
یا بر لبم زخمیست پیراهن دریده
یا درسرم نعشی است برغم آرمیده
حالم دقیقا حال بابا طاهر است و
گاه از دلم باید بنالم گاه دیده
هی با ترحم می کندبرمن نگاهی
هر کس که اوصاف خیانت را چشیده
شاید بنام زندگی... اما خداوند
من را برای صرف اندوه آفریده
فال مرا حتما گرفته بعد از آنکه
ته مانده ی فنجان خود را سرکشیده
می ریزد آوار دلم با بهمنی که
خاکسترش در بغض انگشتم خمیده
ای کاش میدانستی از عشقت برایم
مانده است کِرمِ کالی وسیبی نچیده
در انتظارت،انتظارت ،انتظارت
چشممنیاسوده است یک دم تا سپیده
من با هجای دوستت دارم به لب ها
آورده ام زخمی که تَن تَن تن دریده
-
((فاطمه شایگان (هیراب)
برچسب ها: فاطمه شایگان , اشعار فاطمه شایگان , شعر ناب , شعرکده

وقتی که قنوت مان از گریه نَشت کرد
وَ تهِ بن بست سبابّه های پوشالی
نای مُرده ای
با لهجه ی مشقی
سر داد فریاد را..
شب دهانش را گِل گرفت
تا بادهای گرگینه روی نُت قلب باکره ام
از نبودت زوزه ی خون بخوانند
حالا جنون سرباز شده
ردّ پوتینش
همه جای وجودم را جویده
سُر می خورد گلاسه ی شقیقه ام از فکر تو!
آواز انفرادی
آواره دَف می زند
با بند بندِ استخوان زبانم
توله های شعر کولی وار در سرم میرقصند
و سکوت
هیسسسسس را فریاد می زند...
((فاطمه شایگان (هیراب)
برچسب ها: فاطمه شایگان , اشعار فاطمه شایگان , شعر ناب , شعرکده

غم می خورم لباس دلم تنگ می شود
تارش به مو رسیده؛بدآهنگ می شود
موجم که خواست تا بزند سر به ساحلت
دیدم که بخت بد ،دلت از سنگ می شود
آنقدر در خیال تو را می کشم نفس
در جای جای سینه ی من جنگ می شود
قلب تو را قدم به قدم فتح می کنم
تیمور من بخاطر تو لنگ می شود
همراه با ستاره ی قطبی در آسمان
قلب من فلک زده آونگ می شود
بی روسری طواف خیالت که می کنم
پیشانی ام نشانه ی صد انگ می شود
گاهی برای خودم نه ،دلم برای تنت
جای تمام بی کسی ام تنگ می شود
((فاطمه شایگان (هیراب)
برچسب ها: فاطمه شایگان , اشعار فاطمه شایگان , شعر ناب , غزلسرا
.: Weblog Themes By Pichak :.
























