گـاهـی وقت ها دلت میخواهد با یکی مهربان باشی...
دوستش بداری و برایش چای بریزی
گـاهـی وقت ها دلت میخواهد
یکی را صدا کنی بگویی سلام، قدم بزنیم؟
گـاهـی وقت ها دلت میخواهد یکی را ببینی...
بروی خانه بنشینی
فـکـر کـنی و بـرایـش بـنـویـســی...
گـاهـی وقـت هـا ادم
چـه چـیـزهـای سـاده ای را نـدارد!!!!!
((افشین صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: افشین صالحی , درسا فراهانی , شعر خوانی درسا فراهانی , اشعار افشین صالحی

سلام.
میدانی
کِیفِ بعضی لحظهها را به تو هم نمیدهم
مثلِ وقتهاییکه منتظرم،
بیایی
بیایی
بیایی
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعرکده , کافه عشق

مثلِ یک بغض؛
در گلو،
ماندهای!
پس کِی میآیی؟
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , تنهایی , شعر بغض

آه !
میان آن همه آرزوهایِ کودکی ؛
فقط بزرگ شدیم ..
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , آرزوی کودکی , شعر بچگی

من یک دردِ خسته
تو یک راه نرفته،
بیا بههم برسیم!
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر کوتاه , شعر بلند

تو را ببینم ؛
میبوسم
نوازشت میکنم
برایِ تو خواب تعریف میکنم
تو را ببینم، بغل میکنم
تمام رویاهایم را میبینم
و به تمامِ آرزوهایم میرسم
تو را ببینم
خوب میشوم ، آقا میشوم
به تو سلام میدهم
نماز میخوانم
و تو را شکر میکنم
تو را ببینم خیلی دوستت دارم
آخ !
تو را ببینم،
چه قدر کار دارم ...
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر کوتاه , شعر بلند

گاهی وقتها...
دلت میخواهد ...
با یکی مهربان باشی
دوستش بداری...
وَ برایش چای بریزی
گاهی وقتها
دلت میخواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام،
میآیی قدم بزنیم؟
گاهی وقتها
دلت میخواهد یکی را ببینی
بروی خانه بنشینی، فکر کنی
وَ برایش بنویسی
گاهی وقتها...
آدم چه چیزهایِ سادهای را ندارد!
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

از تو که می نویسم
به واژههایِ خودم،
حسودی میکنم .. !
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

حالش بد است
نیا!
بگذار بمیرد این دل تنگی
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

دارم این دلیلِ "تو را دوست دارم" را پیدا میکنم.
از لبهایت رد میشوم
از چشمهایت میگذرم
برمیگردم!
به چشمهایِ تو خیره میشوم
به لبهایِ تو بوس میکنم
دارم این دلیلِ "تو را دوست دارم" را پیدا میکنم
بهخواب میروم، تو را خوب نگاه میکنم
میروم
به دستهایِ تو میرسم
بهآن کشیدهیِ تمیز!
دارم این دلیلِ "تو را دوست دارم" را پیدا میکنم.
بر دستهایِ تو دست میکشم
به صورتم میزنم
گرم میشوم
موهایَت را بهدست میگیرم وُ
از دستهایِ تو رد میشوم
خود را میآویزم!
میمیرم وُ زنده میشوم
دارم این دلیلِ "تو را دوست دارم" را پیدا میکنم.
از لبهایِ تو کام میگیرم
از چشمهایِ تو نام
از موهایِ تو بالا میروم
از رویِ تو، رویا میچینم وُ...
دارم این دلیلِ "تو را دوست دارم" را پیدا میکنم.
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

این جا مهم نیست
کجاست
بی تو همه جا
دور است
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

چه قدر خوب بود
تو، گُل من بودی
هر روز به تو آب میدادم!
علف چِرکهای تو را میشستم وُ
به بوی تَنت
مغرور میشدم
شبها کنار لبت
رؤیا بو میکردم وُ
روزها، حسادت ِ دنیا را !
چهقدر خوب بود
تو، گُل من بودی
برای تو یک گلدانِ کوچک زیبا میساختم
با یک باغچه
و حوضی پُر از انار
خوابت را
کنار پنجره آفتاب میدادم وُ
برای صبحانهات
هوای ِ تازهی شمال میخریدم ...
چقدر خوب بود
تو، گُل من بودی ...
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر عاشقانه , شعر ناب

