نبودنهایی هست که آدم را زمین گیر میکند.
هیچوقت تمام نمیشود. بود، نمیشود. پُر نمیشود.
همیشه میماند. فراموش نمیشود.
کهنه نمیشود. خوره میشود،
موریانه میشود میافتد به جان زندگی ات
((مریم سمیع زادگان))
برچسب ها: مریم سمیع زادگان , اشعار مریم سمیع زادگان , دلنوشته , تنهایی
تاريخ : پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ | 11:22 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
دو حبه قند توی فنجانِ گل گاوزبان نسترن می اندازم.
قیافه ی هاشم آقا، عطار سر کوچه می آید جلوی چشمم،
یک تابلوی مقوایی فرو کرده توی گونیِ گل گاوزبان؛
برای رفعِ دلتنگی.
انگار نمی داند دلتنگی است که به دنیا معنا می دهد.
چه کسی گفته غم بد است؟
تمامِ هنرِ این دنیا زاییده ی غم است...
((مریم سمیع زادگان))
برچسب ها: مریم سمیع زادگان , شعر غم , شعر هنر , اشعار مریم سمیع زادگان
تاريخ : پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵ | 15:59 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.