آیا
آخرین امیدِ آدمی
همین است...؟!
خودمان را مرتب گول میزنیم
میگوییم
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد،
چه شب باشد
چه روز ،
سرانجام همه چیز تمام خواهد شد.
هی هی...
شاعرِ شبگردِ بیتکلیف،
بیهوده نگو!
خسوف
هرگز علامتِ تولدِ تاریکی نیست
تو که تا اینجا تحمل کردهای
باز هم تحمل کن!
((سید علی صالحی))
-
برچسب ها: سید علی صالحی , کانال شعر در یوتیوب , کانال ادبی و شعر , اشعار سید علی صالحی
راستی هیچ میدانی من
در غیبت پر سوال تو
چقدر ترانه سرودم
چقدر ستاره نشاندم
چقدر نامه نوشتم
که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید ؟
رسید ، اما وقتی
که دیگر هیچ کسی در خاموشی خانه
خواب بازآمدن مسافر خویش را نمیدید
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
کاری به کارِ شما ندارم
تکلیف این شبِ اصلا از ستاره خسته
که روشن است
من با خودم
به همین شکل ساده از چیزی که زندگیست
سخن میگویم
شما هم میشناسیدشان
همین بعضیهایِ بیحوصله
بعضیهای نابَلَد
بیخود و بیجهت
خیال میکنند
درگاهِ این خانه تا اَبَد
رویِ همین لنگهی در به در میچرخد
آیا خاموشی باد
واقعا از ترسِ وزیدن است ؟
دردا ، در این دیار
شکایتِ کدام درنده
به درندهی دیگری باید ؟
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
ما
بودیم و
اندوهی مداوم
که گاه در پس تبسمی کوتاه
از یادمان می رفت ...
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , شعر کوتاه , شعر درد , اشعار سید علی صالحی
ای کاش میشد می رفتیم
سرمان را روی سنگی میگذاشتیم، میمُردیم
این همه شرمندهی اولاد آدمی نمیشدیم
بگذارید اعتراف کنم:
جهان به طرز تشنهای
به ظهور بی باور باران
نیاز مبرم دارد.
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
تنها خاک
خاک ِ خسته
پشیمانی ما را تحمل خواهد کرد...
-
((سید علی صالحی))
-
👇👇👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعر مهتاب , شعر خاک
شاهد بودهای
لحظه تیغ نهادن بر گردن کبوتر را؟
و آبی که پیش از آن
چه حریصانه و ابلهانه، مینوشد پرنده؟
تو، آن لحظهای!
تو، آن تیغی!
تو، آن آبی!
من!
من، آن پرنده بودم...
((سید علی صالحی))
-
👇👇👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعر پرنده , شعر تیغ
یادم نمی رود،
فقط من برای نوشتن آمدهام،
من
فقط برای نوشتنِ اسمِ تو آمدهام.
مهم نیست این کلمات
در شبِ کدام مهتابِ مُرده
به کوچهٔ کهنْسالِ فریدونِ مشیری رسیدهاند.
سرِ شاعرانِ خواب مانده به سلامت،
صبح خواهد شد.
همه میفهمند؛
عشق
اتفاقاً آخرین عبادتِ آدمی
مقابل آدمیست!
((سید علی صالحی))
👇👇👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعر مهتاب , شعر سپید
حالا حوالی همين روزهای مثلِ هم
برای دورافتادهترين دخترِ درياها
از نشانی مهآلودِ مسافری بنويس
که روزی از سمتِ سرشارترين بوسهها خواهد آمد
دستش را خواهد گرفت
و او را با زورقِ پريانِ پردهْپوش
به خوابِ بیپايانِ گُلِ سرخ و پروانه خواهد برد.
((سید علی صالحی))
👇👇👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعر گل , شعر گل سرخ
سربسته بگويمت
حالا اين ديدگانِ ماست
که بر غمگينترين درياها گواهی میدهند،
گواهی میدهند
که هنوز هم اينجا انارستانی هست
باغی بزرگ، پسينی پنهان وُ
پروانههايی عجيب
که در پس آستينِ آينه پنهانند.
((سيد على صالحى))
👇👇👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
من فکر می کنم در غیاب تو
همهی خانههای جهان خالی است
همهی پنجرهها بسته است
اصلاً کسی
حوصلهی آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد.
((سید علی صالحی))
👇👇👇
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
من
فقط یک سوال دارم:
شادمانی آدمی را کجا،
و نان مردم را
کی ربودهاند؟
مهم است که میگویم
گوش بگیر!
او که امید را از تو میگیرد
همه چیز را از تو گرفته است.
((سید علی صالحی))
https://t.me/mohammadshirinzadeh
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
چه خوب میشد همين لحظه
يک اتفاقی میافتاد
مثلا باد میآمد
میرفت باغهای بالا را دور میزد
برمیگشت، خاک را بو میکرد،
و از کنارِ شمشادهای شکسته
بوی خوش آب و
خبر از هوای حامله میآورد.
شمعدانیهای بالِ چينهی مهتاب
تب دارند، تشنهاند، بیترانهاند.
اصلا باد
چرا از چيزی شبيه باران نمیخواند!
