تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
((حمید مصدق))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شعر سیب , حمید مصدق , شعر باغچه , گروه ادبی
ای آبی سلیس
ای جزر و مد اتفاق
چشم های خیس من
با تو
ماه سیبی ست
که هر شب در دامن جاذبه ی
زمین می افتد
((فرناز جعفرزادگان))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: فرناز جعفرزادگان , اشعار فرناز جعفرزادگان , شعر سیب , شاعرانه آرام
و منکه فکر می کنم
دوست داشتن غده ایست در سینه ام
درد می کند
و دکترها از من قطع امید کرده اند
چگونه می توانم جلوی این دوربین لبخند بزنم و بگویم
سیب
آه سیب
سیب سرخ
سیب خیس
سیب لیز
یک چیزی شبیه همین درون سینه ام تکان می خورد !
((سحر عبادی پور))
برچسب ها: سحر عبادی پور , شعر سیب , اشعار سحر عبادی پور , شعر درد
تا قبل از آن که باغبانی دیده باشد
ای کاش او سیب لبم را چیده باشد!
این گونه در آبادی ام آشوبی انداخت
تا سخت در ویرانی ام کوشیده باشد
از شهر تا ده گرچه راهی نیست رعیت
حتی نباید خواب آن را دیده باشد
آبادی ام را خانی از چنگم دراورد
بی آن که حتی برسرش جنگیده باشد
از روی کم رویی و ترس و شیطنت نیست
هرکس که چشم از چشم خان دزدیده باشد
سخت است این که عاشق خان باشی اما
یک عمر از او خاطرت رنجیده باشد
از هرچه ترسیدم سرم آوردی ای عشق
ای وای اگر دل از خودت ترسیده باشد!
((آرزو سبزوار قهفرخی))
برچسب ها: آرزو سبزوار قهفرخی , غزلسرا , غزل ناب , اشعار آرزو سبزوار قهفرخی
از سمتی که آمده بود
می شکفد گلوله ی آخر
آرام، بی صدا
دراز می کشم
و به آخرین سیب سرخ چشم می دوزم
سوزن سوزن از شال گردنم تا جوراب
ما از در بیرون نرفته بزرگ شدیم
و کوره های صابون پزی از دستمان در رفتند
نازی می گفت :
"دستهایت را بالا بگیر
این سیب تمام سهم من از توست"
بالا می گیرم، سرخ
و هی
از دستانش لیز می خورم
((فرزین پارسیپ کیا))
برچسب ها: فرزین پارسیپ کیا , اشعار فرزین پارسیپ کیا , شعر نازی , شعر سیب
سـیـب ها ، دلـهـره دارند ، اگـر سَـر بـرسـی
بین لب های تو و سرخی آنـها دعواست
((سعید شیروانی))
برچسب ها: سعید شیروانی , اشعار سعید شیروانی , شعر سیب , کانال شعر در تلگرام
تو
سرخ ترین سیب
نشسته روی بالاترین شاخه
من
کودکی که دست دراز می کند
برای چیدنش...
سرانجامِ دیگری در انتظارم نیست
نداشتن تو سهم دست هام می شود...
((رویا فخاریان))
برچسب ها: رویا فخاریان , اشعار رویا فخاریان , شعر سیب , شعر کوتاه
چشات هنوز برام شبیه قبله
تلفیق ساده ی سکوت و تذهیب
همیشه خنده روو لباته و من
دیگه نیازی نیست بگم: بگو سیب
((آبا عابدین))
برچسب ها: آبا عابدین , شعر سیب , کانال شعر در تلگرام , اشعار آبا عابدین
توی چشمت چقدر آدم ها...
داس ها را به باغ من زده اند
سیب بکری برای خوردن نیست
تا ته باغ را دهن زده اند...!
((علیرضا آذر))
برچسب ها: علیرضا آذر , کانال اشعار علیرضا آذر , اشعار علیرضا آذر , شعر سیب
من می توانم
ژوزفین باشم
تو هم اگر خواستی
بناپارت باش
من می توانم
آسیاب بادی شوم
تو هم اگر خواستی
سروانتس باش
می خواهی اصلا جزیره دور افتاده ای شوم
می توانی مراقب قدم هات باشی
هی رابینسون
مواظب باش
سیبی که گاز می زنی
شعری است که برای تو نوشته ام
((اعظم کمالی))
برچسب ها: اعظم کمالی , اشعار اعظم کمالی , شعر سیب , شعر کوتاه
سیب من!
گفته بودم؟
این واژه های معمولی
وقتی از موهات می ریزند
شعر می شوند؟
سیب
که از درختش
دور نمی افتد!
((عباس معروفی))
برچسب ها: عباس معروفی , شعر سیب , شعر کوتاه , اشعار عباس معروفی
بانوی زیبای من!
دستهای تو
سیب را
دلانگیز میکند
((عباس معروفی))
برچسب ها: عباس معروفی , اشعار عباس معروفی , شعر سیب , شعر کوتاه
عکاس گفت : بگو سیب ...
و من همچنان مات مانده بودم ...
می بینی به لطف تو ...
سیب را هم فراموش کردم ...
((محمد شیرین زاده))
برچسب ها: اشعار محمد شیرین زاده , شعر سیب , محمد شیرین زاده , شعر کوتاه
.: Weblog Themes By Pichak :.