-
در من نگاه مى کنى
زخم هاى من آرام مى گیرند
اى پرچم بام من
که به وقت عبور دشمن تسکینم مى دهى
زمینه صبح گاه
زخم هاى من
ستاره هاى همین تاریکى است
که چشم بسته از برابر من عبور مى کنى
((شمس لنگرودى))
-
👇👇👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر صبح گاه , استاد شمس لنگرودى
تخته سنگی بر لبه ی پرتگاه
از هر جنبشی در هراسم
قلبم
دستم
لبم
چگونه بگویم دوستت دارم
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شعر دوست داشتن , شعر قلبم
بخند
خندههای تو
ترکیدن شاهوار کوهستانهای انار است
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
تو را به ترانهها بخشیدم
به صدای موسیقی
به سکوت شکوفهها
که به میوه بدل میشوند
و از دستم میچینند.
ترا به ترانهها بخشیدم
با من نمان
عمر هیچ درختی ابدی نیست
باید به جدایی از زندگی عادت کرد.
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شعر جدایی , شعر زندگی
من این راه دراز را آمدم
که تو را ببینم.
زمین شخم زده را دیده ام
پاره خشت و ماه بریده را دیده ام
شگفت کودکان
و پایمال علف ها را دیده ام
باد را دیده ام؛
و تو را
ندیدم
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شعر علف , شعر راه
چرخ خیاطی!
چرخ کن
ژنده پارۀ روزهایم را و سکوت را
چرخ کن
باران و کویر را در گل هائی که سکوت کرده اند
دهانم را چرخ کن
تا از خیاطم نگویم
چگونه پیراهن مان را نابینا نابینا چرخ می کند
چگونه پیراهن سردمان را می دوزد.
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شعر چرخ خیاطی , شعر خیاط
دوست دارم
در اين شب دلپذير
عطر تو
چراغ بينایی من شود
و محبوبه شب راهش را گم كند.
دوست دارم
شب لرزان از حضورت
پايش بلغزد
در چالهای از صدف كه ماهش میخوانند
و خنده آفتاب دريا را روشن كند.
اما نه آفتاب است و نه ماه
عصرگاهی غمگين است
و من اين همه را جمع كردهام
چون دلتنگ توام....
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
چرا همگان را نبخشم؟
چرا از خاطر نبرم زخمها را؟
من كه فراموش خواهم كرد
نشانی خانهام
چهرهی كودکم
و تلفظِ نامم را از دهانت...
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر فراموشی
من مشتاق شمردن بوسههای توام
و زاری آب در لیوانی
که به لبهای تو فکر میکند.
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
بی سر
خواب تو را می بینم
بی پر
به بام تو می پرم.
انگور سیاهم
به بوی دهان تو شراب می شوم.
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
ميخواستم ترانه يي باشم
كه بچههاي دبستاني از بر كنند
دريا كه ميشنود
توفاناش را پشتاش پنهان كن
و برگهاي علف
نتهاي به هم خوردنشان را
از روي صداي من بنويسند.
ميخواستم ترانهيي باشم
كه چشمه زمزمهام كند
آبشار
با سنج و دهل بخواند.
اما ترانهي غمگينم
و دريا، غروب
بچههايش را جمع ميكند كه صدايم را نشنوند.
نتهايم را تمام نكرده
چرا
رهايم كردي.
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
سلول مان
سیاه و ساکت و سرد بود
گفتیم: کاش که پرندهئی...
کلاغی آوردند.
سرودی میخواندیم- غار غار
بلند میشدیم- غار غار
دراز میکشیدیم – غار غار
همه ناگهان پر کشیدیم- غار غار، غارغار، غارغار
نگهبانان سر رسیدند
بال کلاغ را بوسیدند
و اتاقک مان را
به بخش روانی سپردند.
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
میآیی
و چون چاقويى روزم را نصف مىكنى
مىروى
پارههاى تنم
در اتاقم مىماند.
((شمس لنگرودی))
گروه شعر های باران خورده در تلگرام👇
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
چندان به تماشایش برنشستیم
که بامدادی دیگر برآمد
و بهاری دیگراز چشم اندازهای
بی برگشت در رسید...
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
از تمامی بالهایی که به دوش بردهام
پروبالم تویی
پیشاپیشم میروی
و من پی بالها می دوم.
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
باران
ببار
ببار و خيابان ها را غرق كن
بر سر اين چهار راه
در انتظار نوحيم .
باران ببار و تنگ حوصلگي مكن
آب ، اگر از سر نگذشته باشد
كشتي نوح
نخواهد رسيد .
نوح خواهد آمد
و كبوترش را
بر ميدان ها و اداره هاي دفن شده در توفان
رها خواهد كرد
تا بر نك بانك ها بنشيند
و از رستگاري
خبر آورد .
قدري شتاب كن باران
ببين دلال هاي چوب
چه گونه بر هر سويي مي دوند و عرق مي ريزند
باران
ببار و خيابان ها را غرق كن
و فقط لامپ ها را نپوشان
كه چهره ي نوح را ببينيم
ما از جماعت كشتي
فقط ابليس را مي شناسيم
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
باز
بوته های علف مست کرده اند
سرشان را به هم می کوبند.
هر وقت بوی تو نزدیک می شود
داستان ما همین است.
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
اين نامم
اين سرم
اين پوست
اين رگم، استخوانم، خاكسترم
به دنبال چه در من مي گشتند.
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
اگر گنجشکی تازه بالی
در شعر کوچک من لانه کن
اگر آفتابی تازه زادی و راه را نمی شناسی
در آسمان خانه ی من پرسه زن
اگر توفانی و دریاهایت کوچک اند
در بستر من شعله ور شو.
ای بادپا که دسته کلید دریاها در دست توست
صندوق قدیمی را باز کن
و نقشه ملاحان گمشده را به من ده،
ببین چگونه مرواریدها تکثیر می شوند
بر آتش مژگان من.
((شمس لنگرودی))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر کوتاه
آتش باشى
براى تو هيزم مى شوم
دريا بروى
پارو
تو هميشه درست پنداشتهاى
دل من
شبيه تكه سنگى است
كه مى خواهم
تو با همه خستگى هايت
يك لحظه
به من تكيه كنى...
((شمس لنگرودى))
برچسب ها: شمس لنگرودى , اشعار شمس لنگرودى , شاعرانه شمس لنگرودى , شعر آتش
.: Weblog Themes By Pichak :.