تو را دوست دارم
بیشتر از نوشتنِ آخرین سطرِ مشقهایِ مدرسه
بیشتر از تقلب در امتحان
حتا بیشتر از بستنی قیفیهایِ قدیم
پفکهایِ طعمِ پنیر
تو را بیشتر از توپهایِ پلاستیکی
کوچههایِ خاکی
( این را که میدانی چه قدر بود! )
به خدا تو را از خوابِ نرسیده به صبح هم،
بیشتر دوست دارم
یشتر از صبحهایِ جمعه
عصرهایِ لواشک، آلوچه
تو را از زنگهایِ تفریح هم
بیشتر دوست دارم
بیشتر از خیلی
بیشتر از زیاد!
من،
تو را یه عالمه دوست دارم
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

کتاب را که باز می کنم
بوی تو را می دهد!
پس کی می آیی؛
می خواهم پنجره را باز کنم
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , عکس افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر ناب

اول سراغِ چشم هایت رفتم
چشم های تو!
گفتم مبادا بسوزد
و ناز خواب تو کابوس شود
بعد سراغ موهایت رفتم
موهای تو ناز بود وُ باز بود
آنقدر که گفتم
مبادا که سفت بگیرد این دستهای چغرَم
بعد تو دردت بیاید وُ
خواب از سرت بپرد!
بعد سراغِ لبهایت
لب هایِ تو داغ بود
خیلی داغ!
آنقدر که نمی شد نبویید، نبوسید
گفتم مبادا که سردیِ تنم
لبانِ گرم تو را یخ کند
مبادا که بوسه ام
لب لطیف تو را زخم کند
مبادا که وقتِ بوسه
خیال خوش تو را خَش کند
مبادا مبادا که...
اصلن خودت بگو
می خواهی کجای خیال تو بمیرم!؟
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , شعر ناب , شعر عاشقانه , اشعار افشین صالحی

موهایت را که می بندی
باد دلش میگیرد
چشمهایت را نمیبندی، خواب
وقتی میایستی، زمین نمیچرخد
جهان بنبست میشود
وَ هیچ کس به کارش نمیرسد
راه رفتنَت،
بیراهه را راه میکند وُ
قدم زدنَت، پاییز را ناز
صدایت ساز را میرقصاند وُ
نگاه به لبانت،
بوسه را، مقدس میکند.
نگاهِ لبانت،
مرگ را زندهگی میدهد
تاریکی را خاموش میکند
وَ ظلمت را،
به نور تسلیم میکند
تفنگ را خاموش وُ
جنگ را تمام وُ
لوله هایِ توپ را
گلدانِ یاس میکند
کاش لبت؛
لبِ خواب من بود!
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , شاعرانه , اشعار افشین صالحی , جملات عاشقانه

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم
با دوست داشتن زیادم
با هِی ببینمت هایم
با همیشه ببخشها و
همیشه ، دلَم برایِ تو تنگ شُده هایم
نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم
وقتی که با شانه هایِ بالا گرفته از تو میگفتم
وقتی که نام تو را بلند میخواندم
وقتی که در همیشه
هر جا
تو را به نام کوچَکت صدا میکردم
نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم
وقتی که آن همه تو را
خواب دیدم
نمیخواستم
اما
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شاعرانه آرام , شاعرانه های باد

بوسه زیباترین اتفاق خیابان است
بهجای درد، بهجای دود
به جای دود کردن درد، درد کردن دود
هم را میبوسیم
مگر کجای بوسه چپ است؛
کجای لب میلنگد که
اینهمه زیبایی را مخفی میکنیم
و جنگ را، رو ؟!
مگر کجای آغوش به دروغ آغشته است که
پرهیز میکنیم وُ تخت را آغشته به دروغ!
خیابان که بد نیست
کوچه که دروغ نمیشود
ما هی خود را دروغ میکنیم وُ
نامش را گاهی شرم میگوییم
گاهی حیا میشویم وُ
گاهی، به راحتی بستنی میخوریم وَ بههم نمیگوییم
هلو میخوریم وُ حرف نمیزنیم
عجیبیم !
در خیابان هم را نمیبوسیم
اما سیب را هرجا گاز میزنیم!
بیا علاقهی خوبم
میخواهم ببوسمت...
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , شعر بوسه , شعر عاشقانه , اشعار افشین صالحی

