از دور که خودم را نگاه میکنم
دخترکی را می بینم
که چشمهای معصومش را گم کرده
و شب به شب
در نبود انگشتان نوازشت
با دستهای باز کابوس می بیند
((نسیم دادستان))
برچسب ها: نسیم دادستان , اشعار نسیم دادستان , شعر نوازش , شعر کابوس
من هرروز صبح بیدار شدم
تا خورشید خابهایم را تعبیر کند
خابهایی که سراسرشان
رشته یی کابوس و تنهایی بود.
((بیژن الهی))
برچسب ها: بیژن الهی , اشعار بیژن الهی , شعر صبح , شعر کابوس
درون چاردیواری تنهایی که باشی
گاه کابوس هزارخاطره
پنجره میشود.
((سیمین برودفن))
برچسب ها: سیمین برودفن , شعر پنجره , شعر خاطره , شعر کابوس
بیا دیگر ادامه ندهیم
آخر این راه
جز سقوط من
و غرق شدن تو نیست
تمامش خواهیم کرد
به رسم کودکان
یک عمر چشم می گذارم
تا پنهان شوی
نگران نباش چشم بسته
غرق در صدای قدمهایت می شوم
با چشمان بسته
سرشارم از عطر روزهای حضورت
چشم می گذارم
تا عمری تصویر رفتنت را
چون کابوسی تلخ
در شبهای این کودکانه ها نداشته باشم
بیا بازی کنیم
من!
چشم خواهم گذاشت
((فاطیما ایمانی))
برچسب ها: فاطیما ایمانی , اشعارفاطیما ایمانی , شعر قدم ها , شعر کابوس
خواب دیدم که دیگر نیستی ...
باورم نمیشد، دیگر مرا نمیخواستی
دیگر برایت مهم نبودم!
دیگر نمیتوانستم دستانت را بگیرم ...
هراسان از خواب پریدم
خدارا شکر کردم که خواب بود
نفس عمیقی کشیدم و تازه یادم افتاد
که تو خیلی وقت است که نیستی !
خیلی وقت است که رفته ای ...
کاش همه ی اینها فقط یک خواب بود، یک خواب وحشتناک!
نیستی و نبودنت کابوسی شده در بیداری هایم ...
((رضا کریم پور ))
برچسب ها: رضا کریم پور , اشعار رضا کریم پور , شعرکده , شعر کابوس
.: Weblog Themes By Pichak :.