شعر های باران خورده ....

ترا دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

ترا دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...

((محمد شیرین زاده))

جز تو

هیچکس

زیر و بم اش را نمی داند

دل ام

سازی ست که

فقط به دست های تو

کوک می شود...

((محمد شیرین زاده))

هیچ کجا

خانه خود آدم نمی شود

ببخشید

غیبت تان نباشد

حرف آغوش شما بود...

((محمد شیرین زاده))

از صدف های دریا

برایت گردن بندی

خواهم ساخت

تا همیشه

فریاد هایم را بشنوی

وقتی در آغوشت

غرق می شدم ...

((محمد شیرین زاده))

آنجا که تو ایستاده ای

باد همیشه

بهانه ای دارد

برای وزیدن

و من

دلی برای باختن...

((محمد شیرین زاده))

دلم

یک تابلو می خواهد

که روی آن

نوشته شده باشد

تا تو

چند قدم

تا نفس هایت

یک بوسه...

((محمد شیرین زاده))

از بدو تولد

با من بوده است

دوست داشتن ات

یک حس

مادر زادی ست...

((محمد شیرین زاده))

آغوشت

درياست

دست هایت را باز کردی

و مرا به اعماق خود بردی

مي داني

برای دوست داشتنت

دل ام

چقدر ماهی ست...

((محمد شیرین زاده))

و سعادت من

همین باشد

که دوستت دارم

حالا ببین چگونه

با همین لبخند ساده ات

عاقبت مرا

بخیر می کنی...

((محمد شیرین زاده))

تو را دوست می دارم

چون گناهی که

هیچگاه نتوانستم

از آن توبه کنم...

((محمد شیرین زاده))

و آنقدر

دلم

برای تو

رفته است

که حالا

حضورش در سینه

تنها یک ادعاست...

((محمد شیرین زاده))

و در آخر

او که می خواهم

همه مرا

در کنارش ببینند

تویی

تو به چشم هایم

نگاه میکنی

و من

به ابدیت عشق ات

در آن ها...

((محمد شیرین زاده))

بیا همه چیز را

تمام کنیم

و دوباره با هم

آشنا شویم

می خواهم در اولین نگاه

جای سلام

به تو بگویم

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

احساس خوشبختی می کنم

وقتی از من می پرسی

دوستم داری

آنجا پی میبرم

در قلبت

برایم

خانه ای ساخته ای ...

((محمد شیرین زاده))

تو را

چون شبنم سحر گاه

دوست خواهم داشت

تو را که

قطره

قطره

چکیدی

بر خاک تشنه ای

که من بودم ...

((محمد شیرین زاده))

بخند

تو نمی دانی

چقدر خنده هات

بهانه می دهند

به دست هایم

برای در آغوش گرفتن ات

چقدر اشتیاق

به نفس هایم

برای بویدنت...

((محمد شیرین زاده))

هر وقت

از دوری مان

دلت گرفت

به آسمان نگاه کن

سقف خانه هیچکس

شبیه ما

اینقدر ستاره ندارد...

((محمد شیرین زاده))

وقتی به تو فکر می کنم

جز عشق

شرحی

برای حالم نیست

از من حالم را بپرس

تا بگویم

چقدر خوبم

تا ببینی

چقدر عاشق تو ام...

-
((محمد شیرین زاده))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/

حتی وقتی هم که

در آغوشم

گرفته بودم اش

باز حسادت می کردم

به خدایی که

گفته بود

از رگ گردن هم

به او

نزدیک تر است...

((محمد شیرین زاده))

مرا به خودت

محدود کن

آنقدر که

در این دنیا

جز آغوش ات

جایی نداشته باشم

برای زندگی...

((محمد شیرین زاده))

مرا دوست بدار

چنان که

وقتی در آغوشم می گیری

جز بوسه

حرفی برای گفتن

نداشته باشی...

((محمد شیرین زاده))

من نام خودم را دارم

تو نام خودت را داری

اما کافیست

یکدیگر را بخوانیم

به عشق

تا دریابیم

حتی جدا از هم

چقدر ما بوده ایم ...

((محمد شیرین زاده))

دوستت می دارم

تو به بارش باران می مانی

به شکفتن گلی

در سر مای زمستان

به چکیدن اشکی

در لحظه دیدار...

-
((محمد شیرین زاده))

-

👇👇👇

instagram.com/mohammad.shirinzadeh/

من و تو

آنقدر شبیه هم

نفس کشیده ایم

که قلب هايمان

به یک شکل

برای هم می تپند...

((محمد شیرین زاده))

بوسه هایم را

به دست

هیچ نسیمی نمی‌ دهم

باید باشی

بی هیچ واسطه ای

برای دوست داشتن ...

((محمد شیرین زاده))

و یک روز با هم

قاصدکی را

فوت خواهیم کرد

تا عشق از ما

تنها خبری باشد

که به جهان می رسد...

((محمد شیرین زاده))

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

تو را دوست می دارم

بسان اسیری که

مژده آزادی را

کوچه بی عابری که

رد پای باران را

و شب خاموشی که

سو سوی ستاره هایش را

تو را دوست می دارم...

((محمد شیرین زاده))