محبوبم
یک شب که هزار شب نمی شود
بمان پیش من
بمان
تا به کبوترها نشان بدهم
تا کجاهای آسمان می توان پرواز کرد ...
((محبوبه بوری))
-
برچسب ها: محبوبه بوری , اشعار محبوبه بوری , شعر محبوب من , شاعرانه و عاشقانه
ولی من میگم
موی فر خیلی هم خوبه!
مثلا دلبر با موهای فر و بلند...
وقتی دلخوره و بخوایی از دلش دربیاری
بری بشینی کنارش
و هیچ جوره نشه دلش رو بدست بیاری!
وقتی روش رو اونور کرده
و هی چشماش رو اینور اونور میبره
تا نتونی چشماش رو بخونی و نازش رو بکشی...
شروع کنی به بافتن موهاش!
وقتی موهاشو میبافی،
شروع کنی به حرف زدن و معذرت خواستن
کم کم از دلش دربیاری
دلش رو بدست بیاری
با هر گرهای که به موهاش میزنی
یه گره از دلش رو باز کنی
((محسن صفری))
برچسب ها: محسن صفری , موی فر , شعر ناب , شاعرانه و عاشقانه
بی بوسه هم
به قلب تو ره می توان سپرد؛
ازکوچه باغ جنگلی ی پشت گردنت...
((علی محمدی))
برچسب ها: علی محمدی , اشعار علی محمدی , شعر ناب , شاعرانه و عاشقانه
زندان به من
بسیار آموخت
بیش از همه
صبوری را
در خلوت با جمع بودن و
در جمع خلوت گزیدن
نبردی بی وقفه با خود و
آشتی کردنی دوباره
تحمل خیانت ها
در پنج متر
پنج هزار پیمودن
و
در تنگنای دو دیوار
دنیا را گشتن
و
بیش از همه
دورویی ها را در قلب انباشتن
و.انسان بودن...انسان بودن را
((عزیز نسین))
ترجمه: مژگان دولت آبادی
برچسب ها: اشعار شاعران خارجی , اشعار عزیز نسین , شعر ناب , شاعرانه و عاشقانه
فکر کردن به بوسه های زنی
که سالها پیش مرده است
و هنوز
به خلوت خوابها سرک می کشد.
فکر کردن به ماگنولیای انگشتانش
بر کمرگاه استکان چای
با ظرافت یک مینیاتور.
فکر کردن به رشته ی مویش
که پشت گوش می انداختشان
مثل نوبت های شیمی درمانی.
فکر کردن به تقاتق کفش هایش
در پیاده روی مقابل دانشگاه
که از پس فریاد کرایه کش ها حتا
به گوش میامد.
فکر کردن به چشم هایش
که گرگ ها
در آن عشق بازی می کردند.
فکر کردن به جای خالی اش
در ماشینی که حالا
باید اوراق شده باشد.
این زن مرده نمرده است
جایی پنهان شده
تا پاکت پاکت سیگار
در خیالشخاکستر شود
و در خاطر شاعری قدم بزند
که از رد عطرش
شعرهای تازه شکار کند.
((یغما گلرویی))
برچسب ها: یغما گلرویی , ترانه های یغما گلرویی , اشعار یغما گلرویی , شعر ناب
چیزی درونم لال شده است
اما
چشمانت نهایت اعتراف من است...
((مهرناز آزادیان))
برچسب ها: مهرناز آزادیان , اشعار مهرناز آزادیان , کانال شعر در تلگرام , شاعرانه و عاشقانه
لبخندت
قربت هر درمانی ست
بر پهنه ی بیستون درد و
چشم هایت
اسرار عبور شب است
در نگاه بهت زده ی ماه
آهای با توام !!!
ای آسمان زیبایی ...
