آیینهٔ نورست رخ یار امشب
ای مه، بنشین در پس دیوار امشب
ای مهر بپوش روی خود را در ابر
ای صبح، دم خویش نگه دار امشب
((هلالی جغتایی))
برچسب ها: هلالی جغتایی , رباعی سرا , شعر کوتاه , شع عاشقانه
یاران کهن، که بنده بودم همه را
در بند جفای خود شنودم همه را
زنهار! از کس وفا مجویید که من
دیدم همه را و آزمودم همه را
((هلالی جغتایی))
برچسب ها: هلالی جغتایی , رباعی سرا , شعر کوتاه , شع عاشقانه
باز آی، که از جان اثری نیست مرا
مدهوشم و از خود خبری نیست مرا
خواهم که به جانب تو پرواز کنم
اما چه کنم بال و پری نیست مرا
((هلالی جغتایی))
برچسب ها: هلالی جغتایی , رباعی سرا , شعر کوتاه , شع عاشقانه
گل ها
زودتر از همه باخبر شدند
که زن ها
زیبایی شان را
به دنیا تعارف کرده اند...
بیشترین حدِ ممکن را
برای خودشان برداشتند...
((رویا فخاریان))
برچسب ها: رویا فخاریان , اشعار رویا فخاریان , شعر گل , عکس گل های زیبا
از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست
مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست
در جشن می عشق که خون جگرم ریخت
نقل من دلسوخته جز خون جگر نیست
مستان میعشق درین بادیه رفتند
من ماندم و از ماندن من نیز اثر نیست
در بادیهی عشق نه نقصان نه کمال است
چون من دو جهان خلق اگر هست و اگر نیست
گویند برو تا به درش برگذری بوک
هیهات که گر باد شوم روی گذر نیست
زین پیش دلی بود مرا عاشق و امروز
جز بیخبریم از دل خود هیچ خبر نیست
جانا اگرم در سر کار تو رود جان
از دادن صد جان دگرم بیم خطر نیست
در دامن تو دست کسی میزند ای دوست
کو در ره سودای تو با دامن تر نیست
دانی که چه خواهم من دلسوخته از تو
خواهم که نخواهم، دگرم هیچ نظر نیست
عطار چنان غرق غمت شد که دلش را
یک دم دل دل نیست زمانی سر سر نیست
((عطار))
برچسب ها: اشعار عطار , دوبیتی ناب , شاعرانه , شعر کوتاه
اي نسيم عشق ! از آفاق شهابي آمدي
از کران هاي بلند آفتابي آمدي
تا کني مستم ، همه زنبيل ها را کرده پر
از شميم آن دو گيسوي شرابي آمدي
سنگفرش از نقره کردند اختران راه تو را
شب که شد از جاده هاي ماهتابي آمدي
نه هوا نه آب - چيزي از هوا چيزي از آب
تابناک از کهکشانهاي سحابي آمدي
بار رويايي سبک سنگين از افيون از شراب
بستي و تا بستر بيدار خوابي آمدي
ديري از خود گم شدي در عشق نشناسان و باز
تا که خود را درغزل هايم بيابي آمدي
تا غبار از دل فرو شوييم در ايينه ات
همسفر با آسمان و آب آبي آمدي
در کنارت دم غنيمت باد بنشين لحظه اي
آه مهمان عزيزي که شتابي آمدي
((حسين منزوي))
برچسب ها: شعر عشق , عاشقانه , اشعار حسين منزوي , شعر ناب
دلگير شبي در زد ، فتانه نمي خواهي ؟
بي قصّه دل خود را ، افسانه نمي خواهي ؟
بي حوصله دل گفتا ، شوريده مکن ما را
گفتم به سر گنجي ، دردانه نمي خواهي ؟
اي بر سر سجاده ، دور از مي و از باده
لب ريز ِ شراب آمد ، پيمانه نمي خواهي ؟
دل بار دگر بامن ، او گر شودت دشمن !
