درباره وب

سلام و عرض ادب و احترام

خدمت دوستان عزیز و گرامی

بنا به روز بودن وب سایت

از صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید

با تشکر فراوان از حضورتان

آیدی  چنل من در تلگرام👇👇

mohammadshirinzadeh@

صفحه اینستاگرام بنده

mohammad.shirinzadeh

شاعر بارانی (محمد شیرین زاده)

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تو را دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

تو را دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...


((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چشمانت را ببند

و دستت را

بر روی قلبم بگذار

اینبار خودش می خواهد

به تو بگوید

دوستت دارم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بیا عشق را

قمار کنیم

نترس

جز دل

چیزی بهم

نمی بازیم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یک روز

به وقت عشق

ساعت هايمان را

با هم تنظیم می کنیم

و از آن پس

دیگر فرقی نمی‌کند

به کدام وقت محلی

مشغول

دوست داشتن همیم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

من و تو

آنقدر شبیه هم

نفس کشیده ایم

که قلب هايمان

به یک شکل

برای هم می تپند...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا به خودت

محدود کن

آنقدر که

در این دنیا

جز آغوش ات

جایی نداشته باشم

برای زندگی...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بخند

تو نمی دانی

چقدر خنده هات

بهانه می دهند

به دست هایم

برای در آغوش گرفتن ات

چقدر اشتیاق

به نفس هایم

برای بویدنت...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوست داشتن ات

اسم و رسم من است

گفته بودم؟

بمان

آنقدر که ما

تعریف همیشه باشیم...

((محمد شیرین زاده))
جستجوی وب
برچسب ها وب
شعر (1310)
تاريخ : پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ | 3:14 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

شعر و اجرا : الهه دهقان

-

-

ازشب وخاطره و تخت بدم می آید

از تکاپوی تن و رخت بدم می آید

مثل یک دست فروشم سربازارجنون

که از آن عابر خوشبخت بدم می آید

با نگاه و هوسِ هرزه ی هر مرد، عجیب

ازخودم این زن بدبخت بدم می آید

روبه آیینه و آرایش خودمی رنجم

من از این موی کمی لخت بدم می آید

این غزل پیرو گفتار پر از خشم تو بود

گفتی از شاعر سرسخت بدم می آید


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , غزلسرا , غزل معاصر , شعر خوانی الهه دهقان

تاريخ : یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ | 11:32 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

img_20240527_004119_819_c5s.jpg

نگاه کوچه سنگینه

خیابونا پر از دوده

یه کم با من مدارا کن

برای رفتنت زوده

بهم دستامو پس دادی

میگی سردن نمی گیری

دیگه یاغی شدی حالا

منو گردن نمی‌گیری

تو این روزا بدون من

دچار شک و تردیدی

بهاری بودم اما تو

منو پاییز می دیدی

تو این راهی که بن بسته

بدون من داری ...میری ؟

یه کم شک کن به این رفتن

بری بی وقفه می میری !


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳ | 1:0 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

img_20240509_015649_120_qrs1.jpg

به خاطرات پناه می برم

بین روزها ورق می خورم

وهرچه قدر فکر می کنم

دلیل خنده را

درعکس های گذشته نمی فهمم

ما بی دلیل

درقاب می خندیم

وبه هزاردلیل

بدون چهارچوب

گریه می کنیم


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 1:59 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

img_20240115_234359_466_udl4.jpg

با من ازعشق بگو از خودمان حرف بزن

از نگاه من و ابروی کمان حرف بزن

انقدر سخت به این واژه و آن واژه نپیچ

ساده و راحت و خاکی و روان حرف بزن

ازسکوت لب تو رود ارس خشک شده

لطف کن پیش من خسته بمان حرف بزن

نبض من روی تمام غزلم افتاده

با من از عشق بگو از ضربان حرف بزن

خسته از همهمه ی مردم و جنگ وهمه چیز

گفتمت حال مرا جان ِجهان حرف بزن

-
((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲ | 23:48 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