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
در عصر ایوان دلتنگی
زیر بارش آفتاب سوزان تردید
شکسته و
می بافم
بر روی نیمکت لرزان اضطراب
گیسوان پریشان دخترک احساسم را
آنگاه
که تمنا می کردند
انگشتان نحیف اشتیاقش
ثبت حادثه ی عشق را
در امتداد خطوط انتظاری غریب ...
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
قربانی می کنم
دیده گان بی قرار دلم را
در استقبال از قدوم شیرین لبخندت
رقص در آغوشت
بهشت و
هارمونی گیسوانم
با بستر شانه هایت
آبستن بهار آرزوهاست
کمی آرام تر !!!
چه بی رحمانه می تازانی
مادیان سرخ لبانت را
در آرامش ساحل گونه هایم
بیا و
چتر عشق بگشا
بر باران زخم رویاها
که دیگر
نفس های آسمان احساس
به شماره افتاده اند
حال
من مانده ام و
رعد سهمگین نگاه خیالت
که به آتش می کشد
اشتیاق تن شب را
در ابری ترین هوای خاطره ها ...
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
سیاه چشمِ من
سینه بر عَطرِ رنجهایت گشودهام
که کلامِ نگفتهیِ آخرینم تو هستی
اکنون کجاوهیِ اول آرام در میرسد
پیامآورِ غواصانِ آبهایِ سبز رنگِ روح
کجاوهیِ هفت رنگِ میلادت که عطرِ شگفتِ شببو را دارد
تا کجاوهیِ خاموشِ آخرینم در رسد
نگاه میکنم وَ میپذیرم
که تو را حضورِ بنفشه نام بگذارم وُ خاموش بنشینم
((محمد رضا فشاهی))
برچسب ها: محمد رضا فشاهی , شعر معاصر , اشعار محمد رضا فشاهی , شعر ناب
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست
((رهی معیری))
برچسب ها: رهی معیری , غزلسرا , اشعار رهی معیری , کانال شعر ناب
بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم
در سرای دل بهشت آرزویی یافتم
عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار
تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم
خاطر از آیینه صبح است روشن تر مرا
این صفا از صحبت پاکیزه رویی یافتم
گرمی شمع شب افروز آفت پروانه شد
سوخت جانم تا حریف گرم خویی یافتم
بی تلاش من غم عشق تو ام در دل نشست
گنج را در زیر پا بی جستجویی یافتم
تلخکامی بین که در میخانه دلدادگی
بود پر خون جگر هر جا سبویی یافتم
چون صبا در زیر زلفش هر کجا کردم گذار
بک جهان دل بسته بر هر تارمویی یافتم
ننگ رسوایی رهی نامم بلند آوازه کرد
خاک راه عشق گشتم آبرویی یافتم
((رهی معیری))
برچسب ها: رهی معیری , غزلسرا , اشعار رهی معیری , کانال شعر ناب
تو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریهٔ بیاختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست
چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم نفسم بیغبار باید و نیست
مرا ز بادهٔ نوشین نمیگشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست
درون آتش از آنم که آتشین گل من
مرا چو پارهٔ دل در کنار باید و نیست
به سردمهری باد خزان نباید و هست
به فیضبخشی ابر بهار باید و نیست
چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق
تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست
کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست
رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا
که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
((رهی معیری))
برچسب ها: رهی معیری , غزلسرا , اشعار رهی معیری , کانال شعر ناب
چادر غم به سر
نشسته ام
در سوگواری شکوفه های امید
پذیرای فوج فوج
غبار اندوهم
در تدفین شراره های اشتیاق
جنون فیروزه های حوض دلتنگی
قد کشیده اند
به قتل سرخی لب ماهی های آرزو
و چه غریبانه
اشک پوشیده اند
اطلسی های ایوان تنهایی
آن گاه
که نت های مرگ
چکه می کند
بر نفس های بریده ی پنجره
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
ابرها
با زمین بی واسطه صحبت میکنند
چترها اما
رازدار آسمانند
که اینچنین از پس هر باران
دهانشان بسته می ماند
((سارا عبدی))
برچسب ها: سارا عبدی , اشعار سارا عبدی , شعر کوتاه , شعر ناب
در فصل دلتنگی خانه
زیر نور سکوت ماهتاب
می بافم
دانه دانه احساس مروارید دیده ام را
تا آویزی باشد
بر گردن اشتیاق نگاه آرزو
که عریانی گام های بودنت
نوشته اند برایم
حلاوت حکم ابدی حصر دستانت را
و من
چه مشتاقانه
مجنون این اسارتم ...