گوش ات به نصيحت کن ، فرزانه نمي خواهي ؟
اي دل نکند خوابي ، برخيز که بر آبي
اي خانه خراباتي ، حنانه نمي خواهي ؟
گر دير شود حسرت ، خم تا نشدت قامت
آن موي پريشان را ، بر شانه نمي خواهي ؟
شايد شده اي عاقل ، هشيار شو اي غافل
چرخي بزن اين ميدان ! مستانه نمي خواهي ؟
او برشب تاران شد ، شمعي نه فروزان شد
خود سوز ِچه بي حاصل ، پروانه نمي خواهي ؟
دل باز خروشان شد ، چون چشمه ي جوشان شد
زنجير گسست آمد ، ديوانه نمي خواهي ؟
بي نام و نشان خندان ، از دور تر ِ ميدان
صيّاد دلي ما را دزدانه نمي خواهي ؟
((شمس الدين عراقي))
برچسب ها: اشعار شمس الدين عراقي , غزلسرا , شعر ناب , شاعرانه آرام
من دوستدار روي خوش و موي دلکشم
مدهوش چشم مست و مي صاف بيغشم
گفتي ز سر عهد ازل يک سخن بگو
آن گه بگويمت که دو پيمانه درکشم
من آدم بهشتيم اما در اين سفر
حالي اسير عشق جوانان مه وشم
در عاشقي گزير نباشد ز ساز و سوز
استادهام چو شمع مترسان ز آتشم
شيراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهري مفلسم ايرا مشوشم
از بس که چشم مست در اين شهر ديدهام
حقا که مي نميخورم اکنون و سرخوشم
((حافظ))
برچسب ها: حافظ , اشعار حافظ , عکس گل های زیبا , شعر ناب
ميگريم و مي خندم ، ديوانه چنين بايد
ميسوزم وميسازم ، پروانه چنين بايد
مي كوبم ومي رقصم ، مي نالم وميخوانم
در بزم جهان شور، مستانه چنين بايد
من اين همه شيدايي ، دارم ز لب جامي
در دست تو اي ساقي ، پيمانه چنين بايد
خلقم زپي افتادند ، تا مست بگيرندم
در صحبت بي عقلان ، فرزانه چنين بايد
يكسو بردم عارف ، يكسو كشدم عامي
بازيچه ي هر دستي ، طفلانه چنين بايد
موي تو و تسبيح شيخم ، بدر از ره برد
يا دام چنان بايد ، يا دانه چنين بايد
بر تربت من جانا ، مستي كن ودست افشان
خنديدن بر دنيا ، رندانه چنين بايد
((معینی کرمانشاهی))
برچسب ها: اشعار معینی کرمانشاهی , معینی کرمانشاهی , شعر ناب , عکس گل های زیبا
بيان درد مكن ، جز براي صاحبدرد
من اهل دردم و، دانم دواي صاحبدرد
ز يادگار خوش خويشتن مگو ايدوست
بمحفلي ، كه شدي آشناي صاحبدرد
كنون كه هر كس اسير هواي نفسانيست
كسي چگونه شناسد ، بهاي صاحبدرد
بكوي دلشدگان رو ، چو حاجتي داري
كه مستجاب تر آيد دواي صاحبدرد
مخواه از ني دلسوخته سرود اميد
ز سينه ، خسته بر آيد صداي صاحبدرد
مقام درد ببين ، با هنر بخوانندش
كسي كه خوب در آرد ، اداي صاحبدرد
هزار تجربه كرديم ، غير درد نبود
بدرد خانه گيتي ، شفاي صاحبدرد
طلاي رنگ مرا بين و اعتبار مرا
كه با خبر شوي از كيمياي صاحبدرد
از آن اميد بدرمان درد ها دارم
كه چرخ پر بود از واي واي صاحبدرد
((معینی کرمانشاهی))
برچسب ها: اشعار معینی کرمانشاهی , معینی کرمانشاهی , شعر ناب , عکس گل های زیبا
گر چه مستيم و خرابيم چو شبهاي دگر
باز کن ساقي مجلس سر ِ ميناي دگر
امشبي را که در آنيم غنيمت شمريم
شايد اي جان نرسيديم به فرداي دگر
مست مستم ، مشکن قدر خود اي پنجه غم
من به ميخانهام امشب تو برو جاي دگر
چه به ميخانه چه محراب حرامم باشد
گر بهجز عشق توام هست تمناي دگر
تا روم از پي يار دگري مي بايد