img_20231129_011807_100_yopw.jpg

این روزها من معنی تکرار را فهمیده ام

از رنگ خانه لحن هر آزار را فهمیده ام

با هر نفس‌ اکسیژن خونم کمی کمتر شده

من حال یک زندانی بیمار را فهمیده ام

هرشب نشستم با خودم گفتم تمامش می کنم

درد و عذاب متهم بر دار را فهمیده ام

گاهی فقط تنها به خود ایمان بیاری کافی است

در سینه ماندن تا ابد اسرار را فهمیده ام

هر کس که نزدیکم بیاید بی سبب پس می زنم

از زهر عقرب تا که زهر مار را فهمیده ام

از دود بیزارم ولی در ازدحادم غصه ها

حال کسی که می کشد سیگار را فهمیده ام


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ | 1:25 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

img_20230622_010153_872_gql9.jpg

نگات تابستون شرجی و داغه

منم تبعیدیِ چشم سیاتم

تا اسمت رو میارم بین مردم

دلم ،رو می کنه که مبتلاتم

یه آواره توی دنیای شعرم

همه تک واژه هام نذر نگاهت...

یه وقتایی واست عکاس می شم

اونم ارزونی چشمای ماهت

با این سلاح گرم چشمت امشب

منو تا به ابد اسیر داری

چقد خوبی مثه خورشید مرداد

چه نسبتی با ماه تیر داری ؟!

یه روزایی که حالم خیلی خوبه

می شم پروانه و دورت می گردم

یه وقتایی میام دنبالت و بعد...

تو نیمه راه رفته بر می گردم

همین دیوونگی دست نگاته...

من و چشمای تو با هم عجینیم

یه روز با هم ، همین اطراف شاید

کنار هم رو یه نیمکت بشینیم ...

با اون سلاح گرم چشمت امشب

دلم رو با خودت درگیر کردی

تموم شهر اینو خوب می دونن

که روح مُردم و تسخیر کردی

می گم ناگفته ها رو آخر شعر ...

دلم تا دیده چشمات و یهو رفت

دوباره دست من با یه ترانه

پیشت رو شد ، دقیقا ساعت هفت...!


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲ | 1:7 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۴۲۴_۰۰۲۱۱۹_instagram_iel0.jpg

دنیا رو من به هم می ریزم واست

فقط بگو دوستت دارم کافیه

ترانه ها زنده می شن به عشقت

شعر و ردیف و غزل و قافیه

تب می کنم شبا، غروبا، این جا

پلک به هم نزن ببین عکس مو

تو رویا و خیالِ هر روز من

یه لطفی کن بگیر دستمو

کبودی زیر چشای خیسم

به خاطر غربت و این دوریه

عاشقی و دیوونگی یه زن

وقتی که مجنون می شه این جوریه

زنم ولی عاشقتم مردونه

می خوای بگم حالم خوبه عالیه

یه رژ قرمز بزنم بخندم

نگم که جات تو زندگیم خالیه

لیلا بشم ، عذرا بشم یا شیرین

مجنون میشی وامق میشی یا فرهاد

نمی دونم چه کار خوبی کردم

عاشق شدم خدا تو رو به من داد

بیا با هم بریم سفر عزیزم

تو واقعیت یا که توی رویا

فرقی نداره آخر قصه مون

من و تو هستیم و خدا و دنیا

با حس بودنت چه شیرین میشه

تلخی و درد و هر چی که بد باشه

کی می تونه به جرم عاشق شدن

راه من و تو رو بخواد سَد باشه

همیشه من عاشقتم تا ابد...

حتی اگه به خاطرت بمیرم

یه جای دیگه توی دنیای بعد

بازم می یام دست تو رو می گیرم


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ | 0:23 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۴۱۴_۰۲۱۲۲۷_instagram_u0xo.jpg

شب ...

انتظار ...

سکوت ...

تیک تاک ساعت ...

وقتی از من دوری ...

وقتی نیستی و دلتنگی امانم را بریده ...

وقتی درد نداشتنت هرروز نیمه جانم می کند ...

یلدا چه فرقی با بقیه ی شبها دارد؟!

بدون تو تمام این شیرینی ها

مثل زهرتلخ است ...

دوباره مثل هرشب

خیره به آسمان زیبای چشمهایت شده ام !