آخر چهقدر
تا کی بايد با اين چراغِ ترسو
هی از ترسِ شب و
هقهقِ گريه گفت و گو کنيم؟
پس کی میآيد همان که میگويند
دريا را با خود خواهد آورد!؟
مادرم میگويد
برای شنيدنِ آوازِ آينه نبايد عجله کرد،
بالاخره میآيد
کسی که با زورقِ آوازهاش
دريا را با خود خواهد آورد.
میآيد با آسمانِ بلند هم
به بحثِ روشنِ باران خواهد نشست
میگويد اين شمعدانیها تب دارند
اين باغها تشنه و
اين شمشادها بیترانهاند
کاری بايد کرد!
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر شمشاد ها
هوای امروزِ خانه
خيلی خوش است
مادرم از جنوب زنگ زد، گفت:
- پيری از نور و نماز به خوابم آمد
میگفت حالِ علی خوب است.
حالا مادر ... حالِ خودت چطور است؟
اتفاقِ آسانی بود
يکی دو قدم با همان بيمِ سادهی آشنا
رفتيم تا حوالی روياهای ماه
مزارها را شمرديم
مردگان بيدار بودند
اصلا فکر نمیکردم اين همه آدمی
مرا دوست میدارند!
من هيچ وقت ماه را زيرِ ابر نخواستهام
آينه ...، باز گفتم آينه، بگويم ...
آينه بايد از غبارِ گريه عين آينه باشد!
چهار تا حرفِ ساده که چيزی از چراغ کَم نمیکند
ستاره فراوان است!
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
صدای تبر می آید مدام،
بر ريشه ام!
طنین ویرانی آشيانهی پرنده ای،
بر شاخه هايم...
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
من روز نخست فروردین
فرمان یافتهام
شناسنامهام صادره از اقلیم سپیدهدم است،
محل تولدم حلول ترانه در توفانهاست
از مادر به ماه میرسم
از پدر به پروانههای پاییزی.
من از این جهان چارهناپذیر
هیچ بهرهای نبردهام جز کلمات روشنی
که عشق را دوست میدارند
که آدمی را دوست میدارند
که دوست میدارند را دوست میدارند...
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعر فروردین , شعر دوست داشتن
سال به سال
هر سال
صحبت از نفت و چراغ و سپیدهدم است
صحبت از سفره گشودنِ صبح است
صحبت از علاقه عجیبی به اسمِ عدالت است،
اما پردهها تاریک
پدرها خسته
سفرهها خالی....
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
این مردم
گاهی در تنهاییِ خود
از تشنگی سخن میگویند،
نگراناند
حق دارند.
این مردم
گاهی در ازدحامِ جهان
از قیامِ آب سخن میگویند،
نگراناند
حق دارند.
این مردم
گاهی در اندوهِ آدمی
از بارشِ نیزه و از گلوی بریده سخن میگویند
نگراناند
حق دارند.
حق دارند از تَحَکُم بیدلیلِ کلمات بترسند،
حق دارند از کیفرِ بیهودهٔ خستگی بترسند.
آنها برای اثباتِ صبوریِ خویش
نیازی به سوگندِ صبح و
صحیفهٔ نینوا ندارند،
غریبانا...تو بگو!
این مردم خسته
چرا از همین مردمِ خسته میترسند!؟
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
همه چيز درست خواهد شد
بالاخره انعکاسِ چاقو را فراموش خواهيم کرد
بالاخره مرغِ سحر نيز با ما به ميکده خواهد خواند
بالاخره ما هم روزی
به دلخواهِ خود زندگی خواهيم کرد
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
اینجا
روز تا روز
هر روز
چیزی آغاز میشود.
من به تو قول میدهم،
باور کن،
دیر نخواهد شد!
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
چرا به ياد نمی آورم؟
روبروی هم نشستن و گريستن،
روبروی هم نشستن و دريا را ديدن،
ديگر از جهان
چيزی به يادمان نخواهد آمد.
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
خسته ام ری را !
می آیی همسفرم شوی؟
گفتگوی میان راه
بهتر از تماشای باران است
((سید علی صالحی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
من آن قدر دوست ات می دارم
که دوباره بعد از مرگ
به خانه باز خواهم گشت،
و بر میگردم.
من بر میگردم،
درست به شیوهی شبنمی
در گرگ و میشِ سحر.
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
بله "ری را" جان !
مرا نیاموختند ؛ که می توان
به گل سوسن هم گفت_ شما...!
اما من از ذکر نام تو ! تو را آموختم ،
همین کافی نیست !؟
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
پرنده..
هی پرندهی بیپروا
در پیِ آن فوجِ گمشده بر مِه
آشیان مساز !
من ساختم،
باد آمد و همهی رویاها را با خود برد.
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
من از عطرِ آهستهی هوا میفهمم
تو باید تازهگیها از اینجا گذشته باشی.
گفتوگویِ مخفی ماه وُ
پردهپوشیِ آب هم همین را میگویند.
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
چراغ ها، چشم ها، کلمات
باران و کرانه را از من گرفته اند
همه چیز
همه چیز را از من گرفته اند
حتی نومیدی را
پس زنده باد امید
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
امروز ...
پُستچیِ پيرِ اين کوچه هم
پيدايش نشد
پنجره را ببندم بهتر است
هقهق بیپردهی اين دو ديدهی بارانی
آبروی اَبرآلود همهی درياها را
خواهد برد ...!
((سید علی صالحی))
برچسب ها: سید علی صالحی , اشعار سید علی صالحی , شعرکده , شعر کوتاه
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.