جز دل من دلي وجز تو دلاراي دگر
نشينده است گلي بوي تو اي غنچه ناز
بوده ام ورنه بسي همدم گلهاي دگر
تو سيه چشم چو آئي به تماشاي چمن
نگذاري به کسي چشم تماشاي دگر
باده پيش آر که رفتند از اين مکتب راز
اوستادان و فزودند معماي دگر
اين قفس را نبود روزني اي مرغ پريش
آرزو ساخته بستان طرب زاي دگر
گر بهشتي است رخ تست نگارا که در آن
مي توان کرد به هر لحظه تماشاي دگر
از تو زيبا صنم اينقدر جفا زيبا نيست
گيرم اين دل نتوان داد به زيباي دگر
مي فروشان همه دانند عمادا که بود
عاشقان را حرم و دير و کليساي دگر
((عماد خراساني))
برچسب ها: عماد خراساني , اشعار عماد خراساني , شاعرانه , شعر ناب
خوشا عشق خوش آغاز خوش انجام
همه ناکامي اما اصل هر کام
خوشا عشق و خوشا عهد خوش عشق
خوشا آغاز سوز آتش عشق
اگر چه آتش است و آتش افروز
مبادا کم که خوش سوزيست اين سوز
چه خوش عهديست عهد عشقبازي
خصوصا اول اين جان گدازي
هر آن شادي که بود اندر زمانه
نهادند از کرانه در ميانه
چو يکجا جمع شد آن شادي عام
شدش آغاز عشق و عاشقي نا
((وحشي بافقي))
برچسب ها: اشعار وحشي بافقي , شاعرانه , شعر ناب , عکس گل های زیبا
تنها تو را ستودم
آنسان ستودمت
که بدانند مردمان
محبوب من
به سان خدايان ستودني است
((حميد مصدق))
برچسب ها: شعر کوتاه , اشعار حميد مصدق , حميد مصدق , شعر ناب
صبح است ساقيا ، قدحي پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد ، شتاب کن
زان پيشتر که عالم فاني شود خراب
ما را ز جام باده گلگون ، خراب کن
خورشيد مي ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عيش ميطلبي ، ترک خواب کن
روزي که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار ، کاسه سر ما پر شراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نيستيم
با ما به جام باده صافي ، خطاب کن
کار صواب باده پرستيست حافظا
برخيز و عزم جزم به کار صواب کن
((حافظ))
برچسب ها: حافظ , اشعار حافظ , عکس گل های زیبا , شعر ناب
با توام
ای لنگر تسکین
ای تکانهای دل
ای آرامش ساحل
با توام
ای نور
ای منشور
ای تمام طیفهای آفتابی
ای کبود ِ ارغوانی
ای بنفشابی
با توام ای شور، ای دلشورهی شیرین
با توام
ای شادی غمگین
با توام
ای غم
غم مبهم
ای نمیدانم
هر چه هستی باش
اما کاش
نه ، جز اینم آرزویی نیست
هر چه هستی باش
اما باش
((قیصر امین پور))
برچسب ها: قیصر امین پور , شاعرانه قیصر امین پور , اشعار قیصر امین پور , شعر ناب
دست ات را به من بده
دست هاي تو با من آشناست
اي دير يافته با تو سخن مي گويم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دريا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن مي گويد
زيرا که من
ريشه هاي تورا دريافته ام
زيرا که صداي من
با صداي تو آشناست.
((احمد شاملو))
برچسب ها: احمد شاملو , شعر کوتاه , عکس گل های زیبا , شعر ناب
ای سراپایت سبز
دستهايت را چون خاطره اي سوزان
در دستهاي عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسي گرم از هستي
به نوازش هاي لبهاي عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد.