و بارها بی اجازه بوسه بارانت خواهم کرد ...!


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعرکده

تاريخ : جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ | 2:14 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۴۱۴_۰۲۰۷۵۵_instagram_98pq.jpg

این را خوب می دانم

یک بار باختن

می تواند بردهای زیادی را برایم درآینده

به همراه داشته باشد ...

زمین می خورم ...

تمام قد می ایستم ...

سرم را بالا می گیرم ...

اماهنوز قلبم این شکست را نپذیرفته

که هرلحظه ازدرد نداشتنت تیر

می کشد ...


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعرکده

تاريخ : جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ | 2:9 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

screenshot_۲۰۲۳۰۴۱۴_۰۰۴۸۳۳_instagram_btts.jpg

درقلب واژه ها نفوذکرده ام

جمله ی دوستت دارم را

یک به یک از دهان کلمات بیرون کشیده ام ...

هر روز برایت

نامه های عاشقانه می نویسم ...

برای تو که

در دورترین نقطه از دنیای من ایستاده ای

که هر چقدر برایت عاشقانه ترمی نویسم

کمتربه من فکر می کنی ..


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعرکده

تاريخ : جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ | 0:49 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

ماه ومهتاب وعشق ممنوع است

ردپایی در این حوالی نیست

کوچه بی رهگذر شده، اما

پنجره از نگاه خالی نیست

یاد دیروزهای رفته به خیر

پای ما کوچه را ورق میزد

ماه از روی تو شروع می شد

چشم تو طعنه بر شفق میزد

ما نرفتیم ، جاده می داند

این که از ره رسید غربت بود

آخرین لحظه ها به گریه گذشت

ما دو بودیم و مُشتی حسرت بود

رفتی و شهر بی تو غمگین ماند

سال ها بی تو آمد و بگذشت

دست هایم چقدر تنها شد

آه ای رفته از تبسم دشت

آن دو چشم سیاه را بردار

سوی آغوش خسته ام برگرد

من و کوچه همیشه منتظریم

در به رویت نبسته ام برگرد

-


((الهه دهقان))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعرکده

تاريخ : چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ | 0:52 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

پا به شعرم گذاشتی

موسیقی شکل گرفت

تانگو ...

دستهایم را بگیر

آن قدر از خود بی‌خودم

که صدا را ببوسم

بپیچم دور خودم

چون شال گردنی که

مرا از زمستان

عبور دهد!

-
((الهه دهقان))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر زمستون

تاريخ : چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ | 0:45 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

نگاه کوچه سنگینه

خیابونا پُر از دوده

یه کم با من مداراکن

برای رفتنت زوده

بهم دستاموپَس دادی

میگی سردن نمیگیری

دیگه یاغی شدی حالا

منو گردن نمیگیری

تو این روزا بدون من

دچار شک وتردیدی

بهاری بودم اما تو

منو پاییز می دیدی

تو این راهی که بن بسته

بدون من داری میری

یه کم شک کن به این رفتن

بری بی وقفه می میری!


((الهه دهقان))

-

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعرکده

تاريخ : جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ | 0:51 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

یه احساس حسادت باز دارم

به اون سیگاری که روی لباته

چه حالی می کنه تلخیش هر روز

با اون لبهایی که مثل نباته

ببخشیدا جسارت می شه...اما

رقیب سخت من سیگار باشه!

یه زیر سیگاری و یه فندک و دود

می تونه با دلتون یار باشه؟!

یه پاکت کنت یا اینکه وینستون...

با دستت هی هم آغوشه دوباره

یه حسی داره که من هم دلم خواست

بسوزم دود شم... با این ترانه

آقا اون آخری سیگار قبلی

به یاد من نبود و می کشیدی

این آخری که روشن کردی امشب

به عشق من به فکر من کشیدی؟!

خوش اقباله همون دودی که هر روز

تو دنیای شما تو یه حصاره

ببین این لعنتی بی مروت

همین سیگار دنیاتونو داره!


