شعر های باران خورده ....

یکی بیاید

تنهایی را از من بگیرد

دست های من

برای نگاه داشتن این تنهاییِ بزرگ

کوچک است

-

((نسترن وثوقی))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh

باران خزانی بر بام

باد

آکنده‌ی اندوه

تکه‌های بهار را

که در قلبم جا نهادی

کجا بگذارم؟

((شمس لنگرودی))

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/

-

👇👇👇

غم که می‌آید در و دیوار شاعر می‌شود

در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود

((نجمه زارع))

👇👇👇 

از مرحمت عشق همینقدر بگویم 

تنهائی و تنهائی و تنهائی بسیار

((علی صفری))

   👇👇👇   

https://t.me/mohammadshirinzadeh

هر صباحی غمی از دورِ زمان پیش آید

گویم: این نیز نهم 

بر سرِ غم‌های دگر...

((سعدی))

تا تو نقاش دل تنگ منی، دقت کن

برگ ها را نکنی زرد! دلم می گیرد

((نجمه زارع ))

گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇

t.me/sherebarankhordee

تك شاخه‌ى شكسته نمى‌رويد،

سخت است تكيه‌گاهِ خودم باشم

بالابلند! طاقتِ دلتنگى،

اين روزها براى من آسان نيست...

((فاطمه حق ‌وردیان))

حالا تویی که دور ... تویی ناپدیدتر

حالا منم که از همه کس نا امیدتر

هذیان شعرهای تو را می توان شنید

هر لحظه می شود تب عشقت شدیدتر

دیوارهای خانه تو را گریه می کنند

قفل تمام پنجره ها تر - کلید، تر

تو شاعری ولی دلت انکار می کند

می داند از تو عاشقیت را بعیدتر

گم می کنی نشان غزل های خویش را

هی ناپدید می شوی و ناپدیدتر

دنیا همیشه در پی رنج است و شاعران

در جستجوی قافیه های جدیدتر

((زنده یاد نجمه زارع))

مثلِ یک بغض؛

در گلو،

مانده‌ای!

پس کِی می‌آیی؟

((افشین صالحی))

ميان اين همه خالی

انبوه خاطره

حجم عظيم نبودنت

فوج فوج دل تنگی...

مگر مي توان خنديد و

از پی اش

اشكی روان نكرد؟

شگفتا زين بهار

كه ارغوانش هم

رنگ زمستان بود...

((روشنک شريعت زاده))

دلم 

را 

خوب 

می فهمد هر آن کس ماجرا دارد

میان 

سینه 

اش هر کس که قلبی مبتلا دارد

((نجمه زارع))

آدم‌ها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند،

گرچه برای خروج از آن 

اغلب دلایل موجهی وجود دارد.

((مصطفی مستور ))

https://telegram.me/sherebarankhorde

كوتاه ترين و... 

دردناك ترين داستان عمر من

فقط 

چند كلمه ميشود

او هست... 

امّا با من نيست!!!

((مونا احمدى))

گرگ شب را

سگ روز درید

اسب خورشید

به روی چمن خواب دوید .

((اکبر ذوالقرنین))

كلماتم همه ستاره‌اند

آن كلمه‌اى كه به سوى تو مى‌آيد

از همه مست‌تر

آنكه به زمين مى‌افتد

از همه دلتنگ‌تر

آن كلمه‌اى كه از تو باز نمى‌گردد

از همه پیچیده‌تر

آن كه از تو باز مى‌گردد

از همه

گم‌تر

از همه

دو قاره دورتر

از همه

ماهش را گم كرده است

((بی‌تا ملکوتی))

بذر تمام بدبختی‌های ما در سال‌هایی کاشته می‌شود

که با آدم‌هایی سر و کار داریم که معتقدند

نه تنها دریافته‌اند چه چیزهایی برای خودشان درست است،

بلکه صلاح دیگران را نیز می‌دانند

((ویلیام گلاسر))

توهم مثل منی آره؟

شبا خوابت نمیگیره؟

توهم هرشب خیالاتت

براش تا ناکجامیره؟

توهم میترسی تنهاشی؟

توهم دلتنگ چشماشی؟

توهم مثل منی اصلا

دلت میخوادپیشش باشی؟

خیال کن بایکی دیگس

تحمل کن فقط فرضه

ببین خندیدناشونو!!