((فروغ فرخزاد))
برچسب ها: اشعار فروغ فرخزاد , شعر دلتنگی , شعر کوتاه , شعر ناب
با تو بودن خوبست
و کلام تو
مثل بوي گل ، در تاريکي است
مثل بوي گل در تاريکي ، وسوسه انگيز است
بوي پيراهن تو
مثل بوي دريا ، نمناک است
مثل باد خنک تابستان
مثل تاريکي ، خواب انگيز است
گفتگو با تو
مثل گرماي بخاري و نفس هاي بلند آتش
مي برد چشم خيالم را
تا بيابان هاي دورترين خاطره ها
که در آن گنجشکان بر سنبل گندم ها
اهتزازي دارند
که در آن گل ها با اختر ها رازي دارند
نوشخند تو
مي برد گرگ نگاهم را
تا چراگاه چالاک ترين آهو ها
مي برد آرزوي دستم را
تا نهان مانده ترين گوشه اندام تو
اين پهنه ي پاک زيبا
مثل دريايي تو
اندوه انگيز و غرور آهنگ
مثل درياي بزرگ بوشهر
که پر از زورق آزاد پريشانگرد است
مثل زورق پر از مرد است
مثل ساحل که پر از آواز ست
مثل دشتستان
که بزرگ و بازست
تو ظريفي
مثل گلدوزي يک دختر عاشق
که دل انگيز ترين گلها را
روي روبالشي عاشق خود مي دوزد
با تو بودن خوبست
تو چراغي ، من شب
که به نور تو ، کتاب تن تو
و کتاب دل خود را ، که خطوط تن تست
خوش خوشک مي خواند
تو درختي ، من آب
من کنار تو ، آواز بهاران را
مي خندم و مي خوانم
مي گريم و مي خوانم
با تو بودن خوبست
تو قشنگي
مثل تو ، مثل خودت
مثل وقتي که سخن مي گويي
مثل هر وقت که برمي گردي از کوچه به خانه
مثل تصوير درختي در آب
روي کاشانه ، در چشمان منتظرم مي رويي
((منوچهر آتشي))
برچسب ها: عاشقانه ها , شعر عاشقانه , اشعار منوچهر آتشي , شعر ناب
ببين
ويران شده ام
بر باد رفته ام
از پاي تا به سر در عشق غرقم
ديگر حتي نمي دانم که آيا
زنده ام يا نه ؟
چيزي مي خورم يا نه ؟
نفسي بر مي آورم يا نه ؟
سخني مي گويم يا نه ؟
تنها مي دانم که دوستت دارم .
((آلفرد دو موسه))
برچسب ها: شعر ناب , اشعار شاعران خارجی , اشعار آلفرد دو موسه , شعر کوتاه
خانمانسوز بود آتش آهي ، گاهي
ناله اي ميشكند پشت سپاهي ، گاهي
گرمقدر بشود سلك سلاطين پويد
سالك بي خبر خفته به راهي گاهي
قصه يوسف و آن قوم چه خوش پندي بود
به عزيزي رسد افتاده به چاهي گاهي
هستيم سوختي از يك نظر اي اختر عشق
آتش افروز شود برق نگاهي ، گاهي
روشني بخش از آنم كه بسوزم چون شمع
او سپيدي بود از بخت سياهي ، گاهي
عجبي نيست اگر مونس يار است رقيب
بنشيند برگل هرزه گياهي ، گاهي
اشك در چشم فريبنده ترت مي بينم
در دل موج ببين صورت ماهي ، گاهي
زرد رويي نبود عيب مرانم از كوي
جلوه بر قريه دهد خرمن كاهي ، گاهي
دارم اميد كه با گريه دلت نرم كنم
بهر طوفان زده سنگيست پنهاهي گاهی
((معینی کرمانشاهی))
برچسب ها: اشعار معینی کرمانشاهی , معینی کرمانشاهی , شعر ناب , عکس گل های زیبا
شانه هاي تو
همچو صخره هاي سخت و پر غرور
موج گيسوان من در اين نشيب
سينه ميكشد چو آبشار نور
شانه هاي تو
چون حصار هاي قلعه اي عظيم
رقص رشته هاي گيسوان من بر آن
همچو رقص شاخه هاي بيد در كف نسيم
شانه هاي تو