((الهه دهقان))

 

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: الهه دهقان , ترانه سیگار الهه دهقان , شعر سیگار , ترانه های الهه دهقان

تاريخ : پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۱ | 1:22 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

محتاج روزای پُر از برفم

من عاشق فصل زمستونم

از این هوای لعنتی خستم

دلتنگ اون سرما و بارونم

شاید هوا انقدر هم بد نیست

حالم ولی افسوس داغونه

اصلا دل من قرص و محکم نیست

دنیا واسم بی تو یه زندونه

با گریه شب تا صبح بیدارم

هرشب تو این خونه ، دلم خونه

اصلا حواست نیست من هستم

جایی که تو نیستی یه زندونه

دارم گلایه می کنم رسما

گرما و سرماو.... همش حرفه

کاشکی می فهمیدی که رنگ عشق

سپید مطلقه مثه برفه


((الهه دهقان))

 

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر زمستون

تاريخ : پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۱ | 1:9 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

 

ماه ومهتاب وعشق ممنوع است

ردپایی در این حوالی نیست

کوچه بی رهگذر شده، اما

پنجره از نگاه خالی نیست

یاد دیروزهای رفته به خیر

پای ما کوچه را ورق میزد

ماه از روی تو شروع می شد

چشم تو طعنه بر شبق میزد

ما نرفتیم ، جاده می داند

این که از ره رسید غربت بود

آخرین لحظه ها به گریه گذشت

ما دو بودیم و مُشتی حسرت بود

رفتی و شهر بی تو غمگین ماند

سال ها بی تو آمد و بگذشت

دست هایم چقدر تنها شد

آه ای رفته از تبسم دشت

آن دو چشم سیاه را بردار

سوی آغوش خسته ام برگرد

من و کوچه همیشه منتظریم

در به رویت نبسته ام برگرد


((الهه دهقان))

 

👇👇👇  

6cx5_10.png


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ | 1:56 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

u923458_.png

 

درد یعنی که زن باشی و هر روز

روسریت روی سرت باشه

تنها مَردی که تا ابد باید

عاشقش باشی همسرت باشه ...!


((الهه دهقان‌))

 

👇👇👇   

6cx5_10.png


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ | 3:25 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

b749251_.jpg

 

پاییز به جانِ این خیابان افتاد 

مهرت به دلِ تمام تهران افتاد 

تا چتر به روی سرِ خود بگشودی 

صد دلهره بر چهره ی باران افتاد


((الهه دهقان))

 

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : جمعه ۱۵ اسفند ۱۳۹۹ | 3:12 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

q773894_photo_2019-10-22_03-37-21.jpg

 

دنیارو من بهم می ریزم واست

فقط بگو #دوستت_دارم کافیه

ترانه ها زنده میشن به #عشقت

شعر و ردیف و غزل و قافیه


((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸ | 22:51 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

n631_photo_۲۰۱۷-۰۵-۰۲_۰۹-۴۶-۳۴.jpg

 

نامحرمی به صورتـم، امشب کمی نگاه کن

اصلا گناهش پای من، امشب کمی گناه کن

من عاشق چشم شما، رنگی بزن بر هستیم

مشکی‌قشنگ مطلق‌است، عُمر مَرا سیاه کن


((الهه دهقان))

 

6cx5_10.png


برچسب ها: کتاب مجنون بی پروا , الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان

تاريخ : پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ | 20:0 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

6oPOw

 

دریای قلب من پرازموجه

ازاین تلاطم چیزی می دونی؟!

چشمات یه شهرو مست وداغون کرد

توفان به پاکردی نمی دونی؟!

وقتی می یام آروم تو آغوشت

رسمایه کوه عشق پشتم هست...

وقتی درگوشی بهم میگی؛

دوستت دارم...دستات تودستم هست

ابروهاتو گره نزن برهم...

می خوای به یغمابره بازدنیام

اخمت شبیه خشم چنگیزه

رو زخم قلب کاری چشمام

توجنگل موهای آشفته م

دستات شبیه بادولگرده

وقتی که زل می زنی توچشمام

تموم میشه هرچی غم و درده...

دنیای من بهشته بایادت

حتی تو وقتی که میگی خسته م...

