و منکه فکر می کنم
دوست داشتن غده ایست در سینه ام
درد می کند
و دکترها از من قطع امید کرده اند
چگونه می توانم جلوی این دوربین لبخند بزنم و بگویم
سیب
آه سیب
سیب سرخ
سیب خیس
سیب لیز
یک چیزی شبیه همین درون سینه ام تکان می خورد !
((سحر عبادی پور))
برچسب ها: سحر عبادی پور , شعر سیب , اشعار سحر عبادی پور , شعر درد
آنقدر در گوشم خواندند
تو را در آغوش شب رها کردم
بی چاره من
بی چاره من
بی چاره من
بی چاره من
بی چاره من
که باید تمام پله های نردبان را بدون ماه بر گردم !
((سحر عبادی پور))
برچسب ها: سحر عبادی پور , اشعار سحر عبادی پور , شعر کوتاه , شعر ماه
باز موجی می شویم
من متکایم را در آغوش می کشم
تو معشوقه خیالی ات را
اسمش را باران گذاشته ای
موج بر می دارم
اما تو آرام گرفته ای آن گوشه تخت
دلت که خوب گرفت
خیس می شوی
و من فرو می روم
ما دو جزیره ایم دور از هم
که هیچ موجی ما را بهم نمی رساند
سال ها بعد
نقشه ای می کشند
که یکی از ما را نشان نخواهد داد !
((سحر عبادی پور))
برچسب ها: سحر عبادی پور , اشعار سحر عبادی پور , شعر ناب , شعر دریا
.: Weblog Themes By Pichak :.