وَ فکر کن اگر تو را دوست نداشتم
چهها که داشتم
خودم را داشتم که قدم میزدم
کیف میکردم
میرفتم ورق بازی میکردم
حاکم میشدم
وَ دل را
حکم میکردم
وَ فکر کن اگر تو را دوست نداشتم
شبها زود میخوابیدم
وَ خوابت را زود میدیدم
وَ کَلهسَحر بیدار میشدم وُ
از پنجره تو را میدیدم
وَ دیدَنِ تو را زندهگی داشتم
وَ فکر کن اگر تو را دوست نداشتم
چهها که داشتم
تو را داشتم که کنارم بودی
زیبا میشدی ، لوس میشدی
دیده میشدم
هر روز بهمن میرسیدی وُ
گُلِ من میشدی
وَ فکر کن
اگر تو را دوست نداشتم
این فکرها را هم نداشتم
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , شعر ناب , عکس نوشته عاشقانه , شعر گرافی عاشقانه

سلام.
می دانی
کِیفِ بعضی لحظه ها را به تو هم نمی دهم
مثلِ وقتهایی که منتظرم،
بیایی
.
.
بیایی
.
.
.
بیایی
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر عاشقانه , شعر انتظار
یک بار تو شاعر من باش
تو عاشق من باش
مرا دوست داشته باش
که من لذت دوست داشته شدن یادم نرود
و تو
لذت دوست داشتن
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , شعر کوتاه , شعر عاشقانه , شاعرم باش
غمت را به من بده
دلت را
به هر که می خواهی.
عشق،
تاوان سنگینی دارد.
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر کوتاه , شعر عاشقانه
تو را ببینم؛
میبوسم
نوازشت میکنم
برایِ تو خواب تعریف میکنم
تو را ببینم،
بغل میکنم
تمامِ رویاهایَم را میبینم
وَ به تمامِ آرزوهایَم
میرسم
تو را ببینم
خوب میشوم، آقا میشوم
به تو سلام میدهم
نماز میخوانم
وَ تو را شکر میکنم
تو را ببینم خیلی دوستت دارم
آخ! تو را ببینم،
چهقدر کار دارم.
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر عاشقانه , شعر بوسه
دلم می خواست
وقتی میآمدی خواب باشی
بعد من درچشمهای تو نگاه میکردم وُ
خودم را میدیدم
میخواستم وقتی بیایی
هوا خوب باشد
شب اگر بود ماه داشته باشد
_آنهم قشنگ
وَ روز اگر بود، روزیش هم، همراهِ خودش بود وُ
آفتابَش ناز تابیده بود
وقتی میآمدی دلم میخواست
بهار شده باشد
یا پاییز یا زمستان یا..
هرچی!
وقتی میآمدی
دلم میخواست
بیایی.
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر عاشقانه , شعر ناب
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم؛
پستچی عاشقت شود
کبوتر برگردد
دق کند وُ دوریت را بمیرد
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم،
شهر رفتنت را بفهمد
رود نبودنت را مراب شود وُ
خواب، شب را کابوس کند
میترسم؛
در راه، بهباد برود
بعد بهدستِ چوپانی برسد وُ
هوایِ گوسفندانش را رها کند وُ
به هوایِ تو
گوسفند شود!
میترسم؛
جاده راه نرود
بن بست شود
خانه خر شود وُ
در، به لنگه بچرخد وُ لج کند وُ
تو نیستی را.. زنگ بزند
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم!
میترسم باز عاشقت شوم...
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , دلنوشته تنهایی , اشعار افشین صالحی , شعر ناب
عاشق که می شوی
قشنگ میشوی
قشگ مثل روزهایِ آفتابی
روزهایی که آفتاب میآید و هوا برایِ دیدن
داغ میشود
قشنگ مثل وقتی کهمیگویی
گرمم است
بیا بریم طرفِ جایی
کنار چشمهای ، لب دریایی
قشنگ مثل رفتنهای زیر یک درخت
دراز به دراز شدن و
روبه آسمان
بههم نگاه کردن
قشنگ نه مثل وقتی که تو را در ابری سوار ببینم و
بگویم
هوی کجا ؟
بخدا من تو را قشنگ دوست دارم
قشنگ مثل وقتی که باد بگیرد و
ابر برگردد
باران شود
و من چترِ تو باشم
عاشق که میشوی
تو
خیلی قشنگ میشوی
((افشین صالحی))
برچسب ها: افشین صالحی , اشعار افشین صالحی , شعر کوتاه , شعر ناب
.: Weblog Themes By Pichak :.

