حرف منوقطع می کنی میگی؛

کاری نداری چشمامو بسته م


((الهه دهقان))

 


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۵ | 4:48 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

xi8x_photo_2017-01-26_17-06-37.jpg

 

نگاهم را به هر طرف می دوزم

شاید تورا پیداکنم

به من نزدیکی

فقط در هیاهوی تهران

گمت کردم

روزی خواهی آمد

ومن در امواج احساست

غرق می شوم

درست راس ساعت بی قراری

صدایت درگوشم می پیچد

آهسته تکرار می کنی

بانوی ترانه واحساس

دوستت دارم...

دوستت دارم...


((الهه دهقان))

 

roKZ2


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵ | 17:4 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

lhZrf

 

مثل هر روز

برای بوسیدن صدایت

بی قرارم...!

چندساعت بیشتر نمانده

تا چشمهایم را

به نگاهت بدوزم...

فردا صبح

وقتی مثل هر روز

خورشید درآسمان لبخند می زند

وشهر پرازهیاهو می شود...

آغوش من تا نزدیکی ظهر

بوی دستهایت را خواهد گرفت ...

 

((الهه دهقان))

 

roKZ2


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵ | 2:48 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

X2wuB

 

ازشب وخاطره و تخت بدم می آید

از تکاپوی تن و رخت بدم می آید

مثل یک دست فروشم سربازارجنون

که از آن عابر خوشبخت بدم می آید

با نگاه و هوسِ هرزه ی هر مرد، عجیب

ازخودم این زن بدبخت بدم می آید

روبه آیینه و آرایش خودمی رنجم

من از این موی کمی لخت بدم می آید

این غزل پیرو گفتار پر از خشم تو بود

گفتی از شاعر سرسخت بدم می آید


((الهه دهقان))

 

roKZ2


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , غزلیات الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵ | 4:36 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

8DXFO

 

به جرم عاشق شدن بدون آمادگی

یه اعتراف شیرین به عشق و دلدادگی

با لحنی سرد و مغرور با یک نگاه دلگیر

با عالمی ترانه دیگه شدی نمک گیر

به حرمت ترانه به حرمت شقایق

تو فتح قلب سنگیت برنده شد یه عاشق

بازم دوباره گل داد کویر احساس من

شدی یه مرهم واسه این دل حساس من

قربون لحن سردت فدای این غرورت

منم ترانه می گم به حرمت حضورت

من و خدا و این عشق با عالمی ستاره

یه زن به لطفت آقا شاعر شده دوباره


((الهه دهقان))

 

KDRj1


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵ | 6:1 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

ماه ومهتاب وعشق ممنوع است

ردپای کسی که هرگزنیست

ردشدم خط قرمزنگاهت را...

من که رد می شدم توگفتی ایست

وای... من بودم وتووحسرت

وای...من بودم و غم غربت

و شبی تلخ مثل یک مجرم

اعتراف کرده ای تو بر جرمت

آه این خرابه می شودآباد؟؟؟

جرم تو من ، گناه من احساس

جرم توعشق ، جرم من وسواس

من گلی بر شکسته و زخمی

تودلی لب ب لب از عطریاس

میم مثل مرگ

مرگ عشق یک نفردر دل

مثل محبوبه های شب درآن گلدان

خشک شد

صدگل قشنگ احساست

خانه زندان وهمخانه زندانبان

آه این خرابه می شودآباد ؟؟؟

می شود...می شوم شبی آزاد

می روم سمت مرزوبوم خوشبختی

می روم من

دوباره باداباد

ازنگاه پر از تلاطم عشق

تا که شلتاق رقص بادی مست

برگهای زردرنگ پاییزی

یک خرابه .... خرابه شد آباد ....


((الهه دهقان))

 

KDRj1


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵ | 3:56 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

دلتنگ شدی حال و هوات معلومه

ازلحن عجیب اون صدات معلومه

حتی تو خیالتم کسی جزمن نیست

ازبغض نشسته تو نگات معلومه

 

((الهه دهقان))


برچسب ها: الهه دهقان , اشعار الهه دهقان , ترانه های الهه دهقان , شعر ناب

تاريخ : پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵ | 5:51 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
مطالب قدیمی تر