برجهاي آهنين
جلوه شگرف خون و زندگي
رنگ آن به رنگ مجمري مسين
در سكوت معبد هوس
خفته ام كنار پيكر تو بي قرار
جاي بوسه هاي من بر روي شانه هات
همچو جاي نيش آتشين مار
شانه هاي تو
در خروش آفتاب داغ پر شكوه
زير دانه هاي گرم و روشن عرق
برق مي زند چو قله هاي كوه
شانه هاي تو
قبله گاه ديدگان پر نياز من
شانه هاي تو
مهر سنگي نماز من
((فروغ فرخزاد))
برچسب ها: اشعار فروغ فرخزاد , شعر ناب , شاعرانه فروغ فرخزاد , عکس گل های زیبا
برخيز دلا که چنگ بر چنگ زنيم
مي نوش کنيم و نام بر ننگ زنيم
سجاده به يک پياله مي بفروشيم
اين شيشه نام وننگ بر سنگ زنيم
((خيام))
برچسب ها: شعر کوتاه , شعر ناب , اشعار خيام , شاعرانه
بر گرد , اي پرنده رنجيده , بازگرد
باز آ که خلوت دل من آشيان توست
در راه , در گذر
در خانه , در اتاق
هر سو نشان توست
با چلچراغ ياد تو نوراني ام هنوز
پنداشتي که نور تو خاموش ميشود ؟
پنداشتي که رفتي و ياد گذشته مرد ؟
و آن عشق پايدار فراموش ميشود ؟
نه , اي اميد من !
ديوانه ي توام
افسونگر مني
هر جا , به هر زمان
در خاطر مني
((مهدي سهيلي))
برچسب ها: مهدي سهيلي , اشعار مهدي سهيلي , شعر ناب , عکس گل های زیبا
بيان نامراديهاست اينهايي كه من گويم
همان بهتر به هر جمعي رسم كمتر سخن گويم
شب وروزم بسوز وساز بي امان طي شد
گهي از ساختن نالم گهي از سوختن گويم
خدا را مهلتي اي باغبان تا زين قفس گاهي
برون آرم سر وحالي به مرغان چمن گويم
مرا در بيستون بر خاك بسپاريد تا شبها
غم بي همزباني را براي كوهكن گويم
بگويم عاشقم ، بي همدمم ، ديوانه ام ، مستم
نمي دانم كدامين حال و درد خويشتن گويم
از آن گمگشته ي من هم ، نشاني آور اي قاصد
كه چون يعقوب نابينا سخن با پيرهن گويم
تو مي آيي ببالينم ، ولي آندم كه در خاكم
خوش آمد گويمت اما ، در آغوش كفن گويم
((معینی کرمانشاهی))
برچسب ها: اشعار معینی کرمانشاهی , معینی کرمانشاهی , شعر ناب , عکس گل های زیبا
دست چو مني که جام ساغر گيرد
به زان که کفم دفتر و منبر گيرد
تو زاهد خشکه اي و من عاشق تر
آتش نشنيده ام که در تر گيرد
((خيام))
برچسب ها: اشعار خيام , دوبیتی ناب , عکس گل های زیبا , شاعرانه
اما من و تو
دور از هم مي پوسيم
غمم از وحشت پوسيدن نيست
غمم از زيستن بي تو در اين لحظه ي پُر دلهره است
((حميد مصدق))
برچسب ها: حميد مصدق , شعر کوتاه , اشعار حميد مصدق , شعر ناب
عاشق عشق تو شدم از دل و جان که عشق تو
پرده نهفته ميدرد زخم خموش ميزند
گرچه دل خراب من از مي عشق مست شد
ليک صبوح وصل را نعره به هوش ميزند
((عطار))
برچسب ها: اشعار عطار , دوبیتی ناب , شاعرانه , شعر کوتاه
قول داده ام
هنگام شنيدن نام ات بي خيال باشم
از اين قول در گذر
چرا که با شنيدن نام ات
صبر ايوب را کم دارم
براي فرياد نزدن
((نزار قباني))
برچسب ها: اشعار نزار قباني , شعر کوتاه , اشعار شاعران خارجی , شعر ناب
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.