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
رویای حضورت
هنوز هم
آذین می بندد
آسمان باورهایم را
به چلچراغی از ستاره های عشق
و من می دانم
عاقبت خواهی آمد
تا دیگر بیش از این
احساس قلم پیر نشود
در هم آغوشی
با شعرهایی همیشه کبود
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
زمان در خود شکست و جان به لب شد
ملال دیده ی ماه پر ز تب شد
تا قصور دست خورشید از دل دشت
نگاه این آسمان هم رنگ شب شد
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
میروم رو به روی ایینه
در خیالات تلخ تکراری...
پرسش بی جواب هر روزم!!!
که ..هنوزم...تو دوس..تم..داری؟!
وای ازین اینه، و سقف اتاق
دور چشمان خسته میچرخند
بوسه هایش همیشه شیرین بود
بوسه هایی ک بعد ازین تلخند..
عکس من توی آیینه مرده
بی تفاوت شده به من شاید!!
مثل هر شب که نقش بازی کرد
باکراهت به تخت می اید!.....
من و مَردم چ خوب میدانیم
بین ما فاصله است تا خورشید
هر چه گفتم نکن ..نرو... بس کن
او فقط با فریب میخندید ...
مرد من در پناه بی کسیم
تخت و اغوش دیگري دارد
من زنمـ...نصف عقل و بیچاره!!!
او خدای ستمگری دارد!!...
شب رسیده به صبح غمگینی
که سراسر مریض و تب دار است
شوهرم رفته پیش معشوقش!!!
شوهرم(سانسور)و سردار است
شوهر مومن و مسلمانم
دلبری تازه را پسندیده
باغ من دیگرش مصفا نیست
میوه نوبرانه ای چیده !!
دلبری مو بلوند و رویایی
از همانها که خوب میدانند
گوی و میدان که پا دهد مردان
اسب شهوت چه خوب میرانند !
صیغه کرده حلال او باشد
این هوس پاک شد به یک ایه!
گور بابای همسرش که منم
تف به پول کثیف و سرمایه...
امشب اما تمام خواهم کرد
گریه های شبانه ام را من
صبح فردا به شهر میپیچد..
از بلندی سقوط کرد ..این زن
((مریم حسنخانی))
برچسب ها: مریم حسنخانی , اشعار مریم حسنخانی , ترانه های مریم حسنخانی , شاعرانه و عاشقانه
در گلریزان ستاره ها و
هنگامه ی رقص ماه
که وسعت دامنش
بالاپوش آفتاب بود
قله های اجابت بودنت را
یک نفس دویدم
هنوز هم شاهدم
رنگین کمان باران سخاوت را
از سبزی خوان خدا
بر بوستان دل هایمان
که در همسایه گی زیبا رویان آسمان
و تا حوالی فصل هم آغوشی ابرها
کلبه ای ساخته ام
از جنس مهربانی
دیگر زمین جای ماندن نیست
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
خاطره ی لبخندت
قربت هر درمانی ست
بر پهنه ی بیستون درد
تو ساده رفتی و
من اما هنوز هم
خیال چشم هایی را عاشقم
که اسرار عبور شب است
در بهت نگاه کز کرده ی ماه
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
در کوری ذوق بهارانه های آرزو
چه مستانه می رقصند
شکوفه های پلاسیده ی دریغ
تابش آفتاب خاطره ها
بغض چشم هایم را
بر آیینه ی نگاه روزهایی می پاشد
که همان امتداد شب بود
شاید هم سیاه تر
گوش ثانیه ها
خیره مانده
بر حنجره ی دلی
که فریادش خزان است و
آواز احساسش خاکستری
و آه
از این نت های ناکوک زندگی
که هنوز هم ساز درد می نوازند
بر شور دست های تبسم
و من
هیچ
شده ام دیگر
سایه ای مرده
نفس های رویایی نیمه جان
تمام پوستم
مسموم از عطر نوازش خیال
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
کوچه ها هم شاعر می شوند
وقتی عطر خاطره ی قدم هایت
مشام خیال شان را
مستانه نوازش می کند
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
هان ای دختر حس لحظه ها و
وسوسه ی غمین تنیده در جان
با توام !!!
