درباره وب

سلام و عرض ادب و احترام

خدمت دوستان عزیز و گرامی

بنا به روز بودن وب سایت

از صفحات دیگر هم دیدن بفرمایید

با تشکر فراوان از حضورتان

آیدی  چنل من در تلگرام👇👇

mohammadshirinzadeh@

صفحه اینستاگرام بنده

mohammad.shirinzadeh

شاعر بارانی (محمد شیرین زاده)

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تو را دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

تو را دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...


((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چشمانت را ببند

و دستت را

بر روی قلبم بگذار

اینبار خودش می خواهد

به تو بگوید

دوستت دارم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بیا عشق را

قمار کنیم

نترس

جز دل

چیزی بهم

نمی بازیم ...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یک روز

به وقت عشق

ساعت هايمان را

با هم تنظیم می کنیم

و از آن پس

دیگر فرقی نمی‌کند

به کدام وقت محلی

مشغول

دوست داشتن همیم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

من و تو

آنقدر شبیه هم

نفس کشیده ایم

که قلب هايمان

به یک شکل

برای هم می تپند...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا به خودت

محدود کن

آنقدر که

در این دنیا

جز آغوش ات

جایی نداشته باشم

برای زندگی...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بخند

تو نمی دانی

چقدر خنده هات

بهانه می دهند

به دست هایم

برای در آغوش گرفتن ات

چقدر اشتیاق

به نفس هایم

برای بویدنت...

((محمد شیرین زاده))

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوست داشتن ات

اسم و رسم من است

گفته بودم؟

بمان

آنقدر که ما

تعریف همیشه باشیم...

((محمد شیرین زاده))
جستجوی وب
برچسب ها وب
شعر (1310)

img_20240424_003507_616_s01s.jpg

از پیِ بهبودِ دردِ ما دوا سودی نداشت


هرکه شد بیمارِ دردِ عشق بهبودی نداشت

-

((وحشی بافقی))


برچسب ها: وحشی بافقی , تک بیت , اشعار وحشی بافقی , عکس های عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 0:38 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

unknown_298370684_790652562296267_7851876467159793105_n_6lui.jpg

تبسمی ز لب دلفریب او دیدم


که هر چه با دل من کرد آن تبسم کرد


((وحشی بافقی))

-

👇👇👇

6cx5_10.png


برچسب ها: وحشی بافقی , تک بیت , اشعار وحشی بافقی , عکس های عاشقانه

تاريخ : چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ | 1:14 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

hNudF

 

پر است شهر ز ناز بتان نیاز کم است


مکن چنان که شوم از تو بی نیاز مکن


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , کانال شعر در تلگرام , کانال تک بیت

تاريخ : دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۵ | 3:41 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست

باز این تدبیر بهر جان بی تدبیر کیست

دست یاری کاستین مالیده جیب ما گرفت

جیب ما بگذاشت تا دیگر گریبانگیر کیست

ای خدنگ غمزه ضایع کن به ما هم ناوکی

تا بداند جان ما آماجگاه تیر کیست

این غرور نازیاد از بندی نو میدهد

حسن را در دست استغنا سر زنجیر کیست

بنده‌ای چون من که خواهد از تو قیمت یک نگاه

آورد گر دیگری در بیعش از تقصیر کیست

نام گو موقوف کن وحشی که این طومار شوق

هست گویا کز زبان عجز بی تأثیر کیست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعرکده

تاريخ : سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵ | 3:20 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست

بارد و قبول تو چه نقص و چه کمالست

گیرم که جهان آتش سوزنده بگیرد

بی آب شود جوهر یاقوت محالست

اینجا سر بازارچهٔ لعل فروشیست

مگشا سر صندوق که پر سنگ و سفالست

مارا به هما دعوی پرواز بلند است

باری تو چه مرغی و کدامت پر و بالست

با بلبل خوش لهجهٔ این باغ چه لافد

سوسن به زبان آوری خویش که لالست

خوش باشد اگر هست کسی را سر پیکار

ناورد گه ما سر میدان خیالست

خاموش نشین وحشی اگر صاحب حالی

کاینها که تو گفتی و شنیدی همه قالست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵ | 2:28 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

آنکس که مرا از نظر انداخته اینست

اینست که پامال غمم ساخته، اینست

شوخی که برون آمده شب مست و سرانداز

تیغم زده و کشته و نشناخته، اینست

ترکی که ازو خانهٔ من رفته به تاراج

اینست که از خانه برون تاخته اینست

ماهی که بود پادشه خیل نکویان

اینست که از ناز قد افراخته، اینست

وحشی که به شطرنج غم و نرد محبت

یکباره متاع دل و دین باخته اینست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعرکده

تاريخ : سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵ | 2:20 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

muNAJ

 

خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست

یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست

بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو

آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست

جایی که بود خاک به سد عزت سرمه

بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست

با خاک من آمیخته خونابهٔ حسرت

زین آب سرشتند مرا ، طینتم اینست

میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست

با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم اینست

وحشی نرود از در جانان به سد آزار

در اصل چنین آمده‌ام ، خصلتم اینست

 

((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , شعر ناب , شعر کهن

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 5:38 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

TQSNv

 

آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست

گو مهیا شو که می‌باید به سد حیرت نشست

آمدم تا روبم و در چشم نومیدی زنم

گرد حرمانی که بر رویم در این مدت نشست

بزم ما را بهر چشم بد سپندی لازمست

غیر را می‌باید اندر آتش غیرت نشست

مسند خواری بیارایید پیش تخت ناز

زانکه خواهیم آمد و دیگر به سد عزت نشست

وحشی آمد بر در رد و قبولت حکم چیست

رفت اگر نبود اجازت ور بود رخصت نشست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , کانال شعر در تلگرام , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 5:35 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

btrez

 

از تو همین تواضع عامی مرا بس است

در هفته‌ای جواب سلامی مرا بس است

نی صدر وصل خواهم و نی پیشگاه قرب

همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است

بیهوده گرد عرصهٔ جولانگه توام

گاهی کرشمه‌ای و خرامی مرا بس است

خمخانه‌ای نمی‌طلبم از شراب وصل

یک قطره بازمانده جامی مرا بس است

وحشی مگو، بگو سگ کو ، بلکه خاک راه

یعنی ز تو نوازش مامی مرا بس است


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:33 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست

ذره‌ای در سایهٔ خورشید تابان آمدست

قطره‌ای ناچیز کو را برد ابر تفرقه

رفته از عمان و دیگر سوی عمان آمدست

سنگ ناقص کرده خود را مستعد تربیت

تا کند کسب کمالی جانب کان آمدست

بی زبان مرغی که در کنج قفس دم بسته بود

سد زبان گردیده و سوی گلستان آمدست

تشنهٔ دیدار کز وی تا اجل یک گام بود

اینک اینک بر کنار آب حیوان آمدست

تا به کی این رمز و ایما، این معما تا به چند

چند درد سر دهم کین آمدست، آن آمدست

مختصر کردم سخن وحشیست کز سر کرده پا

بهر پابوس سگان میر میران آمدست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , شعر ناب , اشعار وحشی بافقی , شاعرانه آرام

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:29 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

خوش صید غافلی به سر تیر آمدست

زه کن کمان ناز که نخجیر آمدست

روزی به کار تیغ تو آید نگاه دار

این گردنی که در خم زنجیر آمدست

کو عشق تا شوند همه معترف به عجز

اول خرد که از پی تدبیر آمدست

عشقی که ما دو اسبه ازو می‌گریختیم

اینست کامدست و عنانگیر آمدست

ملک دل مرا که سواری بس است عشق

با یکجهان سپاه به تسخیر آمدست

در خاره کنده‌اند حریفان به حکم عشق

جویی که چند فرسخ از آن شیر آمدست

بی لطفیی به حال تو دیدم که سوختم

وحشی بگو که از توچه تقصیر آمدست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:21 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

بازم زبان شکر به جنبش درآمدست

نیشکر امید ز باغم بر آمدست

آن دولتی که می‌طلبیدیم در به در

پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست

ای سینه زنگ بسته دلی داشتی کجاست

آیینه‌ات بیار که روشنگر آمدست

تا بامداد کوس بشارت زدیم دوش

غم را ازین شکست که بر لشکر آمدست

از من دهید مژده به مرغ شکر پرست

کاینک ز راه قافلهٔ شکر آمدست

وحشی تو هرگز اینهمه شادی نداشتی

گویا دروغهای منت باور آمدست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:11 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

هنوز عاشقی‌و دلرباییی نشدست

هنوز زوری و زور آزماییی نشدست

هنوز نیست مشخص که دل چه پیش کسیست

هنوز مبحث قید و رهاییی نشدست

دل ایستاده به دریوزهٔ کرشمه، ولی

هنوز فرصت عرض گداییی نشدست

ز اختلاط تو امروز یافتم سد چیز

عجب که داعیهٔ بیوفاییی نشدست

همین تواضع عام است حسن را با عشق

میان ناز و نیاز آشنایی نشدست

نگه ذخیرهٔ دیدار گو بنه امروز

که هست فرصت و طرح جداییی نشدست

هنوز اول عشق است صبر کن وحشی

مجال رشکی و غیرت فزاییی نشدست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:10 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست

زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست

پیش ازین با ما دلی زایینه بودش صافتر

آهی از ما سرزدست و این کدورتها شدست

چشم من گستاخ بین ، آن خوی نازک زود رنج

تا نگاهم آن طرف افتاده صحبتها شدست

بر سر این کین همه خواری چرا باید کشید

با دل بیدرد خود ما را خصومتها شدست

زین طرف وحشی یکی سد گشته پیوند امید

گر چه زان جانب به کلی قطع نسبتها شدست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:9 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

5jOgH

 

بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست

بوده نادانسته گر از ما خطایی سرزدست

آخر ای صاحب متاع حسن این دشنام چیست

در سر دریوزه ، گر از ما دعایی سرزدست

اله اله محرم راز تو سازم حرف صوت

التفات ابر رحمت نیست ورنه بر درت

تخم مهری کشتم و ، شاخ وفایی سرزدست

ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز

بعد سد خون جگر کاینجا گیایی سرزدست

هست وحشی بلبل این باغ و مست از بوی گل

از سر مستیست ، گر از وی نوایی سرزدست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:7 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست

بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست

این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی

این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست

من بودم و دل بود و کناری و فراغی

این عشق کجا بود که ناگه به میان جست

در جرگهٔ او گردن جان بست به فتراک

هر صید که از قید کمند دگران جست

گردن بنه ای بستهٔ زنجیر محبت

کز زحمت این بند به کوشش نتوان جست

گفتم که مگر پاس تف سینه توان داشت

حرفی به زبان آمد و آتش ز دهان جست

وحشی می منصور به جام است مخور هان

ناگاه شدی بیخود و حرفی ز زبان جست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , کانال شعر در تلگرام

تاريخ : شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ | 4:2 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست

هر مصر دل که هست به فرمان حسن تست

بسیارسر به کنگره عشق بسته‌اند

آنجا که طاق بندی ایوان حسن تست

فرمان ناز ده که در اقصای ملک عشق

پروانه‌ای که هست ز دیوان حسن تست

زنجیر غم به گردن جان می‌نهد هنوز

آن مویها که سلسله جنبان حسن تست

آبش هنوز می‌رسد از رشحهٔ جگر

آن سبزه‌ها که زینت بستان حسن تست

دانم که تا به دامن آخر زمان کشد

دست نیاز من که به دامان حسن تست

تقصیر در کرشمهٔ وحشی نواز نیست

هر چند دون مرتبهٔ شان حسن تست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵ | 5:2 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

tyBkF

 

وداع جان و تنم استماع رفتن تست

مرو که گر بروی خون من به گردن تست

زمانه دامنت از دست ما برون مکناد

خدای را نروی دست ما و دامن تست

به کشوری که کس از دوستی نشان ندهد

مرو مرو که نه جای تو ، جای دشمن تست

نشین و بال برافشان که هر کجا مرغیست

وطن گذاشته ، در آرزوی گلشن تست

در آتشی ز فراقش فتاده‌ای وحشی

که هر زبانهٔ آن برق سد چو خرمن تست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵ | 4:5 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

بهر دلم که درد کش و داغدار تست

داروی صبر باید و آن در دیار تست

یک بار نام من به غلط بر زبان نراند

ما را شکایت از قلم مشکبار تست

بر پاره کاغذی دو سه مدی توان کشید

دشنام و هر چه هست غرض یادگار تست

تو بی‌وفا چه باز فراموش پیشه‌ای

بیچاره آن اسیر که امیدوار تست

هان این پیام وصل که اینک روانه است

جانم به لب رسیده که در انتظار تست

مجنون هزار نامهٔ ز لیلی زیاده داشت

وحشی که همچو یار فراموشکار تست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵ | 3:58 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست

سگ طالع شومش کیست که همصحبت تست

چشم ما را نرسد بیشتر از بام و دری

ای خوشا دولت آن دیده که برطلعت تست

وه چه بامست که جاروب کشش دیدهٔ من

جان من بندهٔ آن پای که در خدمت تست

همه بر بادهٔ رشکیست که در جام منست

قهقه شیشه که در انجمن عشرت تست

رخصت مجلس و بر وصل تغافل ای شوخ

این زیاد از تو و از حوصله طاقت تست

هجر بگزیدنت از وصل دلا وضع تو نیست

اختراعیست که خود کرده و این بدعت تست

وحشی از تست که ما نیز به بیرون دریم

مانعی نیست، اگر هست همین دهشت تست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵ | 3:56 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست

وفا مصاحب دیرینهٔ محبت ماست

تو و خلاف مروت خدا نگه دارد

به ما جفای تو از بخت بی مروت ماست

بسا گدا به شهان نرد عشق باخته‌اند

به ما مخند که این رسم بد نه بدعت ماست

به دیگری نگذاریم ، مرده‌ایم مگر

نشان تیر تغافل شدن که خدمت ماست

تویی که عزت ما می‌بری به کم محلی

و گرنه خواری عشقت هلاک صحبت ماست

به دعوی آمده بودیم چاشنی کردیم

کمان ، تو نه به بازوی صبر و طاقت ماست

هزار بنده چو وحشی خرید و کرد آزاد

کند مضایقه از یک نگه که قیمت ماست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵ | 3:55 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

bGn47

 

ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست

جان فدایش که به خون ریختن من برخاست

می‌کشیدند ملایک همه چون سرمه به چشم

هر غباری که ترا از سم توسن برخاست

خرمن مشک چو بر دور مهت ظاهر شد

دود از جان من سوخته خرمن برخاست

وحشی سوخته را بستر سنجاب نمود

هر سحرگه که ز خاکستر گلشن برخاست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , کانال غزلسرا در تلگرام

تاريخ : جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ | 15:37 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

x4w39

 

در دل همان محبت پیشینه باقی است

آن دوستی که بود در این سینه باقی است

باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن

کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است

از ما فروتنی‌ست بکش تیغ انتقام

بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است

نقدینه وفاست همان بر عیار خویش

قفلی که بود بر در گنجینه باقی است

وحشی اگر ز کسوت رندی دلت گرفت

زهد و صلاح و خرقهٔ پشمینه باقی است


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ | 13:36 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

0lNmt

 

ابر است و اعتدال هوای خزانی است

ساقی بیا که وقت می ارغوانی است

در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان

روز قدح کشیدن و عیش نهانی است

ساقی بیا و جام می مشکبو بیار

این دم که باد صبح به عنبر فشانی است

می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست

چیزی که نیست صحبت یاران جانی است

یاری به دست‌آر موافق تو وحشیا

کان یار باقی است و خود این جمله فانی است


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , شعر ساقی , شعر مستی

تاريخ : جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ | 12:22 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

cLiL4

 

یار ما بی رحم یاری بوده است

عشق او با صعب کاری بوده است

لطف او نسبت به من این یک دو سال

گر شماری یک دوباری بوده است

تا به غایت ما هنر پنداشتیم

عاشقی خود عیب و عاری بوده است

لیلی و مجنون به هم می‌بوده‌اند

پیش ازین خوش روزگاری بوده است

می‌شنیدم من که این وحشی کسیست

او عجب بی اعتباری بوده است


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر کوتاه

تاريخ : جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ | 12:6 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

LwjhF

 

امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست

عذری که او نخواست، تبسم ، نهفته خواست

من بندهٔ نگه که به سد شرح و بسط گفت

حرف عنایتی که تبسم، نگفته خواست

از نوک غمزه سفته شد و خوب سفته شد

درهای راز هم که نگاهش نسفته خواست

لطف آمد و تلافی سد ساله می‌کند

خشم ارچه کرد هر چه در این یک دو هفته خواست

بارد به وقت خود همه باران التفات

ابر عنایتی که ریاضی شکفته خواست

دل را نوید کاتش خوی تو پاک سوخت

خار و خسی کش از سر آن کوی رفته خواست

شکر خدا را که مرد به بیداری فراق

وحشی کسی که دیدهٔ بخت تو خفته خواست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , شعر ناب

تاريخ : جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ | 11:38 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

VNCqZ

 

خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان ماست

خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست

چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد

این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست

ترک ما کردی و مهر و لطف بیعت با تو کرد

ناز و استغنا ولی هم عهد و هم پیمان ماست

بی رضای ماست سویت آمدن از ما مرنج

این نه جرم ما گناه پای نافرمان ماست

بر وجود ما طلسمی بسته حرمان درت

کانچه غیر از ماست دیوار و در زندان ماست

تلخ داروی است زهر چشم و ترک نوشخند

لیکن آن دردی که ما داریم این درمان ماست

عقل را با عشق و عاشق را به سامان دشمنیست

بی خرد وحشی که در اندیشهٔ سامان ماست


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , شعر ناب , شعر عاشقانه

تاريخ : جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ | 11:26 | نویسنده : محمد شیرین زاده |

 

طراز سبزهٔ بر گلشن عذار خوش است

معین است که گلشن به نوبهار خوش است

چه خوش بود طرف روی یار از خط سبز

بلی چو سبزه دمد طرف لاله زار خوش است

اگر چه خوش نبود در نظر غبار ولی

گر از خط تو بود در نظر غبار خوش است

به بوی مشک جراحت شود فزون و مرا

جراحت دل از آن خط مشکبار خوش است

به یاد سبزه خطی گشت سبزه کن وحشی

که سبزه سرزده اطراف جویبار خوش است


((وحشی بافقی))

 

roKZ2


برچسب ها: وحشی بافقی , اشعار وحشی بافقی , غزلسرا , کانال شعر در تلگرام

تاريخ : جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵ | 11:21 | نویسنده : محمد شیرین زاده |
مطالب قدیمی تر