غرق شده ام
دستم
به هيچ آشنايي قلاب نمي شود
تنها منم
اين سكوت مغموم
و چشم هايي
كه از بد حادثه ها
به سلامت بر نگشتند
امروز
از سراب ِ كدام قصه بگويم
به دامن كدام شب چنگ بزنم
سنگ هايم را
به كدامين ديوار آرزو بكوبم
از دل كدام كوير
ريشه ام را بيابم
كه اينگونه سرگردان ِ خويش نشوم
تنهايي ام را
حراج كن!
شايد قلبم به خانه برگردد
-
🌈((نفس موسوی))🌈
برچسب ها: نفس موسوی , اشعار نفس موسوی , شعر عاشقانه , شعرکده
تاريخ : چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ | 2:59 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
.: Weblog Themes By Pichak :.