
آخرین
بازمانده
از شبی برهنه ام
در چشم های من
باریدن باران
محال نیست ...
🌈🦋((نفس موسوی))🌈🦋
برچسب ها: نفس موسوی , شعر باران , اشعار نفس موسوی , شاعرانه باران

صبح
میزی ست
از عسل چشم هایت
که لقمه هایم را شیرین می کند
و سرمای نگاهم را
می چسباند به گوشه ی قاب روی شومینه
خیس می شوم
پلک هایم می دوند
تا صدای آمدنت
سپیدارهای باغچه را بیدار کند
🌈🦋((نفس موسوی))🌈🦋
برچسب ها: نفس موسوی , شعر صبح , شعر صبح بخیر , اشعار نفس موسوی

می خواهمت
هر چند
مکث کوتاه نگاه منی
کوچه
بر دست خیابان ماند
و یادت
حوالی خاطره ها بوسه فرستاد
امان
از بداهه ها
به وقت همیشگی
وقتی به قدر چشم برهم زدنی
با من قرار میگذارند
🌈🦋((نفس موسوی))🌈🦋
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

خنده یعنی هوای دستانش
گرمی بوسه های لرزانش
مکث هم اگر کند گاهی
همه از حیای چشمانش
🌈🦋((نفس موسوی))🌈🦋
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر چشمانش , شعر بوسه

در یک غروب ساکت و ابری
یاد و هوایت در دلم رقصید
رویای چشمانت اسیرم کرد
آغوش سردم از تبی ترسید
در شعر من تنهایی فصلی شد
وقتی زمستان در بهار رویید
ازوعده ی دیدار هر روزه
عطر تو را این کوچه هم بویید
آیینه تصویرش خیالی بود
از صورت شب غصه بر تابید
عکست به قاب دل خیانت کرد
وقتی غبار لحظه ها خوابید
تردید یعنی مرگ باورها
وقتی که نبضِ واژه ها ایستاد
وقتی نقاب شعر پر کینه
از آسمانِ شاعری افتاد
🌈🦋((نفس موسوی))🌈🦋
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر غروب , شعر آسمان

از فروردین آمده بود
اما
دستانش را در اسفند
چشمانش را
در پاییز
و دلش را
میان رویاهایش جا گذاشته بود
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعر دل

بیا قدم بزنیم
پاییزهای شرجی را
در هواخوری روزانه
من مچاله شوم
در تو
میان انفرادی تن ات..
شاید
باز شود
بغض گلوگیر شعر
پیش از پریشانی موهایم
در تیرباران انگشتانت
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , شعر نوازش , شعر عاشقانه , اشعار نفس موسوی

ترسیده ای
از چه؟
دریا
اسم ِ مستعار ِ همه ي زناني ست
كه چشم هاي شان
جزيره ي تنهايي
و سكوت شان
خواب
مردي به بن بست رسيد
و زن كه موهايش را
زير ِ آخرين قطار ِ شهر جا گذاشت
بي حاصل است
كوچ
و مرگ
بين برودت و گرما
به تو نزديكتر است
تكانم بده
قبل از آنكه
موج ِ شب
در انحناي سياه چاله اش
له ام كند...
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر دریا , شاعرانه دریا

سکوت بود
و دلواپسی
من بودم
و انعکاس محالی
که تویی ...
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , شعر سکوت , شعرگرافی , اشعار نفس موسوی

تو سكوتم دوباره پاييزه
شعر ِ نگام آروم مي ريزه
دستام هنوز دنبال ِ دستاته
چشم ِ خيالت يه كمي هيزه
درد مي كنه نبودنت يارو
رَدّ ِ چشات تاول ِ دنيامه
ميخوام بمونم با غمت جونم
بُغض ِ گلوم گواه ِ حرفامه
كاشكي بشه دوباره راهي شم
سر بكوبم به آسمون ما شم
كاش بباره بارون ِ عشق اينبار
تو قلب ِ سنگت يه كمي جا شم
پيرهن نارنجي مو پوشيدم
برگاي خاطراتتو چيدم
دست ميبرم تو جيب ِ افكارت
حواست نيست قلبتو قاپيدم؟
تو سكوتم دوباره فرياده
كه زمستون بهارو بوسيده
خوبه كه باز خدا لبش خنديد
مرگ به اين نقاب ِ پوسيده
خطي بكش دور ِ شب ِ چشمات
روياي سبزم و چپاول كن
يهو نري دور بشي از خونه
بيا توي اين قصه مون گل كن
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , شعر پاییز , شعر خیالت , اشعار نفس موسوی

شكست
سكوت را
صدای برهم خوردن ِ
بال هاي كاغذي
قفس بود
وحشت ِ پرواز
و جيغي كه سينه سوخت
يكي من
يكي ميله هاي سرد
و آسماني كه
دودي و كِسل به شب مي باخت
هوا مي خواهم
و دَمي
بازدمي
هنوز نگران ِ پرستوهاي عاشقم
-
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , شعر پرستو عاشق , شعر نگرانی , اشعار نفس موسوی

كسي
بُغض هايم را جمع كند
و دلتنگي را
-
بريده ام
از اين خشم ِ ويرانگر
آه ، آتش
به جانم بزن
اين سوختن كفاره نمي خواهد
خمار ِ توأم
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

