شعر های باران خورده ....

فقط عشق می تواند

از یک مرد

کودکی بسازد

بهانه گیر

که با هیچ چیز

جز دست هایت

آرام نمی شود ...

((محمد شیرین زاده))

دوستت دارم

همانطور که خستگی خواب را

دلتنگی آغوش

و بی تابی قرار را

چنان که اگر دست بر سینه ام بگذاری

پرواز پرنده ای را

احساس می کنی

که دلش می خواهد

بر انگشت های تو بنشیند ...

((محمد شیرین زاده))

وقتی تو

از دوست داشتن گفتی

من بسان خاک تشنه

خاصیت باران را

دانستم ...

((محمد شیرین زاده))

بیا عشق را

به زبان بوسه

نجوا کنیم

که این

عاشقانه ترین

عبادت هاست ...

((محمد شیرین زاده))

گفتی چشم هایت را ببند

و شعری بگو

چشم هایم را بستم

پروانه ای دیدم

که در باران می رقصید

و بوسه هایش را

به دستان دخترکی می بخشید

که چشم هایش

شبیه تو بود ...

((محمد شیرین زاده))

چقدر این شیوه کودکانه

برای بوسیدن ات

خوب است

یکی من

یکی تو

و بعد

همش من ...

((محمد شیرین زاده))

بیا دل را

از ناگفته ها

سبک کنیم

بیا حالا که آمده ای

دوستت دارم ها را

به شکل

بوسه و آغوش

جبران کنیم ...

((محمد شیرین زاده))

حالا دیگر دریا

می داند چقدر

دوستت دارم

بس که نامت را

در گوش صدف هایش

خوانده ام ...

-
((محمد شیرین زاده))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/

در این شعر

نمی‌خواهم

از هیچ آرایه ای

استفاده کنم

دوستت دارم

و می دانم همین

به تنهایی

شعرم را

روزم را

و تمام زندگی ام را

زیبا می کند ...

((محمد شیرین زاده))

از علائم تو در من

همین لبخندی ست

که همیشه

با خود به همراه دارم

این روز ها

چقدر همه

مرا با تو می شناسند ...

((محمد شیرین زاده))

نمی شود

به چیزی

تشبیه اش کرد

در آغوش ام که بگیری

وصف حالم

فقط به آرایه جان بخشی

معنا می شود ...

((محمد شیرین زاده))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh

از میان تمام رقص ها

رقص تانگو را

بیش از همه

دوست دارم

تو دست هایم را می گیری

و من عاشقانه

دور سرت می چرخم ...

((محمد شیرین زاده))

آفتابی ترین

هوای منی

و خودت نمی دانی

چقدر گرمم می کند

دوست داشتن ات ...

((محمد شیرین زاده))

حادثه خبر نمی کند

اما تو بخند

می دانم

صدای این عشق

همه جا می پیچد

تپش های قلبم

گواه من است ...

((محمد شیرین زاده))

بر من بتابان

جرعه ای از آفتاب نگاهت را

بگذار سبز شود باورم

شکوفه کند احساسم

عطر بگیرد لحظه هایم

تا بشمارم به نفس

لحظه لحظه خواستن ات را ...

((محمد شیرین زاده))

شعر :محمد شیرین زاده

-

دکلمه : رضا شیرازی

-

-

دلم ماهی کوچکی ست

در انحصار یک تنگ شیشه ای

در این تنگنای دلتنگی

که نفس درنفس حبس میشود

حتم دارم روزی در نبودنت

ماهی دلم

در آب

غرق میشود...

((محمد شیرین‌ زاده))

برگ به برگ

قطره به قطره

پاییز و باران را

قسم داده ام به عشق

تو فقط

هوای مرا

بهانه کن

اتفاق می افتیم

در آغوش هم ...

((محمد شیرین زاده))

وقتی نگاهم کردی

زنده شدم

گفته بودم؟

حالا چشم های تو

عمر دوباره من است

یک بهانه همیشگی

برای زندگی...

-
((محمد شیرین زاده))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh

بگو دوستم داری

و فکر نکن

که پاییز است

قول می دهم

چنان گل از گلم بشکفد

که آینه در آینه

بهار باشم

برابر چشم هایت ...

-
((محمد شیرین زاده))

-

👇👇👇

t.me/mohammadshirinzadeh

و اگر

از میان این همه صبح

تنها یکی

در آغوش تو

بخیر شود

همین کافی ست

تا از قول من

به همه بگویی

او خوشبخت بوده است

((محمد شیرین زاده))

دلم می خواست

در گردش خون ات

جاری می گشتم

و به نقطه نقطه تن ات

سفر می‌کردم

تا به تک تک سلول هایت

بگویم:

دوستت دارم ....

((محمد شیرین زاده))

تو یک منظره ای

من هزار پنجره

تو یک شعری

من هزار واژه

تو یک بوسه ای

من هزار دهان

میبینی

هیچگاه در تو

تمام نمی شوم ...

((محمد شیرین زاده))

بودن ات

اشتیاقی مداوم است

لبخندی ممتد

درست مثل نم نم بارانی که

حال دل ات را

هر لحظه

کوک می کند

به عشق ...

((محمد شیرین زاده))

وقتی با من حرف می‌ زد

صدایش چون مرهمی

بر زخم هایم می نشست

چون شانه ای

آرامم می کرد

و انگار

آغوشی بود

که در برم می گرفت....

((محمد شیرین زاده))

دوستت دارم

و همین دو کلمه

حسابی ترین

حرف من است

هر بار که صدایم را

برایت بلند می کنم ...

((محمد شیرین زاده))

در میان

آن همه

رنگ باختگی در پاییز

فقط دوست داشتن توست

که پر رنگ تر از همیشه

به چشم می آید

به دل می نشیند ...

((محمد شیرین زاده))

مهم نیست

از کدام طرف برویم

دستم را که بگیری

همه ی راه ها

به عشق می رسند ...

((محمد شیرین زاده))

حتی وقت خواب

از لب هایم

جدا نمی شود

عشق تو

شیرین ترین

تبسم من است ...

((محمد شیرین زاده))