخواهی مزایا دارد
و چه مزیتی از آن بالاتر
که کارمند کوچکی باشی
در سازمانی که خدا اداره اش می کند
((عرفان نظرآهاری))
برچسب ها: عرفان نظرآهاری , شعر عشق , شعر ناب , آلبوم عکس دلتنگی

فقط
باران میدانست
چگونه گذشتهام
که ردی بر دیروز نمانده است
در تلاقی موج کوب
پارههای ابری
آرام
آرام
بستر نازائیمان را میزدود
فقط
باران
میدانست
((سهیلا سبزهکار))
برچسب ها: سهیلا سبزه کار , اشعار سهیلا سبزه کار , شعر ناب , شعرکده

آنجا که تویی ، غم نبود ، رنج و بلا هم
مستی نبود ، دل نبود ، شور و نوا هم
اینجا که منم ، حسرت از اندازه فزون ست
خود دانی و من دانم و این خلق خدا هم
آنجا که تویی ، یک دل دیوانه نبینی
تا گرید و گریاند از آن گریه ، تو را هم
اینجا که منم ، عشق به سرحد کمال ست
صبر است و سلوک ست و سکوت ست و رضا هم
آنجا که تویی باغی اگر هست ، ندارد
مرغی چو من ، آشفته و افسانه سرا هم
اینجا که منم ، جای تو خالی ست به هر جمع
غم سوخت دل جمله یاران و مرا هم
آنجا که تویی جمله سرِ شور و نشاطند
شه زاده و شه ، باده به دستند و گدا هم
اینجا که منم بس که دورویی و دورنگی ست
گریند به بدبختی خود ، اهل ریا هم
((معینی کرمانشاهی))
برچسب ها: غزلسرا , شعر ناب , غزل معاصر , شعر های عاشقانه

-
ای کاش که مردم آن صنم دیدندی
یا گفتن دلستانش بشنیدندی
تا بیدل و بیقرار گردیدندی
بر گریهٔ عاشقان نخندیدندی
((سعدی))
برچسب ها: سعدی , تک بیت زیبا , شعر ناب , شعر کوتاه

برایت نمی نویسم
که دلتنگم
اما به ترانه ای که تو را یادم می آورد
بارها تا صبح گوش می کنم.
((مورات منتِش))
برچسب ها: مورات منتِش , آرشیو شعر جهان , شعر ناب , اشعار شاعران خارجی

می شنوم می شنوم آشناست
موسیقی چشم تو در گوش من
موج نکاه تو هم آواز ناز
ریخت چو مهتاب در آغوش من
میشنوم در نگه گرم توست
گمشده گلبانگ بهشت امید
این همه گشتم من و دلخواه من
در گه گرم تو می آرمید
زمزمه ی شعر نگاه تو را
می شنوم با دل و جان آشناست
ریخت چو مهتاب در اغوش من
نغمه ی مرغان بهشتی نوا است
می شنوم در نگه گرم توست
نغمه ی آن شاهد رویا نشین
باز ز گلبانگ تو سر میکشد
شعله ی این آرزوی آتشین
موسیقی چشم تو گویا تر است
از لب پر ناله و اواز من
وه که تو هم گر بتوانی شنید
زین نگه نغمه سرا راز من
((هوشنگ ابتهاج))
برچسب ها: شعر ناب , غزلسرا , شعر و موسیقی , شعر مهتاب

با من ازعشق بگو از خودمان حرف بزن
از نگاه من و ابروی کمان حرف بزن
انقدر سخت به این واژه و آن واژه نپیچ
ساده و راحت و خاکی و روان حرف بزن
ازسکوت لب تو رود ارس خشک شده
لطف کن پیش من خسته بمان حرف بزن
نبض من روی تمام غزلم افتاده
با من از عشق بگو از ضربان حرف بزن
خسته از همهمه ی مردم و جنگ وهمه چیز
گفتمت حال مرا جان ِجهان حرف بزن
-
((الهه دهقان))
برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب
| مطالب جديد تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.

