مبهوت مانده ام
چشمانم
شعر مي خوانند
لبانم مرثيه!
پاهايم را
به كدام اسارت
بند كرده اي
كه با من نمي آيند؟
دست هايم را
پس بده
مي خواهم با لهجه ي خودت
بنويسم
دوستت دارم
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

غرق شده ام
دستم
به هيچ آشنايي قلاب نمي شود
تنها منم
اين سكوت مغموم
و چشم هايي
كه از بد حادثه ها
به سلامت بر نگشتند
امروز
از سراب ِ كدام قصه بگويم
به دامن كدام شب چنگ بزنم
سنگ هايم را
به كدامين ديوار آرزو بكوبم
از دل كدام كوير
ريشه ام را بيابم
كه اينگونه سرگردان ِ خويش نشوم
تنهايي ام را
حراج كن!
شايد قلبم به خانه برگردد
-
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر عاشقانه , شعرکده

با همين شعرها
گردنبندي مي سازم
از مرواريد نگاهت
رد بوسه هايت را
كه ميگيرم
به خودم مي رسم
زير باران خيالت
مي رقصم
تا فراموش كنم
سردي فاصله را
-
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر عاشقانه , شعرکده

بر گشتم
از سكوت ِ خويش
در سوگ ِ دل
بُغضي شكسته ام
كه غريبانه
فرهادش را
از بيستون مي خواند
اي آنكه
در سپيده دمان ِ عشق
بي پروا
صدايم زدي شيرين
من
از آن صبح ِ غمين
كوهكن ِ چشم ِ توأم
در برهنگي تنهايي...
-
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر عاشقانه , شعرکده

آخرین قطار
چشم هایم را برد
شب
پیراهن حریرم را
بر آسمان کشید
پلک هایم
پشت رسوایی روز خوابید
ساعت
از دیوار حوصله افتاد
و باران انتظار
زیر پای وعده های سیاه
جان داد
و
کوچه همچنان پاییزیی ماند.....
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر پاییز , کافه عشق

می خواندم
به خویش
هیاهوی گیج!
این رقص ِ دل
مرا فریفت
بر دامنِ خیالم
عطرِ تو سر رسید...!
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

-
گل سرخی
به موهایم نشاند
برایم ترانه ی
باران را خواند
و ندانست
کینه ی ابر
پرپر می کند
گلبرگ های عشق را
میان پریشانی چشم هایم
-
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

خيالت
شيرين مي خندد
و دلتنگي
چون پيچكي سر به هوا
نگاهت را
از من مي دزد
زرد مي شوم
و از گلدان حسرتت مي افتم ...
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر نگاه , شعر خیال شیرین

آسمانم باش
تا از تو ببارم
چترم باش
تا در آغوش ات
آرام گيرم
چشمانم باش
تا هيچ اندوهي شكنجه شان نكند
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعر آسمان

بوسه های
ماسیده بر لبان تو
مسیر زخم خورده ی
شعرهای منند
تو
پرت می کنی
حواس بچه گانه ی مرا
من پیک پیک
کهنه می شوم
در شراب عشق
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب
بشنویم شعر و اجرایی زیبا از شاعر " نفس موسوی "
-
-
اگر بودی
اگر بودی
سرگردانی ام را از خیابان خیالت جمع کن
افتاده ام از پا
افتاده ام از پا
آه ظهر بود که ترا
از آبی پیراهنت دزدیدم
و ندیدم اسارت چشم هایم را در نگاهت
اگر آمدی سراغم را از عطرم نگیر
که هم دست باد است
در سراسیمگی نبودنم
چشمانت را به آیینه بسپار
میبینی ام
می سوزم
می بینم ات
می بازی...
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , دکلمه نفس موسوی , شعر خوانی نفس موسوی , اشعار نفس موسوی

پنجره ی خیالت را باز کن
دلتنگی ات را بتکان
باران را
به بدرقه ی نگاهم بفرست
ابر چشمانم
برای باریدن بهانه می خواهد
ای تو
که از قبیله ی شعری
از آنسوی رویاها
با من قرار بگذار
طفل بازیگوش دلم
آغوش تو را می خواهد
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

سکوت بود
و دلواپسی
غائله ای ناتمام
من بودم
و
انعکاسِ محالی
که تویی......
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , شعرکده , اشعار نفس موسوی , شعر سکوت

ایستاده ام
در غبار
رها شده
میان تنهایی سکوتی سرد
شعر می بافم
خیالم را
بسان چشم هایی
گم شده
در مه فراموشی
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

چشم که باز می کنم
هزار گنجشک بی قرار
قلبم را
قلقلک می دهند
تا آفتاب گردان نگاهت
خورشید عشق را
بی بهانه در من بیدار کند
و من
لبخند بزنم
تو بشکفی!
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب

ترانه ای
برای چشم هايم بخوان
دستی برای نوازش
و شعری که
طلوع عشق را
به دست رویاهایم بسپارد
دوستم بدار
می خواهم کنار عاشقی مان
دیوانگی کنم ...
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعرکده , شعرناب
| مطالب جديد تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.
























