
پیش از آنکه زاده شوم
مادرم
نام تو را بر حافظه ام حک کرد
مادرم
وقتی به من خبر داد
که تو از آن منی
دلم خواست که زودتر
به دنیا بیایم
((سعاد الصباح))
برچسب ها: سعاد الصباح , شعر مادر , شعر روز مادر , عاشقانه مادر

در حضور آنها نه احساس فقر کردم،
نه تهیدستی،
و نه خفت. چرا نگویم؟
نجابت و شرافت احساس میکردم
و هنوز هم احساس میکنم.
در حضور مادرم ، احساس میکنم
به یک نژاد نجیب و شریف تعلق دارم:
نژادی که به هیچ چیز غبطه نمیخورد.
-
((آلبر کامو))
-
👇👇👇
برچسب ها: آلبر کامو , شعر مادر , اشعار شاعران خارجی , اشعار آلبر کامو

مادرم از مزرعه که بر می گشت
سبدش از دو بیتی پُر بود!
برای رفوی پیراهن پاره ی ما
دو بیتی و اشک کافی بود...
بالش من سنگین بود، از اشک های من!
با گوشه ی زمخت لحافم
اشک هایم را می سِتردم
بر دامن مادرم
اگر گندم می پاشیدم
سبز می شد
" از بس گریسته بود "
-
((سلمان هراتی))
-
👇👇👇
instagram.com/mohammad.shirinzadeh/
برچسب ها: سلمان هراتی , شعر مادر , شاعرانه مادر , شعر روز مادر

من هنوز
آبنبات را آبنبات صدا میزنم و
زخم را زخم مینامم و
گُل را گُل...
اما مادر
من دیگر تا آخر دنیا
به چه کسی بگویم مادر!
-
((لطیف هلمت))
-
👇👇👇
برچسب ها: لطیف هلمت , شعر مادر , شعر روز مادر , اشعار شاعران خارجی

از کوچه ی تنهایی که گذشتم
دخترکی را دیدم
پای برهنه و غمگین
که بی نوایی قلبش را
در چنگی از حسرت روزهای گذشته
با انگشتانی از جنس افسردگی، می نواخت
و اشک هایش را
در حباب شکسته دلش ، جمع می کرد
از کنار چشمه ی خوبی ها که گذشتم
پیرمردی را دیدم
که در پای دیوار سادگی
با دستانش لرزانش
بر بال کبوتر عشق، مرهم می زد
تا رنگ خدا را ، در آسمان محبت ببیند
از باغ مهر که گذشتم
عطر میوه های بهشتی را
از زنبیل زن ساده دلی، بوییدم
که فرشتگان بر جای پای او ، سجده می کردند
بر دستانش بوسه می زدند
و او را مادر می نامیدند.
((سارا کی غلام))
👇👇👇
برچسب ها: سارا کی غلام , اشعار سارا کی غلام , شعر مادر , شعر کوتاه

سلام به مادرم،
اولین وطن
و آخرین تبعیدگاه!
((محمود درويش))
برچسب ها: محمود درويش , شعر مادر , شعر روز مادر , اشعار محمود درويش

من بچه بودم
نه حرکتی
نه دلهرهای
نه رویایی
من فقط بلد بودم
کوچک باشم
و در آوازهای مادرم پنهان بشوم.
((غلامرضا بروسان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: غلامرضا بروسان , اشعار غلامرضا بروسان , شعر مشهد , شاعران مشهد

آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
((رهی معیری))
برچسب ها: رهی معیری , اشعار رهی معیری , شعر مادر , شعر زن

دروغ است
هرکه بمیرد به آسمان نمیرود.
من
سالهای زیادی کنار پنجره ایستاده ام
اما
هیچ بارانی بوی مادر نمیدهد...
((امید چاوشی))
برچسب ها: امید چاوشی , اشعار امید چاوشی , شعر مادر , شعر روز مادر

و از معجزات مادرم
این بود که
هر گاه مرا در آغوش گرفت
به روز های کودکی ام
باز گشتم ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: محمد شیرین زاده , شعر مادر , شاعرانه مادر , اشعار محمد شیرین زاده
.jpg)
و اما تو! ای مادر!
ای مادر
هوا،
همان چیزی ست که به دور سرت میچرخد
وهنگامی که میخندی،
صاف تر میشود
((حسين پناهى))
برچسب ها: حسين پناهى , شعر مادر , شاعرانه مادر , شعری برای مادر

مادرم
شعر سپید
موهای توست
که هر تارش
یادگار شب هایست
که تا صبح
برایم لالایی می خواندی ...
((محمد شیرین زاده))