بیا و بتکان
ترنم موسیقی آشتی ابروانت را
بر ساز آیینه های عشق
تا دوباره
از شره ی نت های بوسه ی سپیده دم
شانه های دل
برقصند
بر مستانه گی های عطر گیسوانت
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
ضیافتی برپاست
بر توازی دیدگان عشق و جنون
دعوت کرده اند
تنهایی آیینه ها را
به بزم معاشقه ی دیوارهای دل
با احساس سایه ای مست و حزین
اما
شکوه تلخ بوسه های اندوه
چه بی رحمانه زخم می پاشد
بر سرخی گونه های دلخوشی
ولی عاقبت
جاده های مغموم شب
دریده خواهند شد
با امید روزهای خیره مانده بر
بی تابی انتظار پنجره های شوق
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
در تابش نگاه مأیوس خیال
بر کبودی چشم فصل های خاطره
قامت فراموشی کشیده ام
به بلندای عبور سایه ی این شب های دخمه ای
دیگر می خواهم
آتش بزنم
خاکستر عطر جا مانده از
سردی آغوشی هرزه را
به شوق اجابت دعایی
که خیلی وقت است
در قنوت دست های دلی خسته
زوق زوق می کند
اما هزار درد و دریغ
که نمی میرد
رد پای مستی مشت های خشم
بر گونه ی زنانه گی های آرزو
حال
بودن یا نبودن
چه فرقی دارد ؟؟؟
وقتی که سال هاست
آذین بسته ام
پنجره ی احساس زخمی ام را
به چلچراغ نفرتی بی پایان
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
لبریز از
تمنای نت های آغوشت
قدم می زنم
تنهایی خویش را
تا لمس اندوه ساز نبودنت
آن گاه
که پهلو می گیرم
در ساحل امن بازوانت
آرام دریای خیال
حاشا که دیگر خریدار شود
عشوه ی امواج خاطره های زهرآگین را
و تو کاش
فقط اندکی می آمدی
تا بر بوم بام های پرواز کشانیم
رویای قوهای برکه ی احساسمان را
در هجوم بغض بال های دلی
که سخت بی تاب است
از دلتنگی اشک های آسمان
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
در عبور خاطره هایی بی ابعاد
از شبانه های خیال
دوباره به بن بست کوچه ی نگاهت رسیدم
خسته
مستانه سرودم و
باختم قافیه های دل را
یک به یک
از شره ی شراب ناب احساس
آیا باز ردیف می شود ابیات دستانت ؟
نیستی و
اما هنوز هم
تمنای شهد لبانت
تب گونه هایم را
به مهمانی اشتیاق آیینه های نوازش
روانه می سازد
مرا چه باک از بی تو ماندن
که در لمس موسیقی دلنواز آغوشت
ساز رویا
چه خوش می نوازد
نت عاشقانه های حضور را
آری
هان ای خوش نغمه ترین شعر بودن
این منم
بارش ابرهای آرزو
و تو رنگین کمان غزلی
که هیچ گاه تمام نخواهد شد
((شیلا مسجدی))
برچسب ها: شیلا مسجدی , اشعار شیلا مسجدی , شعر ناب , شعرکده
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.