چه حالی میشی اون لحظه؟

درست مثل همون لحظه

الان دنیای من درده

تصورکن همون موقع

چشاش سمت تو برگرده

((مجتبی سپید))

نبودن‌هایی هست که آدم را زمین گیر می‌کند.

هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. بود، نمی‌شود. پُر نمی‌شود.

همیشه می‌ماند. فراموش نمی‌شود.

کهنه ‌نمی‌شود. خوره می‌شود،

موریانه می‌شود می‌افتد به جان زندگی‌ ات

((مریم سمیع زادگان))

هيچ جوره نميتونم

جلوي رفتنت رو بگيرم

حتي اگه كوه بشم

تو تونل ميزني و از من رد ميشي

اما بدون

بعد از رفتنت اين كوه ريزش ميكنه

ديگه نميتوني برگردي...

((الهه سادات دانيالي))

پرنده اگر بر شانه ات نمی نشیند

پنجره اگر با نفست مات نمی شود

چای اگر لبت را نمی سوزاند

بوی نان اگر گرسنه ات نمی کند

نگاهی اگر دلت را نمی لرزاند

شب اگر بغض ات نمی گیرد

بوی عطری اگر دیوانه ات نمی کند

خاطره ای اگر اشکت را در نمی آورد

جمعه اگر دلتنگ ات نمی کند

گل اگر برایت زیبا نیست،

بدان که مُرده ای...

((بابک زمانی))

هیچ وقت نتوانستم

برای قطاری که از خیال ِ تو می گذرد

نامه ای بنویسم

که شب ها سوت نکشد

یا راهش را کج کند

تا تو آرام بخوابی

فقط

نشستم و تو را دیدم

که هر شب

در انتظار ِ مسافری هستی

که من نیستم

((رويا احمديان))

خاطرات که دود شدنی نیستند

که مثلا یک روز

همه را ردیف کنیم

یکی

یکی

آتششان بزنیم

و به خیال اینکه

دست از سر زندگیمان برداشته اند

خاکسترشان را

در گوشه ی تاریک ذهنمان دفن کنیم!

خاطرات

قطاری با سرعت نورند،

هر لحظه

نزدیک می شوند

آنها سگ جان تر ازین حرفهایند که جان دهند...

((صفا سلدوزی))

تو...

جنبه ی عاشقی را نداشتی!

میگفتی...

با عشق در آغوش هم گرم میشویم

نه گرم شدم...

نه عاشق شدی...

همه چیز را از بیخ سوزاندی

و

رفتی....

((مهدی مازوئی))

‌تنهايی،

يادگارِ شبی‌ست

كه عاشقم كردی.

((پویا جمشیدی))

کاش بدانی

چقدر

دلم

از این روزگارِ

بی تو بودن

گرفته...

((سارا عباسی))

شعر هایم نیمه تمام مانده اند

چرا نمی آیی

مداد را کنار دفترمان گذاشته ام

منتظر توست

خودت میدانی...

نیمه ای خالی شعر هایم

سهم توست

((سید ماهان موسوی))

از باجه ی تلفن

روی خط اعتباری‌ام می‌آیم

خاموش

خط ثابتم را می‌گیرم

در دسترس نمی‌باشد

چه قدر این روزها به تنهایی‌ام مشکوکم

((امید بیگدلی))

یادت باشد ...

من در سکوت مبهم این جاده ...

کنار همین رویا های زودگذر ...

به انتظار آمدن تو ...

خط های سفید جاده را می شمارم ...