برچسب ها: محمد شیرین زاده , شعر مادر , شاعر بارانی , اشعار محمد شیرین زاده

از چشمهایت بهشت می چکد
ومن نفس کشیدن
در هوایت را
دوست دارم!
ای عاشقانه ترین
ای مادر…
((فرشته رضایی))
برچسب ها: فرشته رضایی , اشعار فرشته رضایی , شعر مادر , شعر ناب
هرچند خانه از همۀ خانه ها سر است
این آشیانه مسلخ سرخ کبوتر است
از انتشار عطر تو در پر کشیدنت
آغوش خانه تا به قیامت معطر است
هرقدر خواستم که صبوری کنم... نشد
مادر! عجیب ماتم تو گریه آور است
از لحظه ای که ابر شدی بین کوچه ها
باران گرفته صورت دیوار ها تر است
بعد از تو هرچه لاله در این دشت داغدار
بعد از تو هرچه یاس در این باغ، پرپر است
((فاطمه نانی زاد))
برچسب ها: فاطمه نانی زاد , اشعار فاطمه نانی زاد , شعر حضرت زهرا , شعر مادر
آفتاب امروز غوغا می کند
آتشی در کوچه برپا می کند
مادرم می آید و از لای در
بازی ما را تماشا می کند
خوب می دانم، مرا می خواهد او
چون که هی این پا و آن پا می کند
باز شیطان می رسد، با شیطنت
بیخ گوشم گرم نجوا می کند
می روم یک گوشه ی دنج و مرا
هرکه در کوچَه ست، حاشا می کند
از ته دل خنده ای سرمی دهم
خنده ام مشت مرا وا می کند
عاقبت مادر، مرا در کنج در
پشت یک لبخند، پیدا می کند
چشم های او برایم عشق را
با زبانی ساده معنا می کند
((بیوک ملکی))
برچسب ها: بیوک ملکی , اشعار بیوک ملکی , شعر کودکی , شعر مادر

اندوه، نام دیگر مادر نیست!
دستم را
از تمام شعرهايم
بيرون میگذارم
براي پاك كردن اشك
از چشم تمام نقاشی هايی كه
از چهره ی مادر میكشند
انگشت میگذارم بر تمام تابلو فرشها
و تصوير اندوه را
از تار و پودشان پاك میكنم
هيچ شعری
آ نقدرها عاشقانه نيست
و هيچ تصويری آنقدر
و هيچ تارو پودی آنقدر
كه درد را
از ميان تمام ذرات
بيرون بكشد
((الناز وحدتی))
برچسب ها: الناز وحدتی , اشعار الناز وحدتی , شعر ناب , شعر مادر

یا من شاعر نیستم
یا این حرف ها و کلمه ها فقیرند
اما تو ، همیشه مادری❤
((رضا دستجردی))
برچسب ها: رضا دستجردی , اشعار رضا دستجردی , مادر , شعر مادر

ای دل نگران که چشم هایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلوم ترین عاشق دنیا ! مادر!
((میلاد عرفان پور))
برچسب ها: میلاد عرفان پور , اشعار میلاد عرفان پور , رباعی سرا , شعر مادر

مادرم؛ پری دریایی بود....
در دریا گمش کردم....
و تمام زندگی ام ؛ در کاغذی سپید ،خلاصه شد.
.. بیا دخترم ؛ بیا!
با این کاغذ؛ قایقی بساز...
من شعر میخواهم چه کار؟
عاشق که باشی ؛
با قایق کاغذی هم ؛ میتوانی به دریا بزنی......
((چیستا یثربی))
برچسب ها: چیستا یثربی , شعر مادر , اشعار چیستا یثربی , شعر کوتاه

آن روزها
مادر
در یک تشت پرآب
با کمی صابون و
چند تکه لباس
خورشید را می شست
آن روزها
همه ی لباسهای من
بوی آفتاب می داد
((واهه آرمن))
برچسب ها: واهه آرمن , شعر مادر , اشعار واهه آرمن , شعر کوتاه

دلم هیچ چیز نمی خواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد
هی چایم سرد بشود
هی دلم گرم ...
آنجا که چایت سرد می شود و دلت گرم ...
خانه " مادر " است .
((نسرین بهجتی))
برچسب ها: نسرین بهجتی , شعر مادر , شعر کوتاه , اشعار نسرین بهجتی

وقتی کودک بودم و بر زمین می افتادم
مادرم با ملایمت دستش را بر سرم می کشید و می گفت
بزرگ می شوی یادت می رود
وقتی بزرگ شدم و بر زمین می افتادم مادرم می گفت
زخمت جوش می خورد به ردش فکر نکن
وقتی میانسال شدم مادرم نبود
که به من بگوید
افتادن به دست کسی که ذره ذره در کنارت عوض شده است
سر زانوانت را زخمی نمی کند قلبت را تکه تکه می کند
مادرم نبود که به من بگوید
به سرعت بلند شو
چون اولین کسی که از رویت رد می شود
همان کسی است که مسبب افتادن تو شده است
مادرم نبود
که اینبار به دروغ به من بگوید
پیر می شوی یادت می رود
((نسرین بهجتی))
گوتنبرگ سوئد 25 جوون 2016
برچسب ها: نسرین بهجتی , اشعار جدید نسرین بهجتی , اشعار نسرین بهجتی , شعر مادر

اگر بهشتی وجود داشته باشد
مادرم به تنهایی صاحب آن خواهد بود
نه بهشتی از گلهای رنگی و روشن
نه بهشت شکنندهای از زنبقهای درّهای
بلکه بهشتی از گلهای سرخِ سرخ .
پدرمعمیق مثل یک گل سرخ
بلند مثل یک گل سرخ
نزدیک مادرم ایستاده
به طرف او متمایل شده
آرامبا چشمانی مثل گلبرگ
که هیچ چیز نمی بینند
با صورت شاعری که
شبیه گلی است
با دستهایی کهزمزمه میکنند
این محبوب من است
ناگهان در روشنایی خورشید
سر خم میکند
و همهی بوستان، سر فرو خواهند آورد .
((ادوارد استیلن کامینگز))
برچسب ها: ادوارد استیلن کامینگز , اشعار شاعران خارجی , شعر مادر , شعر بهشت
در آن سوی حرف خنده و سرود
در آن سوی دیدار تو را دیدم
خورشیدی در چشم
آتشی در دل
سهره ای در گلو
گندم زاری در دست
مادر این قبیله تویی؟
((آزاده سلیمانی))
برچسب ها: آزاده سلیمانی , شعر کوتاه , اشعار آزاده سلیمانی , شعر ناب

کاش هرگز بزرگ نمی شدم
و نمی فهمیدم
پدرم به من دروغ گفت
که هر چیزی را در خاک بکاری سبز خواهد شد
و این از لطف خداوند است
چرا کسی نمی فهمد
من سال های زیادی انتظار کشیدم
اما
مادرم سبز نشد ...
((سابیر هاکا))
برچسب ها: سابیر هاکا , اشعار سابیر هاکا , شعر مادر , عشق مادر

همه ى روزهايى را كه نميتوانم بخندم
مرده ام ...
مثل روزهايى كه چشمهاى مادرم
از درد ميسوزد ،
و ناله هايش دل سنگىِ
ديوارها را چنگ ميزند...
من همه ى روزهايى كه مادرم
غمگين است،
مرده ام...
((آرزو پارسى))
برچسب ها: آرزو پارسى , اشعار آرزو پارسى , شاعرانه آرزو پارسى , شعر مادر

تو مادر زمينی
و تمام كودكان دنيا تب دارند
مثل من كه تب دارم از نديدنت
و هيچ پزشکی نمی تواند آن را پايين بياورد
و هيچ دارویی درمانم نمی كند
تو مادر زمينی
و دستت به هر كودكی كه می خورد معجزه می شود
و لب هايت به هر لبی كه خورد تاريخ ورق می خورد
از ابتدای لب
لغايت انتهای لب
و راه رفتنت مرا ياد دختران كوبانی می اندازند
كه گيس هايشان از كلاشنيكف قوی تر بود
تو مادر زمينی
كنار دخترت معبدی بزرگ خلق كرده ای
به چشمانت ايمان دارم
به هر چه نگاه كند خوب می شود
تنها اگر نگاه كند
((بابک شاکر))
برچسب ها: بابک شاکر , شعر مادر , شعر کوتاه , شعر ناب

وقتی که نیستی حال من خوش نیست
وقتی که نیستی خونه دلگیره
توی قلبم که خونه ی خودته
هیشکی جای تو رو نمی گیره
همه ی زندگیت و دادی تا
واسه ی من یه زندگی بخری
اومدم با تو درد و دل بکنم
دیدم از آسمون گرفته تری
لحظه هایی که کم میاره دلم
واسه من یه نگاه تو بسه
توی روزای تیره و تاریک
دیدن روی ماه تو بسه
با تو تاریکی تو جهانم نیست
مثل یه کوه نوری واسه ی من
من یه رودخونه ی پراز اشکم
تو یه سنگ صبوری واسه ی من
شک ندارم نگاه و لبخندت
بهترین اتفاق این دنیاست
من و محکم بگیر تو آغوشت
هرجا باشی بهشت من اونجاست
لحظه هایی که کم میاره دلم
واسه من یه نگاه تو بسه
توی روزای تیره و تاریک
دیدن روی ماه تو بسه
((شبناز اسماعیلی))
برچسب ها: شبناز اسماعیلی , ترانه های شبناز اسماعیلی , اشعار شبناز اسماعیلی , شعر عاشقانه
| مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.


























